×

جستجو

عبدالله قوچانی و تبیین شناسنامۀ بناهای تاریخی ایران

پژوهش در تاریخ هنر و معماری با وجود رشته­‌های گوناگون پیشرفت حاصل می­‌کند. پیشبرد این حوزۀ تحقیق در ایران مرهون کسان بسیاری است که عمر خویش را صرف تتبع و تفکر در آثار معماری و متون و اسناد یا مبانی آن کردند. عالمان و محققان رشت‌ه­ها و گرایش‌­هایی چند در این کار وارد شدند تا روشنایی‌­بخش گوشه‌­ها و زوایای تاریک این تاریخ باشند. استاد عبدالله قوچانی، دانش و تخصص‌­اش در زمینۀ خطوط اسلامی، کتیبه‌­شناسی و کتیبه‌خوانی بود و اقسام آثار تاریخی که خطی بر آن­ها درج شده بود را می‌­خواند و محتوای آن­ها را آشکار می‌­ساخت. او در طول حیات علمی­‌اش نتایج پژوهش و یافته­‌هایش را در قالب کتاب­‌ها و مقاله­‌هایی چند منتشر کرد. آخرین اثر منتشر شده‌­اش احادیث کاشی­‌های زرین‌­فام حرم مطهر امام ­رضا (ع) بود.

او در سال ۱۳۲۷ به این دنیا درآمد و کودکی و دوران تحصیلاتش را در بغداد گذراند. پنج سالی پس از آمدنش به ایران، کارش را به­ سال ۱۳۵۵ در مرکز باستان‌­شناسی آغاز کرد. به ­سبب آشنایی با زبان عربی و با پیشنهاد فیروز باقرزاده، به­ خواندن خطوط مندرج بر آثار موزۀ ملی ایران پرداخت و با علاقه‌­ای وافر کارش را در حوزه­‌ها و آثار گوناگون گسترش داد و تعمّق بخشید. یکی از علاقمندی­‌های جدی او خواندن کتیبه‌­های عربی و فارسی روی بناهای تاریخی بود. او در طول حیات علمی­‌اش دست­‌کم چهارده کتاب و بالغ بر پنجاه مقاله با موضوع کتیبه­‌ها نوشت و در امرداد ۱۳۹۹ به سرای دیگر شتافت. هدف از نوشتن این یادداشت کوتاه، نمایاندن یکی از جنبه­‌های برجستۀ زندگی علمی عبدالله قوچانی است، که او را با پژوهش تاریخ معماری ایران مرتبط می­‌سازد. کارنامۀ پربار قوچانی نشان می­‌دهد که او از راه پرداختن به کتیبه­‌های نگاشته شده بر پیکرۀ بناهای تاریخی، دریچه­‌ای روشن و مستند به آثار معماری پس از اسلام ایران گشوده است. در ادامه، با استناد به آثار مکتوب قوچانی، به برخی دستاوردهایش که نسبتی با بناهای تاریخی و تاریخ معماری دارد، اشاره می­‌شود.

مهم­‌ترین کار استاد قوچانی در حوزۀ تحقیق تاریخ معماری ایران را باید روشن کردن شناسنامۀ بناها و تاریخ‌­گذاری مطلق از راه خوانش کتیبه‌­ها دانست. به این معنا که آثار معماری بسیاری در ایران بدون مشخصات مستند و مکتوب‌اند و کتیبه‌­ها اگر حاوی داده‌­هایی از قبیل نام بنا و کارکرد آن، بانی، ناظر (سرکار)، معمار و هنرمندان و تاریخ بنا باشند، اطلاعات کم­‌خطایی عرضه خواهد شد. کم نیست بناهایی که با کشف و بازخوانی کتیبه­‌های­شان توسط قوچانی، ابهام از آن­­ها زدوده شد و شناسنامۀ روشنی از آن­ها در دست است.

