موسم کرونا و بازاندیشی در زندگی: تأملات فیلسوفی در قرنطینه
نوشتۀ سیلویا پانیتزا
ترجمۀ محمدمهدی طاهری
.
مقدمۀ مترجم
بازاندیشی در باورها و رفتارها و رابطههایی که داریم همواره کار خوبیست، چنین تعمقهای انتقادیای میتوانند ضامن سلامت اخلاقی و سلامت روابط ما باشند. این روزها که به اجبار کروناویروسِ جدید تا سر حد امکان در خانه میمانیم، فرصتی مضاعف فراهم آمده است تا دربارۀ نسبتمان با خودمان، با جهانمان، با معاشرانمان، و با «دیگری»هایمان تأمل کنیم. چه بخواهیم چه نخواهیم، در غاری از تنهایی فرو رفتهایم که اگرچه شکوهِ تنهاییهای خودگزیده را ندارد، درآمدی تواند بود بر نگریستن از وجهی متفاوت به جهانی که این روزها متفاوت مینماید. بنابراین باآنکه چنین انزوایی سختیهای بسیاری دارد، همواره میتوان مثبتتر هم اندیشید و به دستاوردهایی توجه کرد که در این برهه، آسانتر به دست میآیند.
ازجمله عرصههای درخور بازاندیشی در موسم کرونا، رابطهای است که با محیطمان داریم، چه محیط مصنوع و چه محیط طبیعی پیرامونمان. زمین را چونان بستری برای مصرف دانستن، رویکردی است که در چندین سدۀ اخیر در ما غالب بوده و لاجرم در نسبت ما با آن و نحوۀ بهرهای که از آن میبریم اثر گذاشته است. باری آیا ما با زمینمان رابطۀ مناسبی داریم؟ آیا طبیعت را «دیگری» دانستن به دستاوردهای پایداری انجامیده است؟ کرونا به ما دربارۀ ما چه میگوید؟ این روزها چه میکنیم که اخلاقمدارانه نیست و این روزها چه منش مثبت و متفاوتی داریم که میتوانیم و باید بتوانیم در روزگار پساکرونایی هم داشته باشیم؟
در این روزهای عجیب، فیلسوفان، این ستارگان عرصۀ بازاندیشی، بیشتر به چشم میآیند. البته که فعلاً عمدۀ توجه آنها به اقتصاد جهانی و کاپیتالیسم و نسبت موقعیت جدید با نظم نوین جهانی و پیامدهای دنیای کرونازده معطوف است، اما شماری از آنان هم بر وجوه اخلاقی انسان در موسم کرونا متمرکز شدهاند. تعداد چنین فیلسوفانی، لااقل در این دو ماهی که از آغاز بحران میگذرد، درخور توجه نیست و بههمیندلیل اندک متنهای منتشرشده در این حوزه ارزشی مضاعف دارند.
متن کوتاهی را ترجمه کردهام که نوشتۀ سیلویا پانیتزا است. سیلویا فیلسوف جوانی است که در کالج دوبلین ایرلند فلسفۀ اخلاق درس میدهد. تمرکزش بر اخلاقیزیستن است و در این عرصۀ وسیع، از روانشناسی اخلاقی تا جنبههای متنوع اخلاقیات کاربردی همچون حقوق حیوانات را مدنظر قرار میدهد. متن حاضر در ۱۹ مارچ ۲۰۲۰ منتشر شد و بخشی از طرح «پرسشهای بزرگ زندگی» است که به ابتکار بیبیسی فیوچر[۱] و کانورسیشن[۲] جریان دارد و سعی میکند به پرسشهای نهادین و اساسی، پاسخهایی ساده و همهفهم بدهد. بنابراین این متن ژورنالیستی است و به زبانی ساده نوشته شده و مخاطبش عموم انسانهایی هستند که با کرونا درگیر شدهاند، یعنی عملاً همۀ انسانها. بهتبع استدلالهای نویسنده هم نه آنقدرها فنّی، بلکه در تناسب با متنی کوتاه در فضایی ژورنالیستی هستند و آنجا که به مفهوم آزادی و خودآیینی نزد کانت یا افلاطون ارجاع میدهد، در نهایت سادگی است. باری گیرم که نخواهیم یا نتوانیم زیر بار تکتک حرفهایی برویم که در اینجا خواهد آمد، خصوصا اگر بخواهند «گایا»ی جدید را چونان رویکردی درخور عصر جدید معرفی کنند، لااقل میتوانیم هر یک از این حرفها را بستری برای تأملی شخصیتر و سزاوارتر و حتی جدّیتر کنیم.
