جلال آل احمد از معدود نویسندههایی است که تقریبا در تمامی موضوعات مبتلا به جامعه در قالب داستان، مقاله، تکنگاری و سفرنامه اظهار نظر کرده و مطالب جذابی به یادگار گذاشته است که البته در این جا مجال پرداختن به آن نیست. اما از موضوعاتی که به دلایلی از جمله علاقه شخصی و اشراف و آشنایی و نیز به تبع تدریس همسرش خانم دکتر سیمین دانشور در دانشکده هنرهای دانشگاه تهران و بالطبع ارتباط با محیط و اساتید و... آن؛ جایگاه ویژهای در نوشتههای ایشان دارد، موضوع معماری است.
نوشتههای جلال در این رابطه که شامل مطالب تخصصی و نظرات قابل توجهی بوده و با سبک خاص و نثر قوی و زیبا به رشتهٔ تحریر درآمده؛ در قالب توصیف و نقد در اکثر آثار وی و بخصوص در تک نگاریها و سفرنامهها فراوان به چشم میخورد، دوستان استحضار دارند که جلال مبتکر نثری خاص در نویسندگی است. نثری که در واقع نثر محاوره است. محاوره با چاشنیهای ماهرانهای از اصطلاحات، تشبیهها و کنایهها؛ که برای پرداخت آن از ادبیات قدیم هم بهره گرفته است. نثری تلگرافی، تیزبین، دقیق، صریح و صمیمی. از این رو نوشتههای وی را میتوان هم از منظر زیبایی و جذابیت نثر و هم از دیدگاه مفهوم و محتوای مطالب مورد بررسی قرار داد. ضمن ترغیب علاقهمندان به مطالعه کامل آثار مکتوب جلال؛ نمونههایی را برای دوستان نقل میکنم. باشد که مفید واقع شود.
نخست توصیفات موجز : استفاده از تشبیه و بخصوص تشبیه به موضوعی آشنا برای مخاطب.
"ما هم درآمدیم به سمت ارگ بم. که عین کندویی عظیم از گل کنار شهر بر سر بلندی متروک افتاده." ۱
"از بیرجند تا قائن همه آبادیها کوتاه و به هم تپیده و گلی. انگار که لانه موریانهای. یا کندوی موقت زنبورهای وحشی. نه بر بالایی یا سر درختی و یا سر دیواری. که بر روی دشت ماسیده." ۲
"داشتیم میرفتیم به سمت قلعه دختر. که بر بلندی سمت مشرق شهر سنگینی میکرد. عین خشت سنگینی بر روی شیشهای مات."۳
"عمارت پارلمان برازیلیا، دو تا برج مانند. پهن و به هم چسبیده. با پلهای فراوان در وسط بود و دو تا نیم کره در دو طرف. یکی دمرو روی زمین و دیگری رو به هوا . و از این قبیل قرتی بازیها [تصوير١]." ۴
"و اما عمارت. یک عظمت اشرافی باروک اواخر قرن هجده بود و حسابی بازاری ساز. عین خانههای حاجیهای تازه به دوران رسیده. پر از تابلو و چهلچراغ و بیرق و . . . "۵
"پریروز صبح رفتم دیدن موزهٔ هنر جدید. ماکت کلیسای نوتردام دوهوی کوربوزیه چشمم را گرفت و طرحش را برداشتم[تصوير٢]. چیزی شبیه خانههای سرخپوستان. یا دخمه مانند. و بریده از فضای بیرون."۶
"اتاقها را که در اصل بزرگتر بوده، با دیوارهای اکوستیک تقسیم کردهاند که شده عین اداره ثبت تهران ."۷
"مسجدی از دوره عثمانی. شاید کهنهتر. با گنبدی پخ و بزرگ. و تک منارهای. و نخلی بغل مناره برقابت ایستاده. شاداب و افشان. بعد به مسجد الغمامه سر زدم با گنبدهای مکررش. همچون خانوادهای. کوچک و بزرگ گرد هم نشسته [تصوير٣]."۸
"و بنای گورمیر چهارطاقی فشردهای و بلند که گنبد خیارکی بزرگش – و بی گلدسته – بر سر یک گلوی کشیده نهاده و رفته تا دل آسمان. و حیاطش کوچک و به بریدگی خیابان مجاور قناس شده و چاه آبی پای تک درخت توتی و تمام صحن سنگ فرش شده و تمیز. از حیاط که گذشتی باید از دری وارد صحن شوی که سمت چپ بنا است و گوشه ای تاریک و یک مرتبه فضای زیر گنبد. و آن تخته سنگ عظیم و صیقلی و سبز رنگ. عینا تکه گوهری . و شاهانه و دیگر هیچ. سنگ قبر تیمور در صحن زیر گنبد یکپارچه از نفریت ( نوعی یشم سبز و براق ) مکعب مستطیلی در حدود دو متر درازیش.”۹
(ادامه دارد)
پینوشت
[١]،[٢]،[٣] کارنامه سه ساله – گذری بر حاشیه کویر
[٤]،[٥] سفر امریکا
[٦]،[٧] سفر فرنگ
[٨] خسی در میقات
[٩] سفر روس