فرامرز اصلانی و «آهوی وحشی»
بابک خضرائی
وقتی فرامرز اصلانی، در اواسط دههی پنجاه ه.ش، پس از تحصیل و کار در لندن و لسآنجلس، به تهران بازگشت، فضای فرهنگی کشور بسیار حافظانه بود؛ از شاملو که در ۱۳۵۴ بهقول خودش یک «روایت» از دیوان حافظ را چاپ و فریاد کرده بود «از وقتی حافظ خواندهام از شعرهای دیگر بدم آمده است» تا جوانان مرکز حفظواشاعه که آوازهای موسیقی دستگاهی ایران را، که پیشتر آکنده از اشعار سعدی بود، به سمت حافظخوانی میبردند. در همین احوال، بیژن الهی به اصلانی توصیه کرد به ساخت موسیقی بر اشعار حافظ بپردازد*. اصلانی هم که معمولاً بر سرودههای خودش آهنگ میساخت **، نه به غزلها، بلکه به مثنوی «الا ای آهوی وحشی کجایی» توجه کرد؛ از ۲۹ بیتِ این شعر، ۱۲ تا را انتخاب کرد و در بندهای موسیقایی (به ترتیب ۴ و ۲ و ۴ و ۲ بیتی) جا داد. با ریتم بسیار آسان (سادهترین ششهشت) و آرپژها و آکُردهای تکراری، عمدتاً در میمینور و فضاهای همسایه، که گاه صدای دشتی از آن میآید، با گیتار، نوعی زمینهی مینیمالیستی مناسب برای آواز ایجاد کرد و با کششهای طویل، که متناوباً روی هجاهای بلند شعر گذاشته بود و تقطیعات و آرتیکولاسیون خاص، «مفاعیلن مفاعیلن فعولن»های این شعر را از فضاهای آوازی مألوف این وزن بیرون کشید و به احوال مغموم (نه پرعجز ولابه) و شکوهگر (نه نالنده) خاص خود برد. پرسش و منادا و خواهش و خبر در شعر را، با آکسان و تغییرِ زیرایی و کشش و تعلیق، پرورد و در عمل آورد و در تصویرسازی مردی تنها، که مجنونوار سر به صحرا میگذارد و همدمی جز آهوی بیابان ندارد و از غم روزگار میگوید، بسیار موفق عمل کرد. تصویری که بسیار موردپسند آن روزها (حتی تا امروز) بوده و حبیب و فرهاد هم نمونههایی از آن عرضه کردهاند. دراینمیان، اصلانی این امتیاز را داشت که شعری از حافظِ مورد توجه روشنفکران را دستمایه قرار دهد که فضاسازی و تلفیقش، با این نوع موسیقی، ساده به نظر نمیرسید. «آهوی وحشی» را اصلانی در یک مهمانی خواند و همانجا نمایندهی شرکت سیبیاس به او پیشنهاد کرد که آلبومی از آثارش منتشر شود؛ بهاینترتیب آلبوم دلمشغولیها شامل این آهنگ و ۹ آهنگ دیگر (با سرودههایی از خود اصلانی)، در ۱۳۵۶، منتشر شد که بعضی از آنها (مثل «اگه یه روز») حسابی بر سر زبانها افتاد. اصلانی در این آلبوم، مانند بیشتر آثار بعدیش، هم آهنگساز بود و هم ترانهسرا، هم خواننده و هم نوازنده. ظاهراً موفقیت «آهوی وحشی» سبب شد که اصلانی به فکر ساخت آهنگ بر دیگر اشعار حافظ بیفتد و سال ۱۳۵۷ کمپانی سیبیاس آلبوم بهیاد حافظ را از او منتشر کرد که در آن، علاوه بر «آهوی وحشی»، اصلانی بر ۶ غزل حافظ، چون «یاری اندر کس ...» و «معاشران ..» و نیز ابیاتی از یکی از ساقینامههای منسوب به حافظ (من ار زانکه گردم ...)، آهنگ گذاشت و خواند و گیتار نواخت اما اینها، با آنکه از خلاقیت بیبهره نیستند، قدری تصنعی و یکنواخت بهنظر میآیند و به پای «آهوی وحشی» نمیرسند. بهطورکلی دربارهی تأثیر فرامرز اصلانی میشود گفت اینکه مردی چنان خوشمنظر و رفتار (اصطلاحاً جنتلمن) خود بسراید و بسازد و بخواند و بنوازد و در همهی اینها استانداردی نسبی داشته باشد، برای چندین نسل بسیار جذاب بود و خیلیها را گیتاربهدست کرد اما بعضی آهنگهای او که بسیار همهگیر شدند چون بهجهت ریتم و آکُرد و تکنیک خوانندگی ساده بودند، همهجا، از کلاسهای ابتدایی گیتار تا کافهها و پیکنیکهای خانوادگی، با کیفیتهای بسیار نازل خوانده شدند و شاید همین موضوع، به همراه تکراری و فرموله بودن شیوه، آنها را ازمدافتاده کرد. البته خواندن و نواختن «آهوی وحشی» همهگیر نشد و از این موج قدری برکنار ماند. اما حرفی دیگر دربارهی «آهوی وحشی»؛ این قطعه را چگونه میتوان، در آن سالهای پرجوشوخروش، بیسمتوسوی سیاسی دانست؟ اگر میدیدمش میپرسیدم آن «خضر مبارک»ِ چارهساز، که دوبار او را در ابیات برگزیدهی خود آورده («مگر خضر مبارک پی در آید»، نیز: «مگر خضر مبارک پی تواند»)، از نظر او «چه کس» یا «چه چیز» بوده؛ اما حالا چه اهمیت دارد. *بعدها که محسن نامجو بر شعرهایی چون «زلف بر باد مده» حافظ آهنگهایی گذاشت و خواند، بیژن الهی گفت: «این کاری است که به فرامرز اصلانی میگفتم باید با حافظ بکنی و هرگز نکرد». نک:
** اصلانی کلام آهنگهایش را غالباً خودش میساخت؛ خود در مصاحبهای گفته که «شعر به سراغم میآید»، نک.:
بااینهمه او، علاوه بر اشعار حافظ، بر شعرهایی از مولوی (بهویژه در آلبوم معشوق همینجاست) و شعر «تا کی ...» شیخ بهایی هم آهنگ ساخته و نیز تکآهنگهایی که دیگران شعر و آهنگ آن را ساختهاند، خوانده است؛ ازجمله سرود «کارگر» با شعری از محمدعلی بهمنی در سال ۱۳۵۸.