درهرصورت در این روزها میتوانیم دستهایمان را خوب بشوییم و جز در آستین یا دستمالمان سرفه نکنیم و در خانه بمانیم و در همین حین، اخلاقمدارانه با کرونا مواجه شویم. و صدالبته، میتوانیم مثبتاندیش باشیم و تا نهایت امکان، خوب زندگی کنیم و خوب فکر کنیم و خصوصاً دربارۀ نسبتی که با محیطمان داریم بیشتر تعمق کنیم. نیز میتوانیم مطمئن باشیم که فردای بهتری هم در راه است، فردایی که میتواند به توشۀ تجربههای امروزمان مجهز باشد، فردایی که میتواند اخلاقیتر باشد.
.
موسم کرونا و بازاندیشی در زندگی: تأملات فیلسوفی در قرنطینه
سیلویا پانیتزا[۳]
.
کتابِ «گردابی چنین هایل»، اثر جین ریس[۴]، با این جمله شروع میشود: «میگویند در زمان بحرانها باید متحد شد».[۵] تا کروناویروس جدید [کووید-۱۹] به اروپا رسید، اولین کاری که کردم این بود که به خانه برگشتم تا با خانوادهام باشم. بنابراین درس نخستی که بهلطف ویروس میتوان آموخت این است: یادتان میآورد که چه چیزهایی برایتان واقعاً اهمیت دارند.
البته جین ریس در آن کتاب دربارۀ منازعات نژادی دوران استعمار مینویسد، نه منازعۀ تعهد به خانواده در مقابل تعهد به دیگر چیزها، یا نه منازعۀ انسان علیه ویروس. بااینهمه جین ریس میدانست که متحدشدن راههایی خوب و راههایی بد دارد. به نظر من اینطور میرسد که در حال حاضر، که با کرونای جدید سروکلّه میزنیم، با هر دوی این راههای خوب و بدِ متحدشدن سروکار داریم. من، فیلسوفی که در شهر پیمونت ایتالیا در قرنطینه است،[۶] مایلم از این فرصت بهره ببرم و دربارۀ آنچه بیندیشم که شیوع کروناویروسِ جدید دربارۀ ما و دربارۀ سیارۀمان به ما میگوید.
یک منظر تأمل دربارۀ دنیاگیریِ ویروس جدید این است که انسانها برای مبارزه علیه تهدیدی طبیعی، که این بار در هیئت یک ویروس درآمده است، دور هم جمع شدهاند. به چشم من این قضیه هم امیدوارکننده میآید و هم پوچ. ازیکسو کرونای جدید به همۀمان گوشزد میکند که به اندازهای مشابه آسیبپذیریم، بهاندازهای مشابه نگرانیم، و برای مواجهه با بیماری برآمده با آن نیازمند اقداماتی هماهنگ هستیم و چنین گوشزدی دستِکم قدری امیدوارکننده است. اما ازسویدیگر، باآنکه تهدید جدید کاملاً غیرشخصی است، همگی میدانیم که هر کجا «ما»یی شکل بگیرد، «آنها»یی هم خواهد بود.