مأموریت قوچانی به­‌اتفاق آیت‌­الله‌­زادۀ شیرازی و مهریار به نطنز، زواره و نایین در سال ۱۳۶۸، نتایج پرباری داشت. بقایای کتیبۀ کوفی بر گریو گنبدخانۀ مسجد جامع نطنز که در حین تعمیرات کشف شده بود را قوچانی خواند و تاریخ مهم ۳۸۹ق معلوم شد. این تاریخ نشان داد که برخلاف نظریۀ مورخان غربی، ورود گنبدخانه به معماری مساجد ایران، پیش‌­تر از دورۀ سلجوقیان، یعنی در روزگار فرمانروایی بوئیان به ­وقوع پیوسته بود و این تحول معماری نظام فضایی متفاوت از مساجد سدۀ ششم هجری به ­بعد را عرضه می­‌کند (قوچانی و شیرازی، ۱۳۷۵). دربارۀ تاریخ ساخت خانقاه، از روی تاریخ ریخته و مخدوش شده که گُدار ۷۱۶ق ذکر کرده و بر همین اساس بازسازی شده، قوچانی با مطالعۀ آن و استناد به چهار متن تاریخی نزدیک به تاریخ ساخت خانقاه اثبات کرد که زین‌­الدین خلیفه‌­ابن الحسین ماستری که بانی این بناست، در ۷۱۱ق به ­دستور اولجایتو در جریان کشته شدن خواجه سعدالدین ساوجی، به­ قتل آمد و بنابراین تاریخ ساخت خانقاه به ۷۰۷ق نزدیک است. هم­چنین دستخطی از زین­الدین ماستری در زیر منبر مسجد به ­دست آمد و بازخوانی شد که مؤید مطالب گفته شده است (همان). دورۀ دوم ساخت مسجد سرکوچۀ نایین با خواندن کتیبۀ کوفی نقاشی به ­تاریخ ۴۶۹ق خوانده شد (همان). این تاریخ به محققان کمک می‌­کند که تحولات مساجد کوچک گنبددار را در این تاریخ بشناسند.

 تاریخ دقیق ساخت گنبدخانۀ مسجد جامع گلپایگان در کتیبۀ آجری پای محراب پرنقش و نگار به­ تاریخ ۵۰۸ق کشف و خوانده شد. قوچانی با توجه به بازخوانی همۀ کتیبه‌­ها به تدقیق نکات دیگری پرداخت از جمله اینکه نام بانی مسجد ابونصر ابراهیم ­بن محمد بن ابراهیم بابا عبدالملک است که در زمان ابوشجاع محمدبن ملکشاه سلجوقی ساخته شد و معمار آن ابوعمربن محمد قزوینی بوده است. این تاریخ مستند با گمانی که قوچانی بر ناقص بودن کتیبۀ محراب داشت، با کند و کاو در پای محراب آجری و بازخوانی دیگر کتیبه­‌ها در سال ۱۳۶۷ش به‌­دست آمد (قوچانی، ۱۳۸۲). اما منارۀ باقی مانده در گلپایگان تاریخی ندارد و کتیبه­‌های آن  به همین تاریخ نزدیک است. کتیبۀ کوفی منارۀ آجری مسجد جامع ساوه که نام همین سلطان سلجوقی بر آن نوشته شده، چهار سال زودتر از این تاریخ، یعنی ۵۰۴ق را نشان داد (قوچانی، ۱۳۸۰).نمونه‌­های بسیاری وجود دارد که ذکر آن­ها یادداشت را به درازا می‌­کشاند.

الزاماً بر همۀ کتیبه‌­ها تاریخ درج نشده یا اگر از ابتدا بوده، ممکن است از بین رفته باشد. مطالعات قوچانی برای تشخیص سبک و سیاق کتیبه‌­ها و تعلق آن­ها به دهه‌­ها یا سده‌­ها از روی شواهد و قراین و مطابقت با دیگر نمونه­‌ها در مکتوباتش به­ چشم می‌­خورد. کتیبۀ کوفی مسجد جامع شوشتر، تاریخ‌­گذاری برای سدۀ پنجم و ششم هجری (قوچانی و رحیمی‌­فر، ۱۳۸۲). کتیبۀ کوفی نقاشی شدۀ مسجد جامع نایین را سدۀ پنجم هجری تاریخ­‌گذاری کرده (قوچانی و شیرازی، ۱۳۷۵) و گچبری‌­های همین بنا که به‌­تاریخ ۳۵۰ق در مقایسه با گچبری‌­های سامرا تاریخ­‌گذاری شده بود (فلوری، ۱۳۷۲)، او در مقایسۀ با کتیبۀ جامع نطنز و شباهت الف و لام آن­ها به ­یکدیگر، تاریخ ۳۸۹ق را نزدیک­‌تر پیشنهاد کرد (قوچانی و شیرازی، ۱۳۷۵). کتیبۀ کوفی مندرج بر سنگ خاکستری که بر روی چاه داخل صحن مسجد جامع گلپایگان قرار دارد، ضمن خواندن دستوردهندۀ ساخت این اثر محمد بن ابی علی، تاریخ سدۀ ششم برای آن پیشنهاد شده است. هم­چنین کتیبۀ دیگری منصوب در داخل بنا، در قیاس با کتیبۀ مقبرۀ اتابک کرمان همین تاریخ پیشنهاد شده است (قوچانی، ۱۳۸۲). دربارۀ سبک و سیاق یکی از ستون گچبری شدۀ جامع ساوه با توجه به شباهت آن به خطوط جامع نایین و نوشته­‌های روی سفال نیشابور، نتیجه حاصل شده که می­‌تواند مربوط به سدۀ پنجم هجری باشد. کتیبه‌­های محراب کوچک نیز چنین است (فراهانی و قوچانی، ۱۳۸۰). او خطوط کوفی نقاشی شدۀ منحصربفردی که در حین پی­گردی آشکار شده بود را، به­ عنوان قدیمی­‌ترین کتیبۀ مسجد و منطبق با خط ابداعی ابن ­مقله دانست (همان).

