گزیدهی متن؛ به مناسبت روز سعدی
همخون بودن و خون ملی یعنی چه؟ کسی چه خبر دارد که در عروقش چه خونی جریان دارد؟ این همه ادوار که بر ما گذشته، این همه حوادث چگونه به ما مجال میدهد که اجداد خود را بشناسیم و بدانیم که به که میرسیم؟ [...] پس ملاحظهی نژاد اساس وحدت ملیت نمیشود. [...] بودن تحت لوای یک سلطنت واضح است که اساس وحدت ملیّت نیست؛ چنانکه اهل هندوستان و انگلستان تحت لوای یک سلطنت هستند؛ ولی از یک ملّت نیستند. بودن در یک آب و خاک هم نیست؛ زیرا واضح است که تمام اشخاصی که در یک مملکت زندگانی میکنند از یک قوم نیستند. همدینی و هممذهبی هم کافی نیست؛ به جهت اینکه میبینیم چقدر از اقوام مثل ایرانی، عرب، ترک، هندی، افغانی، و بسیاری از ملل دیگر مسلمانند و از یک ملّت نیستند. همزبانی هم کافی نیست؛ اشخاص مختلف را دیدهایم که با هم همزبان هستند، ولی از یک ملت نیستند. [...] بر عکس این هم زیاد است که از یک ملّت هستند و به یک زبان تکلم نمیکنند. [...] پس چیست جهت جامعهی ملیّت؟ [...] یک فکر دقیقی است که اول و در بادی امر شاید به ذهن انسان نیاید و آن اشتراک یادگارهای گذشته است. جماعتی که همه از گذشته یادگارهای واحدی دارند یک ملّتند؛ توضیح این مطلب خیلی آسان است؛ مثلاً دو بچه که همبازی بودهاند، تا آخر عمر [...] اتحادی بینشان هست؛ اگر با هم به مدرسه رفتند و در مدرسه همشاگردی شدند بیشتر متحد میشوند. دو نفر که در سر یک کلاس حاضر شده و درس خواندند تا آخر عمر محبتی زیاد و بادوام بین آنها خواهد بود؛ اگر بعد همکار شوند، وحدت و یگانگی و دوستی آنها بیشتر و محکمتر میشود؛ اگر با هم داخل نظام شدند یک نوع وحدت دیگری بینشان ایجاد میشود؛ تقریباً مثل دو برادر میشوند؛ بهخصوص اگر با هم به جنگ بروند، با هم همسفر بشوند، در مصیبتی با هم شریک شوند، یا برعکس با هم خوشی کنند. [...] قوم هم همینطور است؛ قومی که افرادش در حوادث زندگی گذشتهی خود یادگارهایی به اشتراک برای آنها باقی مانده باشد، این قوم از هر دین و مذهب و دارای هر زبان و نژاد باشند با هم برادرند و یک ملّت را تشکیل میدهند. [...] پس بزرگترین عامل برای تشکیل وحدت ملیّت آثار مشترک گذشتهی آنهاست. مشخصات منبع: محمدعلی فروغی، «دربارهی فردوسی»، در مجموعهی انتشارات قدیم انجمن، ص۱۹۷-۱۹۹.