«تخریب خانه تاریخی نائل در اصفهان» [۱]
«خانۀ یادگار سیدجواد نائل شبانه تخریب شد!» [۲]
اینها دو نمونه از اولین تیترهایی است که دربارۀ تخریب خانۀ نائل در خبرگزاریها بود. گزارشهایی کوتاه و کمابیش یکسان که خبر از تخریب کامل خانهای در کوچۀ مسجد مصری اصفهان میداد. پیش از اینکه این اخبار منتشر شود در گروههای مرتبط با میراث فرهنگی اخبار تخریب دیواری از این خانه و تلاش برای جلب توجه سازمان میراث فرهنگی دست به دست میشد. کمی که گذشت تیترهای دیگری هم اضافه شد و مسئولان هم اعلام موضع کردند:
«چه کسی مقصر تخریب خانه تاریخی نائل است؟» [۳]
«اشد مجازات در انتظار عاملان تخریب خانه نائل اصفهان» [۴]
وقتی تیتر خبرگزاریها به این مرحله میرسد یعنی همه جا بحثهای داغی در جریان است. خبرنگاران در حال تلفن زدن به مسئولانند و آنهایی که باهوشترند به محل خانه رفتهاند و با مردم حرف زدهاند. رئیس ادارۀ میراث فرهنگی اصفهان حالا که حرفهای قبلیاش دربارۀ جلوگیری از ادامۀ تخریب بیهوده از آب درآمده داغ و پرحرارت از یافتن عاملان تخریب میگوید و شهرداری را متهم میکند، شهرداری میراث را متهم میکند، هر دویشان مردم را متهم میکنند و مدام تیترهای مختلف با محتوای کم و بیش یکسان تولید میشود که وای! بدا به حال متخلفان. دریغا و واحسرتا! مسئولان میراث فرهنگی حرفهایشان را به استناد قوانینی [۵] که در این باره هست میزنند و «تا آخر پای شکایت خود ایستادهاند».
در ماجرای این تخریب هر مسئول و هر سازمانی که انگشت اتهام به سمت دیگری دراز میکند در نهایت مردم را هم شریک جرم میداند. یا مردم با همکاری شهرداری این کار را کردهاند یا مردم بدون توجه به قوانین ادارۀ میراث فرهنگی اصفهان خانه را با لودر با خاک یکسان کردهاند. رسمی و غیررسمی میگویند مردم برای عریض شدن کوچه خانه را خراب کردهاند، خانه پاتوق معتادان و خلافکاران شده است و مردم خرابش کردهاند، دیوار خانه شکم داده بوده و کوچه را برای بازی بچهها جای ناامنی کرده بوده است، پس مردم خرابش کردهاند.
موقع گفتگو دربارۀ این موضوع مردم دو مرتبه دارد، در مرتبهای چیز مبهم و نامعلومی است، نمایندۀ گروهی است که تهمت زدن به آنان آسان است، شخص معلومی نیست که برگردد و یقۀ کسی را بگیرد. برای دور کردن تقصیر از خود دستاویز بسیار مناسبی است. کافی است کمی هم از عبارتهای «فرهنگ» و «بیفرهنگی» و «فرهنگسازی» استفاده کنیم تا استدلالمان دربارۀ مقصر ماجرا ردخور نداشته باشد. اما نباید این مرتبه از معنی مردم را با مرتبۀ دیگرش خلط کنیم. مردم مجموعهای از آدمهاست، آدمهای واقعیِ بسیار شبیه به ما و بسیار متفاوت با ما. آدمهایی که بچه دارند و نگران امنیت بچههایشان هستند، آدمهایی که ملکشان سرمایهشان است و نگران ارزش آنند، آدمهایی که ماشینشان را باید تا در خانهشان بیاورند ( و کیست که چنین نخواهد!) و کوچۀ ماشینرو با جای پارک بر ارزش ملکشان میافزاید. نمیشود بخشی از ویژگیهای مرتبۀ دوم از معنی مردم را گرفت و به مرتبۀ اول از معنی آن داد و بعد از آن مردم مبهم دفاع کرد. اگر مردم را مجموعهای از این آدمهای واقعی ببینیم باید این را هم بپذیریم که وقتی این آدمها حقوقی دارند وظایفی هم دارند، فقط کسانی نیستند که ته چاه ظلم افتاده باشند و کسی دادرسشان نباشد؛ هر چند که شاید خیلی هم مقصر نباشند. مردم برای اینکه زندگی بهتری داشته باشند، برای اینکه سرمایهای داشته باشند به خانههایشان وابستهاند، خانههایشان خانه نیست چون سقف و سرپناه، سرمایه است که امیدوارند روز به روز ارزشش بیشتر شود و خودشان هم از تورم جا نمانند.
این ارزشی که مردم در خانههایشان به دنبالش هستند در عرض خیابان و قدری که ماشین میبیند تعریف میشود، هر چه زمین و دیوار خانهها بیشتر برای ماشینها کرنش کند و بیشتر جا بدهد که ماشین بگذرد و پارک کند ارزشمندتر خواهد بود. ارزش این زمین و خانه را باید بتوان اندازه گرفت، با متر! ارزشی که مادی نباشد باد هواست. مردم در پی سرمایۀ اقتصادی است چون سرمایۀ اقتصادی است که «نان» میشود، سرمایۀ فرهنگی خربزه است و آب. این رذیلت اخلاقیای فراگیر است، همان است که میگوید دیگی که برای من نجوشد سر سگ درش بجوشد. مردم میپرسد که سرمایۀ فرهنگی برای من چه دارد، و جواب میدهد که هیچ.
سازمان عریض و طویلی که متولی این سرمایۀ فرهنگی است در حالت خوشبینانه، فشل و بیپول و ناتوان است و در حالت بدبینانه، فاسد. این سازمان خودش هم بر پایۀ همان رذیلت اخلاقی فراگیر میاندیشد، چون آدمهایش جزو همان مردماند که حالا متهماند. این سازمان نمیتواند به مردم نشان دهد که این سرمایۀ فرهنگی چیزی نیست که فقط به آن افتخار کنند، چیزی است که میتواند واقعاً برایشان «نان» داشته باشد، از سوی دیگر اگر مردم، مردم آن کوچه و مردم شهر و مردمی که در همین سازمان کار میکنند، واقعاً بدانند که سرمایۀ فرهنگی سرمایۀ عظیمی است و اگر قدرش را بدانند سرمایۀ مادی نیز با خود میآورد آن وقت اصلاً لازم نیست در هر ماجرایی اینهمه یکدیگر را متهم کنند تا بتوانند چند صباحی بیشتر میزشان را نگه دارند. مردمی که کارمند این سازمانند اگر بخواهند چنین کنند همت زیادی لازم است و باید از جان مایه بگذارند، اما آنها هم زندگی دارند و باید «نان» بخورند، پس یا چشمهایشان را روی خیلی چیزها میبندند و سرشان را پایین میاندازند یا اینکه خودشان را میزنند به آن راه و فقط به دیگ خودشان فکر میکنند و در ماجراهایی اینچنین دربهدر به دنبال آستین خطاکاری ميگردند که گناه قصور را گردن بگیرد. [۶]
پینوشت:
ــــــــــــــــــــ
[۱] ایسنا
[۲] ایمنا
[۳] ایلنا
[۴] ایرنا
[۵] بنا به مادۀ ۵۶۰ از قانون مجازات اسلامی: «هر کس بدون اجازۀ سازمان میراث فرهنگی کشور، یا با تخلف از ضوابط مصوب و اعلامشده از سوی سازمان مذکور در حریم آثار فرهنگی ـ تاریخی مذکور در این ماده مبادرت به عملیاتی نماید که سبب تزلزل بنیان آنها شود، یا در نتیجۀ آن عملیات به آثار و بناهای مذکور خرابی یا لطمه وارد آید، علاوه بر رفع آثار تخلف و پرداخت خسارت وارده به حبس از یک تا سه سال محکوم میشود.»
[۶] وقتی هم اسنادی از مکاتبههای یگان حفاظت دربارۀ مراحل تخریب خانه با مدیران مختلف فاش میشود سکوت میکنند.