به­ مناسبت معرفی تیغۀ فولادی محفوظ در موزۀ بریتانیا که حاوی طلا نوشته‌­ای با مضمون «ستاره ز شهنشاه عصر شاه صفی/ رسید در کف معمار بحق علی­‌اکبر / ...» به‌­تاریخ ۱۰۳۹ق، قوچانی را به این نتیجه رساند که این تیغه ستّاره یا خط­کشی است که شاه­‌صفی به استاد علی‌­اکبر اصفهانی، معمار مسجد شاه، هدیه کرده بود. اما همین مطالب او را قانع نکرد و به سراغ مسجد رفت و به‌­استناد نوشته­‌ها و خطوط دیگری، مطالب بدیعی را کشف کند. یکی اینکه سرکار (ناظر) ساختمان محب­علی بیک‌الله بوده و در بازسازی کتیبه نام او بیک‌الله در آورده اند. دو اینکه بر سردر خروجی کوچک، واقع در کنار سردر ورودی اصلی مسجد و بر کوبه­‌های فلزی، تصویر شاه‌­عباس و شاه­‌صفی کنده شده و بر کتیبه تاریخ ۱۰۴۶ق نوشته شده که مجموعاً نشان می‌­دهد، با اینکه مسجد در ۱۰۲۵ق در حدی اتمام یافته که مورد استفاده قرار گرفته، با این­ حال تا زمان شاه­‌صفی مسجد تزیین و تکمیل می‌­شد (قوچانی، ۱۳۸۲). سه اینکه با استناد به ستّارۀ فولادی، کتیبه‌­های مسجد و متون تاریخی همان عصر، معمار مسجد شاه با نام‌­های گوناگونی ذکر شده است؛ معمار به‌­حق علی‌­اکبر، علی‌­اکبر اصفهانی، نادرالعصر میرعلی‌­اکبر ثانی، معمار به­حق نادرالعصر تونی‌­الاصل یزدی‌­المولد و نادرالاوانی ازجملۀ آن­هاست و هم­چنین بدیع‌­الزمان یزدی نام برده شده در ذیل حوادث ۱۰۱۶ق نیز هموست (همان).

استاد قوچانی دست به تک ­نگار‌ی‌­های ویژه درخصوص بناهای مهمی زد که وجود کتیبه‌­های فراوان از مشخصه‌های مهم‌­شان به‌­شمار می‌­رود و اطلاعات روشن­گرانه‌­ای دربارۀ آن بناها دارد. کتاب گنبد سلطانیه به ­استناد کتیبه­‌ها به­‌طور خاص همین نوع پژوهش را دنبال می‌­کند. او علاوه بر خوانش کامل کتیبه‌­ها، نظرات محققان پیشین مانند گُدار و سن­‌پائولوزی دربارۀ آرایه‌­ها و کتیبه‌­ها را اصلاح کرد. دو تاریخ خوانده شده است، یکی ۷۱۰ق مبیّن اتمام کار ساختمان و تزیینات کاشی بیرونی است و دیگری ۷۱۳ق که تاریخ پایان کاشی‌کاری داخل گنبد است. در همین تاریخ اخیر است که جشن گشایش بنا برگزار شد. تزیینات دورۀ دوم بنا که گچ­بری و نقاشی است، هم­زمان با وزارت تاج­‌الدین‌علیشاه در ۷۱۵ق آغاز و تا پس از مرگ اولجایتو در ۷۲۰ق ادامه داشت، زیرا نام تاج‌­الدین در کتیبه‌­ای و نام اولجایتو بارها تکرار شده و نام ابوسعید بهادرخان نیز به کتیبه‌­ای وارد شده است. او با آوردن نمونه‌­ها و مضامین بسیاری در تزیینات هر دو دوره که نام حضرت علی و احادیث مربوط به ایشان ذکر شده، قضیۀ پوشاندن تزیینات آغاز بنا به‌­سبب تغییر مذهب اولجایتو را در این بنا منتفی می‌­داند (قوچانی، ۱۳۸۱). خواندن کامل کتیبه‌­های مسجد جامع ساوه که تواریخ و مضامین گوناگون دارد، مذکور در گزارش مکتوبی در سال ۱۳۶۲، در کتاب مسجد جامع ساوه نمونۀ دیگری است. (فراهانی و قوچانی، ۱۳۸۰). کتاب بررسی کتیبه­‌های مسجد جامع گلپایگان شرح کاملی از کتیبه‌­های مسجد و منار آجری دورۀ سلجوقی است (قوچانی، ۱۳۸۲).

خط کوفی معقلی یا خط بنایی با استناد به کتیبه‌­ها و آثار موجود در بناهای تاریخی، یکی از دل‌­مشغولی‌­های قوچانی را به‌­خود اختصاص می‌­داد. چنان­ که نگارنده شاهد بوده، همواره با شور و حرارت دربارۀ این نوع خط و یافته‌هایش در این ­باره گفتگو می‌­کرد. علاقۀ او به این هنر خطاطی که مخصوص اجرا بر بدنۀ ساختما‌‌ن‌­ها و اغلب با استفاده از آجر یا ترکیب آجر و کاشی بوده، او را بر آن داشت تا تحقیقات دامنه‌­داری همراه با طراحی‌­های بی‌نظیر در باب این موضوع به­‌انجام رساند. حاصل آن یکی کتاب خط کوفی معقلی در مساجد باستانی اصفهان است که خطوط بناهای مسجد جامع، مسجد شاه، مسجد شیخ لطف­‌الله . مدرسۀ مادرشاه را شامل می­‌شود. در این کتاب ۱۵۰ طرح منحصربفرد کوفی معقلی را بازنگاری و ترسیم کرد و تصاویری از آن­ها ارائه داد (قوچانی، ۱۳۶۴). دیگر مقاله­‌ها و یادداشت­‌هایی چند که یا اختصاصاً به این موضوع پرداخته یا در خلال بازخوانی کتیبه­‌های بناها ذکر شده است. اما براساس گفته­‌های ایشان، پژوهش دراین ­باره بسیار کامل­‌تر شده و موارد بسیاری بررسی و بازنگاری شده اما انتشار نیافته است و امید داشتند که موفق به انتشار مجموعۀ کاملی از آن شوند. ایشان علاوه بر توجه به جنبۀ هنری و زیبایی این نوع خط، غور دقیق و عمیقی در جنبه­‌های تاریخ‌­شناسانۀ این هنر به‌­خرج می­‌داد. نظیر این اظهار نظر که قدیمی­‌ترین خط کوفی معقلی بر دولنگه در چوبی به­‌تاریخ ۳۶۳ق از روزگار آل بویه به دست آمده که در موزۀ تخت جمشید نگهداری می‌­شود. با این مضمون که نام «علی» چهار بار بر لوزی هر لنگه طراحی شده و نام عضدالدوله ابوشجاع فناخسرو به­ چشم می­‌خورد (قوچانی، ۱۳۶۴ و ۱۳۸۰).

