×

جستجو

ساختن و آفریدن و حق داشتن- ۱

درست است که هیچ کار آدمی نیست که به حیطۀ خود او محدود بماند و عمل او هرقدر هم که خصوصی و محدود باشد، خواهی‌نخواهی و کم یا بیش، در بیرون از دایرۀ امور خصوصی او اثر می‌گذارد. با این حال، می‌شود بر سر این توافق کرد که دامنۀ اثر برخی از رفتارهای هر کس بیشتر به قلمرو خصوصی او مربوط است و کمتر به قلمرو انسان‌های دیگر وارد می‌شود. من می‌توانم در خانه‌ام شعر بگویم و خط بنویسم و ساز بزنم و آواز بخوانم. مادام که صدای ساز و آوازم را دیگران نشنوند و مجبور به شنیدن آن نباشند، می‌شود این کار مرا در حیطۀ خصوصی شمرد. نمی‌گوییم که کسی در چنین کارهایی پا به حریم دیگران گذاشته یا آزادی و دیگر حقوق دیگران را شکسته است. در چنین اموری، من می‌توانم شخصاً تصمیم بگیرم. می‌توانم خواسته‌هایم را در طرز آواز خواندن و خط نوشتن و نقاشی کردنم تحقق ببخشم. اما اگر صدای ساز یا دستگاه موسیقی‌ام را آن‌قدر بلند کردم که همسایگان و عابران کوچۀ مجاور خانه‌ام هم ناخواسته آن را شنیدند، خواهید گفت که کارم اخلاقی نیست؛ مگر اینکه مطمئن بشوم که همۀ آنان از این کارم خشنودند. به من حق می‌دهید که هرچه خواستم روی دیوار اتاق خودم نقاشی کنم. می‌توانم دیوار اتاق خصوصی‌ام را میدانی برای «بیان» خواسته‌ها و نیازها و امیال و آرزوهای شخصی‌ام کنم. حال تصور کنید که دیوار خانه‌ام در کوچه را با دیوار اتاق خصوصی‌ام یکی بگیرم و هرآنچه در آنجا می‌کشم، در این یکی دیوار هم بکشم. بلافاصله خواهید گفت که اینجا دیگر قلمروِ عمومی است. درست است که تو مالک دیوار خانۀ خودی، اما مالک دیوار کوچه نیستی؛ ولو این هردو از حیث مادی یک چیز بیشتر نباشند. تو حق نداری هرچه «دلت» می‌خواهد روی دیواری بکشی که انسان‌های دیگر ناگزیر آن را می‌بینند.
ادامه دارد

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر