به نام خدا
پیتر کالینز در کتاب دگرگونی آرمانها در معماری مدرن نخستین کتاب نقد معماری را کتاب معماری فرانسوی۱ نوشتۀ ژاک- فرانسوا بلوندل۲ معرفی میکند. این کتاب کتابی چهار جلدی و مصور است که در سالهای ۱۷۵۲تا ۱۷۵۶ در فرانسه منتشر شده است. اصل کتاب هشت مجلد بود اما فقط چهار جلد آن به طبع رسید. نویسنده تصاویر بناهای شاخص پاریس و حومۀ آن شامل پلان و نما و مقطع (که پیشتر به قصدی دیگر آماده کرده بود) را ضمیمۀ یادداشتهایی دربارۀ هر بنا کرده و در آن یادداشتها نظراتش دربارۀ معایب و محاسن هر بنا را در سیاقی تاریخی بیان کرده است.۳
بنا به تصریح نویسنده مخاطب اصلی کتاب دانشجوی معماری و کسی است که قصد دارد معمار شود. او دانشجویان خویش را گروه گروه در پاریس و حومۀ آن میگرداند و دربارۀ محاسن و معایب هر بنایی که از مقابل آن میگذشت سخن میراند. این کتاب نتیجۀ ثبت این سخنان و نظرهاست.۴
بلوندل (۱۷۰۵- ۱۷۷۴)، تنها کسی در سدۀ هجدهم بود که هم معماری حرفهای و هم یکی از اصحاب دایرةالمعارف بود. از آثار او چند بنا در پاریس، چند رساله و کتاب، حدود ۵۰۰ مدخل را میتوان نام برد که بین سالهای ۱۷۵۱- ۱۷۷۴و به درخواست دیدرو، بنیادگذار دایرةالمعارف فرانسه، برای دایرةالمعارف تألیف کرد. بلوندل را بزرگترین معلم معماری سدۀ هجدهم نیز خواندهاند. او مدرسۀ خصوصی هنرها را در سال ۱۷۴۳ در فرانسه تأسیس کرد. هدف بلوندل از آموزش معماری صورتبندی اصول طراحی معماری بود.
نظریههای موجود در کتاب معماری فرانسوی بیشتر متکی بر کلاسیسیزمی بود که در حال فروپاشی و مرگ بود تا معماری تازۀ در حال تکوین. بنا بر این این کتاب نه تنها نخستین کتاب نقد معماری بلکه آخرین کتابی است که معماری روزگار کلاسیک را به اختصار تصویر و بیان کرده است.
چنانچه آمد کالینز این کتاب را نخستین کتاب نقد معماری میداند. از این ادعا میتوان دریافت که کالینز مفروضی از مفهوم نقد معماری در نزد خود دارد که بر این کتاب منطبق است. باید پرسید که این مفروض چیست. به بیان دیگر، کدام ویژگیهای کتاب سبب شده تا کالینز این کتاب را نخستین کتاب نقد معماری بداند. آیا سخن گفتن از ویژگیهای بنا به مفهوم نقد معماری است؟ آیا سخن گفتن از ویژگیهای بنا برای نقد خواندن آن کفایت میکند؟ آیا پیش از این کتاب کتابی با موضوع شرح ویژگیهای بنا وجود نداشت؟ آيا مصور بودن کتاب و قالب آن در نقد خواندن کتاب مؤثر بوده است؟ آیا ماهیت آموزشی کتاب در نقد شمردن آن اثر داشته است؟ آيا رجوع نویسنده به اصول معماری (دورۀکلاسیک) باعث شده تا این کتاب نقد معماری خوانده شود؟