بر مقبرۀ استوان‌ه­ای مشکین‌­شهر که به شیخ حیدر، پدر شاه اسماعیل صفوی، منتسب است، یکی وسیع­‌ترین خطوط کوفی بنایی با کاشی معقلی (ترکیب آجر و کاشی) به‌­طرز حیرت­‌انگیزی کار شده است. قوچانی کتیبه را بازنگاری کرد و خواند و متوجه شد، کتیبه در جاهایی دچار لغزش و به­‌هم‌ریختگی است و بر او مسلم شد که آن ناشی از مرمت نادرست حوالی اوایل دهۀ ۱۳۵۰ش است که بنا را شکافته و آهن­‌کشی کردند درحالی­ که متوجه نوشته نشدند، بلکه آن را تزیین صرف پنداشتند. با پی­گیری­‌های قوچانی اشتباهات این کتیبه در مرمت بعدی اصلاح شد. کار مهم دیگر قوچانی در این بنا، کشف و خواندن تاریخ ساخت بنا به­ سال ۷۳۱ق آن هم با ردیابی بر داغ کاشی معرق برجای مانده بر بنا بود. این تاریخ، تصورات پیشین مبنی بر تعلق مقبره به شیخ حیدر را دگرگون کرد، زیرا تاریخ مذکور روزگار زمام‌داری سلطان ابوسعید ایلخانی را نشان می‌­داد، که حدود دو سده پیش­‌تر از حیات شیخ حیدر می‌­زیست (هنرنامۀ آستان قدس رضوی، ۴۶ و ۴۷). در جای دیگری از روی آجرکاری برج سه­‌گنبد ارومیه نشان داد که این برج قدیمی‌­ترین گنبد الله الله به‌­شمار می­‌رود، اما در مرمت بدنه اشتباهاتی کرده اند (قوچانی، زمستان ۱۳۹۵: ۴۰) که برخی جاها این نقش مخدوش شده است. او تاریخ ۵۸۰ق را از روی کتیبۀ کوفی آجری به­ عنوان اتمام بنا خواند (همان: ۴۲). تاریخ محراب گچبری شدۀ مسجد جامع ارومیه ۶۷۶ق خوانده شد (همان: ۴۷).

بسیاری از کتیبه­‌ها در اثر گذشت زمان آسیب دیده، مغشوش و محو شده‌اند. دشواری مطالعه و به‌ویژه خواندن صحیح آن­ها چالشی است که محققان را می­‌آزارَد. تبحّر استاد قوچانی در فایق آمدن بر کتیبه­‌های بدقلقی بود که امیدی به خواندن آن­ها نمی­‌بود. مشاهده و مطالعۀ از نزدیک و مراجعه به نمونه­‌های دیگر و هم­چنین آشنایی وسیع با متون و اسناد تاریخی عربی و فارسی امکان باز کردن گره­‌های سخت را می­‌داد. برای نمونه، گنبد علی ابرکوه، به­‌تاریخ ۴۸۸ق، که مدفن عمیدالدین شمس­‌الدوله ابی‌­علی هزارسپ و همسر اوست، به­‌استناد کتیبه­‌های آن روشن می‌­شود؛ اما نام همسر عمیدالدین که بر سردر نوشته شده را محققان دیگر یا نتوانستند بخوانند یا با اختلاف­‌هایی می­‌خواندند و بنابراین او شناخته شده نبود. قوچانی با توجه به شکل­‌شناسی حروف کتیبه و مراجعه به متون تاریخی هم‌­عصر و سکه­‌های روزگار آل بویه، نام او را «نازبنت دشمنزار» قرائت کرد که خواهر ابوجعفر دشمنزار بود (قوچانی، ۱۳۸۳).

تعداد قابل توجهی از کتیبه‌­هایی که قوچانی خوانده و تحقیقی دربارۀ آن­ها کرده را خود منتشر ساخته است. علاوه بر این­ها بسیاری از کتیبه­‌ها بر بناها وجود دارد یا در موزه­‌ها نگهداری می­‌شود که او خوانده اما مطلبی درباره‌شان منتشر نشده است. اغلب این­ها به­‌صورت گزارش­‌های مکتوبی است که در مرکز اسناد میراث فرهنگی نگهداری می­‌شود. با این ­حال، کارنامۀ قوچانی در بازخوانی کتیبه­‌های بناهای تاریخی منحصر به این موارد نمی‌­شود. همواره پژوهشگران و مورخان حوزۀ معماری و هنر، باستان­‌شناسی و مرمت در داخل یا خارج از ایران به­‌دیدار قوچانی می‌­رفتند یا تصاویر کتیبه­‌ها را می‌­فرستادند و از او برای تدقیق کارشان و خواندن کتیبه‌­ها یاری می­‌جستند. دقت و درستی کار قوچانی از او مرجعی ساخته بود که معیار درستی نزد پژوهشگران و عالمان داخل و خارج از ایران بود. او در بازخوانی کتیبه­‌هایی که از پیش خوانده شده بود، بسیاری از کژتابی‌­های ناشی از خطاها و تصورات پیشین را به‌­اصلاح درآورد. کتابی نظیر کتیبه­‌های بناهای یزد اختصاص به همین موضع دارد (قوچانی، ۱۳۸۳). از دانشجویان و محققان تازه‌­کار تا محققان چیره‌­دست و نامور در مراجعه به او تردید نداشتند؛ اگر به‌­سراغش می‌رفتند دست خالی برنمی­‌گشتند. قوچانی پشتوانه­‌ای در پس ذهن پژوهشگران بود و دسترسی به او دشوار نبود. با آرامش و گشاده­‌رویی پذیرای محققان بود و با گشاده­‌دستی دانسته­‌هایش را در اختیارشان قرار می­‌داد. موضوعی که در برخی تحقیقات منتشر شده نیز قابل ردیابی و پی‌­جویی است. این موارد بسیار است. به­‌عنوان مثال نویسندگانی که به کتیبۀ منارۀ تاریخانۀ دامغان، مسجد جامع بروجرد، منارۀ مسجد سرخ ساوه، منارۀ فیروزآباد، رباط شرف و کتیبه­‌های اسلامی یزد پرداخته‌اند، در داخل متن یا در پانوشت به خواندن آن کتیبه­‌ها توسط قوچانی اشاره کرده‌اند.

دربارۀ روش‌­شناسی پژوهش قوچانی می‌­توان به­‌طور اولیه اشاره کرد، تعهد او به اینکه درست­‌ترین قرائت از کتیبه­‌ها به­‌دست دهد، در نوشته­‌هایش درک می­‌شود. علاوه بر آشنایی تخصصی و تمرکز او بر خطوط و به‌ویژه کتیبه­‌ها که با ممارست چند دهه‌­ای به­‌دست آمده بود، فناوری ساخت، سبک و نحوۀ اجرای کتیبه­‌ها و هم­چنین ماهیت مادی این­ گونه آثار را به­‌خوبی می­‌شناخت و از زوایای گوناگون می­‌توانست آن­ها را بررسی کند. یک نمونه پژوهش قوچانی که به­‌طور اختصاصی مؤید این نکته می­‌تواند باشد، مقاله­‌ای است با عنوان «روش تزیین و نوشتن روی کاشی محرابی» در مجلۀ باستان­شناسی و تاریخ. او به­‌خوبی به­ تبیین این فناوری ناشناختۀ آثاری نظیر محراب کاشی برجستۀ محراب‌های حرم امام رضا، مسجد میدان کاشان، امام­زاده یحیی گرگان و دیگر موارد پرداخته است که چگونه آنها را در دو مرحله می‌­ساختند و نقوش و نوشته‌­های برجسته را کار می­‌کردند. ابتدا زمینه را به‌وجود می‌آوردند که با لعاب یا بدون لعاب بود و سپس لایۀ دوم را می­‌افزودند که قابل برش­‌کاری و نقش­‌اندازی بود. از این پس لعاب داده و می­‌پختند و بر روی بنا کار می­‌گذاشتند (قوچانی، ۱۳۸۹). انجام مطالعات تطبیقی با مراجعه به متون و اسناد تاریخی، نمونه­‌های مشابه و هم‌­عصر یا آثار دیگر مانند سکه­‌ها و نوشتۀ سفالینه­‌ها و از این قبیل، کاستی­‌ها و خلاء­های داده­‌ای را برای او پر می­‌کرد. اکتفا نکردن به خواندن صرف کلمات و جملات، بلکه  دقت و تعمق در مضمون و محتوای کتیبه­‌ها و نشان دادن نقاط تاریک و روشن سوژۀ تحقیق، سبب عمق بخشیدن به پژوهش­‌های کتیبه­‌خوانی و کتیبه­‌شناسی قوچانی بود. به­‌همین سبب بانیان و سازندگان بناها و بسیاری جزئیات دیگر از دل کتیبه‌­ها شناخته و معرفی شده‌اند. پیش‌­تر در همین یادداشت نمونه‌­هایی گفته شد. مقاله‌­های قوچانی چندان آغشته به مقدمات و مطالب اضافه نیست، بلکه او بی‌­آلایش و بی­‌تکلف به اصل موضوع و نتایج پژوهش می‌­پردازد، بی آنکه دامنۀ بحث‌­ها را به جاهای دیگری بکشاند. این نحوۀ کار، درست هم­چون سلوک اخلاقی و روحیه و رفتار بدون حاشیه و بی­‌آلایش خودش بود. خدایش بیامرزاد.

 

کتاب­‌نامه

کتاب

-         قوچانی، عبدالله. ۱۳۶۴. خط کوفی معقلی در مساجد باستانی اصفهان. ۱۳۶۴. تهران: بنیاد اندیشۀ اسلامی.

-         قوچانی، عبدالله. ۱۳۶۴. کتیبه­‌های سفال نیشابور. تهران: موزۀ رضا عباسی.

-         قوچانی، عبدالله. ۱۳۷۰. شعرهای خوب بر کاشی­های ستاره­ای زرین. ناموارۀ دکتر محمد افشار. ج۶، ص ۳۲۹- ۳۱۶.

-         قوچانی، عبدالله. ۱۳۷۱. اشعار فارسی کاشی­های تخت سلیمان. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.

-         ابوالفضل فراهانی و عبدالله قوچانی. ۱۳۸۰. مسجد جامع ساوه (کتیبه‌­ها: عبدالله قوچانی). تهران: مؤسسۀ انتشارات تعاون سازمان میراث فرهنگی.

-         قوچانی، عبدالله. ۱۳۸۱. گنبد سلطانیه به­ استناد کتیبه­‌ها. تهران: گنجینۀ هنر.

-         قوچانی، عبدالله. ۱۳۸۲. بررسی کتیبه‌­های مسجد جامع گلپایگان. تهران: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری.

-         قوچانی، عبدالله و مهناز رحیمی‌­فر. ۱۳۸۲. کتیبه­‌های مسجد جامع و امام­زاده عبدالله شوشتر. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور.

-         قوچانی، عبدالله. ۱۳۸۳. بررسی کتیبه­‌های بناهای یزد. تهران: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری.

مقاله

-         قوچانی، عبدالله. پاییز و زمستان ۱۳۶۷. بررسی کتیبۀ آرامگاه علاءالدین. فصلنامۀ اثر، شمارۀ ۱۵ و ۱۶.

-         قوچانی، عبدالله. اردیبهشت و خرداد ۱۳۶۷. بررسی کتیبه‌­های تاریخی مجموعۀ نطنز و مسجد جامع نایین. فصلنامۀ اثر، شمارۀ ۲۶ و ۲۷، ص ۱۴۲ـ ۱۳۲.

-         قوچانی، عبدالله. بهار ۱۳۷۵. کتیبۀ کوفی محراب قدمگاه امام رضا (فراشای یزد). مجلۀ وقف میراث جاویدان. شمارۀ ۱۳، ص ۸۳ـ ۸۲.

-         قوچانی، عبدالله. ۱۳۷۶. کتیبه‌­های قلعۀ روستای مرج. مجموعه مقالات کنگرۀ تاریخ معماری و شهرسازی ایران. ص ۲۴۸ـ ۲۴۱.

-         قوچانی، عبدالله. ۱۳۸۲. هدیۀ شاه‌­صفی به معمار مسجد شاه اصفهان. فصلنامۀ اثر، شمارۀ ۳۵. ص ۲۳۰ـ ۲۲۲.

-         قوچانی، عبدالله. فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۰. خط بنایی معقلی، تجلی علی (ع) بر خط کوفی بنایی. کتاب ماه هنر. شمارۀ ۳۱ و ۳۲، ص ۹۱ـ ۹۰.

-         قوچانی، عبدالله. پاییز و زمستان ۱۳۸۹. روش تزئین و نوشتن روی کاشی محرابی. مجلۀ باستان­شناسی و تاریخ، ص ۴۹ـ ۴۰.

-         قوچانی، عبدالله. مهر ۱۳۸۹. خط نقاشی در هنر اسلامی. مجلۀ بیناب (سورۀ مهر). شمارۀ ۱۵، ص ۶۷ـ ۵۲.

-         قوچانی، عبدالله. ۱۳۹۵. کتیبه‌­های برج سه­‌گنبد مسجد و جامع ارومیه. فصلنامۀ اثر، ش ۷۵، ص ۴۸ـ ۳۹.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر