گرامی داشتن و قدر دانستنِ آنچه گرامی و گرانقدر است امری هم رایج و هم پسندیده است، ولی گرامیداشت معماران و ثبت «روز معمار» در تقویم رسمی بیش از آنکه مایۀ خرسندی باشد، اسباب نقد و اعتراض شد. این رویداد و حاشیههایش نکات جالبی را دربارۀ تلقی معماران، مسئولان، و جامعه از معمار و معماری هویدا میکند.
بخش بزرگی از نقدهای مذکور به مناسبت این روز مربوط میشود که تولد شیخ بهایی است. عدهای، غالباً از میان معماران، شیخ بهایی را نمایندۀ شایستهای برای این روز تلقی نمیکنند. استدلالهای متفاوتی برای این ناخرسندی بیان میشود. دستهای شیخ را بهترین نمایندۀ این حرفه تلقی نمیکنند، زیرا اگرچه تأثیر او در نظام کلان معماری اصفهان در دورۀ صفوی را میپذیرند، او را مستقیماً در فرآیند «طراحی» شاهکارهای این دوره دخیل نمیبینند و به این ترتیب، این انتخاب را نافی قلمرو ارجمند معمار و معماری میدانند، قلمروی که به باور ایشان حول «طراحی» تعریف میشود و همان چیزی است که خلاقیت و نبوغ معمار را تجلی میبخشد و او را شایستۀ تجلیل میکند. دستهای دیگر، غالباً از میان معمارانِ محقق و مورخ که از تاریخ معماری و اسناد و منابع موجود باخبرند، اساساً اقدامات بدیع معمارانهای را که به شیخ منسوب است جعلی و اشتباه میدانند. به باور ایشان شهرت شیخ در عالم معماری نه مبتنی بر خبرگی او در این حرفه که ناشی از افسانهها و روایتهای عامیانه است. در استدلال آنها، تلقی شیخ به عنوان مغز متفکر معماریِ شکوهمندِ اصفهانِ صفوی فریب یا اشتباهی تاریخی است و ابتنای روز معمار بر چنین مناسبتی نه ارج نهادن به معمار و معماری که تقلیل آنها به این جعلیات عامیانه است. هر دوی این دستهها، به رغم تفاوت استدلالهایشان، نگرانی مشابهی دارند: شیخ بهایی معمار ایدهآل را نمایندگی نمیکند.
اما نقدهای دیگر بر این انتخاب زمینههای ژرفتری از آن را میکاود و آن را نمود بحرانی در زمان حال میبیند. در نگاه برخی، انتخاب شیخ بهایی به عنوان نمادِ معمار اتفاقاً امری نه سهلانگارانه که گزینشی اندیشیده برای تثبیت و تشویق هویتی از معمار در جامعۀ امروز ماست، معماری گوشبهفرمان که متعهد به تقویت و تثبیت نظم غالب است و جلوهگری و تجسمش را ممکن میکند، نقشی که شیخ بهایی برای شاهعباس کبیر ایفا کرد. چنین جایگاهی معماران را به عاملان مطیع نظم موجود بدل میکند و نیروی بالقوۀ ایشان در بازآرایی و تغییر را از نظر دور میکند. عدهای دیگر اساساً اختصاص روزی به معمار را در وضعیت امروز معماری ایران به طنز شبیه میدانند و انتساب آن به شیخ بهایی را تلاشی ترحمانگیز برای حفظ آبروی حرفۀ معماری در وضعیت نابسامان کنونی تلقی میکنند، وضعیتی که معماران در آن بیشتر به تخریبگر و بساز ـ بفروش شهرهاند و معمارستارهها (استارکیتکتها) خالقان عمارتهای مبتذلِ نوکیسهها و عاملان اصلی تثبیت و تشویق کجسلیقگیاند. به باور ایشان، چنین اجر و قربی نه نجات معماران و معماری که فرافکنیِ بحرانهای موجود است و بر غفلت و انفعال معماران دامن میزند. این استدلالهای متفاوت، در نکتهای مشترکاند: انتساب روز معمار به شیخ بهایی کمکی به رفع بحرانهای موجود نمیکند بلکه شراکت معماران در ایجاد این بحران را قوت و استمرار میبخشد.
برخی دیگر از ضرورت تعیین این مناسبت در تقویم رسمی کشور میپرسند و در آن تردید میکنند. مناسبتهایی چون روز مادر و روز معلم چنین پرسشی را بر نمیانگیزد، زیرا غالب ما به این افراد احساس دین میکنیم و مشتاق بهانهای برای ابراز قدردانیمان نسبت به فداکاریهایشان و نقش ضروریشان در بقای مادی و معنویمان هستیم. آیا مردم حقیقتاً خود را مدیون معماران میدانند یا مثلاً کیفیتی از زندگیشان را رهین نقش ضروری ایشان در جامعه تلقی میکنند؟ یا اینکه تعیین روز معمار مانند بسیاری از مناسبتهای اعتباری صرفاً شاغلان رسمیِ به آن را دلخوش میکند که در این روز موجی از تبریکها را نثار یکدیگر میکنند و دور هم آن را جشن میگیرند؟
تعیین روز معمار در تقویم رسمی کشور، به رغم همۀ نقدهای مذکور، حُسنی بزرگ داشت که نمیتوان در آن تردید کرد: ایجاد بهانهای برای پرداختن به مفهوم «معمار» در ایرانِ امروز و برانگیختن اذهان به اندیشیدن به آن و پرسیدن از آن. معمار امروز وارث چه کسانی است؟ معمار ایدهآل از نظر او کیست؟ آیا معمار ایدهآل او میتواند نقشی مؤثر و راهگشا در جامعۀ امروز ایفا کند؟ معمار امروز چه نسبتی با نظم حاکم دارد؟ چگونه در آن مشارکت میکند؟ آیا اساساً از قابلیت بازنگری و بازآرایی آن برخوردار است؟ نقش معمار در بحرانهای کنونی چیست؟ چقدر در ایجاد آنها دخیل است و چقدر میتواند در رفع آنها مؤثر باشد؟ آیا انتظار جامعۀ امروز از معماران با تلقی ایشان از خودشان متناسب است؟ چگونهمعماری میتواند در جامعۀ امروز شایستۀ تکریم و قدردانی باشد؟ ...