برای جین ریس در کتاب گردابی چنین هایل، بومیان جامائیکایی و بردههای آفریقایی دو سوی دوگانۀ ما/آنها بودند. اما اینک صورتهای متنوعی از «آنها» وجود دارد. نخستین آنها در قضیۀ ویروس جدید، «دیگریِ» مرموزی است که «طبیعت» نام دارد: انسان علیه هر آنچه انسان یا انسانساز نیست.[۷] درست است که این دوگانه به نوعی وحدت در میان ما آدمها میانجامد، اما محتمل است که عامل شکلگیری ویروس جدید در وهلۀ نخست همین جهانبینی انسان/غیرانسان باشد. زیرا یکی از جلوهگاههای چنین نگرشی این است که حیوانات را صرفاً چیزهایی برای مصرفشدن بپنداریم؛ خصوصاً که میدانیم یکی از منابع احتمالی پیدایش ویروس، بازار غذاهای دریایی میتواند باشد.[۸]
همچنین در نگاهی کلیتر و با عنایت به مسائلی همچون تغییرات آبوهوایی میتوان محقّانه گفت که پنداشت ما از «طبیعت»، چونان چیزی اساساً جدا از «انسان»، برداشتی سرزنشپذیر است؛ چه دانشمندان دریافتهاند که تغییرات اقلیمی گسترش ویروسها را تسهیل میکنند.[۹] بنابراین شاید اینکه غیرشخصی بیندیشیم و نوعِ انسان را هم در نظر آوریم، هرگز برای بهبود اوضاع کافی نباشد؛ بلکه این بار باید نوعِ انسان را در پیوستگی با طبیعت دید.
من و گایا
اگر از فلسفه یک کار بیشتر برنیاید، این است که بینشهای نهان و عادتزدۀمان را کشف کرده و نشانمان دهد که چه سمتوسویی داریم. ماری میدْگِلِی[۱۰] فیلسوفی بود که در استحاله در خیال[۱۱] و بینش آیندهنگرانه قابلیتی شگرف داشت. او هواخواه مفهوم «گایا»، تجسم شخصیت زمین و از کهنترین خدایان یونانی، و آثار چنین مفهومی بر نحوۀ زندگی انسان بود.
میدگلی میگفت زندگی بر زمین را بهمثابۀ نظامی متحد، غیرطبقاتی، و خودپایدار دانستن نهفقط واقعگرایانهتر است بلکه ما را وا میدارد که خود را فراتر از فردگراییای طلبکارانه ببینیم.[۱۲] شنیدم که یکی در بحبوحۀ دنیاگیری کرونای جدید میگفت «گایا عصبانی است». بعضی مردم از شنیدن چنین جملهای میخندند، بعضی دیگر زمینی را در ذهن میآوردند که توازنی درونی را مراد کرده است.
اکثریت ما که در «نواحی قرمز» ایتالیا ساکن هستیم، نه ارگانیسم زندۀ اطرافمان را میبینیم و نه میتوانیم تخیّلش کنیم. نخستین دغدغۀ ما قرنطینهشدگان این است که مبتلای ویروس نشویم. ما به حلقههایی در نهایت کوچکی بازگشتهایم: من علیه تو. در بیرونرفتنهای کوتاه و معدودمان، هر که از روبهرو بیاید یک تهدید است. بااینحال اگر در خاطر آوریم که سابقاً در خیابانها چه بیاعتناییای به یکدیگر داشتیم، خواهیم گفت که وضعِ کنونی نوع جدیدی از اعتنا و آگاهی است: مجبور شدهایم به یکدیگر توجه کنیم.
بعضی وقتها اعتنا و توجه یادشده حالتی از ایثار به خود میگیرد. عمّۀ من، که هفتمین دهۀ زندگیاش را میگذراند، بهصورت داوطلبانه و در قالب صلیب سرخ، در یکی از بیمارستانهای محلی کار میکند و مصداقی از این ایثار است. نمونۀ دیگر، تجهیزات و متخصصانی است که چین به ایتالیا میفرستد تا به ایتالیاییها کمک کرده باشد.[۱۳] واکنش عمومی به این کمکها و ایثارها و مصداقهای مشابه، ترکیبی هماندازه از ستایش و البته تعجب است. عجیب است که سخاوتْ عجیب و خارقالعاده مینماید و گمان میکنم بد نباشد که دربارۀ این قضیه هم تعمّق کنیم.
بازاندیشی در مفهوم آزادی
در فلسفه، فردگرایی را در ارتباطی عمیق با مفهوم آزادی میپندارند.[۱۴] تا آن قوانینِ محدودکننده را در ایتالیا به اجرا گذاشتند، بسیاری از مردم احساس کردند که به آزادیشان تعرّض شده و بهتبع، سعی کردند که از گذر راههایی متنوع فردیّتشان را مال خود نگه دارند. بعضیها با ضرورت لغو گردهمآییها مخالفت کرده و حتی خودشان دستبهکار شده و دورِهمیهایی غیررسمی تدارک دیدند. بعضیهای دیگر هم به بیرونرفتنهای روزمرّه و پیگیری همان زندگیای پرداختند که پیش از این داشتند.
معمولاً آزادی را در این معنا میگیریم که هر کاری دلمان خواست بکنیم و طبیعتاً چنین برداشتی با اینکه یکی دیگر به ما بگوید چه بکنیم و چه نکنیم در تعارض میافتد. بر این عقیدهایم که اگر گوشبهفرمان حرف دولت باشیم، آزاد نیستیم؛ پس از خانه بیرون میزنیم نه به این دلیل که واقعاً دلمان میخواهد، بلکه چون نشان میدهد که آزاد هستیم.
اما راه دیگری هم به آزادی میرسد که نسبتی با یکی از آموزههای میدگلی دربارۀ «بخشی از چیزی بزرگتر بودن» دارد. اگر خود را بخشی از گایا میپنداشتیم، آیا احتمال تحمیل آسیبی به جامعۀمان بیش از آنکه احساس آزادی برایمان داشته باشد، احساس خودزنی نداشت؟ اینجا میتوانیم آزادی را از دریچۀ ذهن امانوئل کانتِ فیلسوف ببینیم: انتخاب آنچه در فهم خودت درست مینماید.[۱۵] یا میتوانیم به افلاطون توسل کنیم و بگوییم آزادی پاسخدهی به پرسش دشوار «خیر چیست؟» است.[۱۶] بنابراین در این معانی از آزادی، به قدری ملالت و کسالت تن میدهیم تا از دیگری محافظت کنیم.
البته نگرانیهایی ناظر بر نگرشی جامعتر هم وجود دارند. یکیشان این است که فردیّتها را نادیده بگیریم. بعضی زیستمحیطگرایان از انسانها بیزارند چون آنها را از منظر سیّارۀمان و آسیبی که به آن زدهایم مینگرند. شاید بههمینعلت برخی آدمها از وجود چنین بیماریهای دنیاگیری استقبال کنند یا لااقل وجودشان را بپذیرند.[۱۷] باری اگر درد و آسیب افراد را در نظر آوریم، دیگر نمیتوان بهراحتی به چنین باورهایی معتقد ماند: رئیس بیمارستانی در لومباردی حین مصاحبه از مرگهایی گفت که هر روز شاهدش بوده و متعاقباً پیش چشم دوربینِ تلویزیون در هم شکست.
آیا میتوان این دو رویکرد، یعنی ازیکسو خود را بخشی از کلیّتی بزرگتر دانستن و ازدیگرسوی اهمیتدادن به فردیّت، را با هم به مصالحه رساند؟ گاهی وقتها از سرِ تعارض منافع این امر ناممکن است و گاهی وقتها هم به نتیجه میرسد: همه ما با لبخندی بر چهره، تصاویر دلفینهایی را دیدهایم که به آبهای بندر کالیاری جزیره ساردنی ایتالیا برگشتهاند، [دلفینهایی که سالها بود از این منطقه رفته بودند و حالا با خالیشدن ساحل از مردمِ قرنطینهشده، دوباره در نزدیکیهای ساحل شنا میکنند]. یا تصویر جالب دیگر، منظرۀ کانالهای شهر ونیز است که با خالیشدن شهر از مردم و توریستها، دوباره آب آن صاف شده و میتوان ماهیهای کوچکی را دید که زیر نور خورشید در کانالهای آب شهر شنا میکنند.[۱۸] لازم نیست که حتما بمیریم تا شاهد چنین زیباییهایی باشیم! کافیست که تجدیدنظری اساسی در سبک زندگی و نقشمان در این سیاره کنیم.
برای کسی مثل من، در قرنطینه بودن ایثاری فوقالعاده نیست. برای برقراری روابط اجتماعی، برای موفق بودن، و حتی برای پربازده بودن تحت هیچ فشاری نیستم و مجموعۀ اینها اسباب فراغت خاطرم را فراهم آورده است. اما همینطور که این متن را مینوشتم، از خیابان صدای دستزدن آمد. پنجره را که باز کردم، یادم آمد که قرار بوده رأس ساعت دوازده، مردم با هلهله و کفزدن از یکدیگر تشکر کنند، تشکری بابت ایثاری که با بیروننیامدن از خانههایشان میکنند. در بالکن روبهروی خانهام، بانویی کهنسال در نهایت اشتیاق دست میزد و با لبخندی برای ما دست تکان میداد. در خانه ماندن حقیقتاً ایثاری بزرگ است، خصوصاً اگر تنها زندگی میکنید.
امید دارم که انزوا و قرنطینه بتوانند فرصتی برای تفکر و تغییر فراهم آورند. اگر نظر من را بخواهید، عارضم که تأمل دراینباره که هر یک از ما، هم به صورت منفرد و هم در شبکۀ بزرگ و شگفتانگیز حیات، چه هستیم و چه جایگاهی داریم، اهمیتی شایان دارد.
روی بستههایی که چین برای کمک به ایتالیا میفرستد عبارتی نوشته شده است: «ما موجهای یک دریاییم، برگهای یک درختیم، گلهای یک باغیم». اینها جملههایی از سِنِکا، فیلسوف رواقی اهل رم، است؛[۱۹] هرچند چنین جملههایی از میدگلی هم برمیآمد. در جای دیگری چنین عباراتی احساساتی و شاعرانه به نظر میآید اما حالا میتوانیم ظاهر امر را هم لحاظ کنیم. اگر آن عبارت گویای حال ماست، اگر بتوانیم خودمان را همانطوری ببینیم که در آن جملهها آمده است، چه چیزی عایدمان میشود؟ اگر وضع کنونی کمکمان کند که در پی پاسخی مطلوب به چنین پرسشی برآییم، حتی قرنطینه هم دستاوردی برایمان خواهد داشت.
پینوشتها
[1] BBC Future
[2] The Conversation
[3] Silvia Panizza
[4] Jean Rhys
[۵] البته عنوان نسخهی فارسی کتاب، به ترجمۀ گلی امامی (اسپرک: ۱۳۷۰)، چنین است. عنوان اصلی کتاب Wide Sargasso Sea است که میتوان آن را به «دریای پهناور سارگاسو» برگرداند.
[6] https://theconversation.com/italys-darkest-hour-how-coronavirus-became-a-very-political-problem-133178
[7] https://theconversation.com/have-humans-evolved-beyond-nature-and-do-we-even-need-it-128790
[8] https://www.telegraph.co.uk/global-health/science-and-disease/coronavirus-outbreakchinese-live-animal-markets-recipe-disaster/
[9] https://www.newscientist.com/article/2219981-how-deadly-disease-outbreaks-could-worsen-as-the-climate-changes/
[10] https://www.theguardian.com/education/2018/oct/12/mary-midgley-obituary
[11] Imaginative Transformation (بعضی مترجمان این عبارت را «دگرشدگی در خیال» ترجمه میکنند).
[12] https://web.archive.org/web/20050830013608/http://www.demos.co.uk/catalogue/gaia/
[13] https://www.aljazeera.com/news/2020/03/china-sends-essential-coronavirus-supplies-italy-200313195241031.html
[14] http://www.informationphilosopher.com/freedom/idea_of_freedom.html
[15] https://www.cambridge.org/core/books/immanuel-kant/freedom-will-autonomy/0940F88329670E44759F0DD4AE4F6B50
[16] https://digitalrepository.unm.edu/cgi/viewcontent.cgi?article=1014&context=phil_etds
[17] https://archive.org/details/clpbpl/mode/2up
[18] https://edition.cnn.com/travel/article/venice-canals-clear-water-scli-intl/index.html
[19] https://plato.stanford.edu/entries/seneca/