×

جستجو

در یادگارنویسی- ۱

همیشه شروع هرچیزی سخت است. مدت‌ها بود که به جایی برای نوشتن موضوعات پراکنده‌ای که به ذهنم می‌آید یا در حین کار به آن برمی‌خورم، فکر می‌کردم. حالا که این امکان به بهترین صورت در اینجا فراهم شده چند روز است دارم فکر می‌کنم از چه شروع کنم که درخور چنین حلقه‌ای باشد. صفحه‌های وب مثل دیوارنوشت‌هایی است که از ما باقی خواهد ماند. برای همین تصمیم گرفتم از کتیبه‌ها و یادگاری‌ها شروع کنم؛ موضوع محبوبم!

کتیبه‌ها اغلب در بررسی‌های معماری مهم شمرده می‌شود؛ چه، اغلب حاوی اطلاعاتی از بانی و سازندگان و نکاتی از این دست است. یعنی اطلاعاتی مربوط به ساخت بنا. اما اهمیت یادگاری‌ها در شناختِ حیاتِ بعد از اتمامِ بناست. خیلی از اینها دربارۀ انگیزه‌های آمد‌گان و رفتگانِ به بناست، و از روی بعضی می‌توان دوره‌های کم‌رونقی و پررونقی بنا را تشخیص داد. بعضی یادگاری‌ها نشان می‌دهد تصور ما از کارکرد بناها ممکن است کاملاً درست نباشد؛ مثلاً یادگاری‌های قاجاری مدرسۀ چهارباغ نشان می‌دهد دست‌کم در نیمۀ دوم دورۀ قاجاریۀ، مدرسه به تفرجگاهی برای اهالی شهر بدل شده بوده است. مورد بسیار جالب دیگر که اخیراً در کتابی از برنارد اکین دیدم[1] ــ و البته بیشتر در حوزۀ تاریخ ادبیات است ــ آن که گاهی در کتیبه‌های تاریخ‌دار ابیاتی از شاعری نقل شده که تاریخ آن از کهن‌ترین دیوان موجودِ آن شاعر قدیمی‌تر است. این به کتیبه‌ها اهمیتی دوچندان می‌دهد. نمونه‌هایی از چنین کتیبه‌هایی را در مورد حافظ و جامی یافته‌اند. همین موضوع ممکن است در مورد یادگارها هم اتفاق افتاده باشد. نکتۀ جالب دیگری که در یادگاری‌ها پیداست مسافتی است که اشعار بعضی شاعران طی کرده تا از سرزمینی به سرزمینی دیگر برسد. گاه این طی طریق در مدتی بسیار کوتاه بعد از زمان زندگی شاعر رخ داده است. جایی که نخستین بار توجهم به این موضوع جلب شد، بقعۀ روح‌آباد در سمرقند بود.

روح‌آباد بقعه‌ای است کوچک بر مزار شیخ برهان‌الدین ساغرجی، از عرفای سدۀ هشتم. به‌جز خودِ شیخ، چند تن از خاندان او نیز در این بقعه مدفون‌اند. همۀ سنگ مزارها تاریخ ندارد اما از شیوۀ خطاطی و حجاری‌شان پیداست از یک دوره‌ است. یکی از این سنگ‌ها مربوط به شخصی است به نام خواجه ماه میرک. بر این مزار چند شعر آمده که دو بیتش از بوستان سعدی و یک رباعی از مولاناست:

کتیبۀ بالایی:
 ای لطف عمیم تو خطاپوش همه
 ای حلقه بندگیت در گوش همه
بردار خدایا ز کرم بار گناه
 در روز فروماندگی از دوش همه
 

از لطف تو هیچ بنده نومید نشد
 مقبول تو جز قبول جاوید نشد
لطفت به کدام ذره پیوست دمی
 کان ذره به از هزار خورشید نشد    (رباعیات مولوی)

کتیبۀ زیرین:
 خدایا مقصر به کار آمدیم
 تهیدست و امیدوار آمدیم

 
به پاکان کز آلایشم دور دار
 وگر زلتی رفت معذور دار      (بوستان سعدی، باب دهم، در ختم کتاب)

اگر این سنگ را از سدۀ هشتم بدانیم، آن وقت می‌شود نتیجه گرفت که این اشعار به فاصلۀ فقط چند دهه بعد از سروده شدن، یکی در مرکز ایران و دیگری در سرزمینی بسیار دورتر در آناتولی، به ورارود رسیده است! چنین سرعتی در سفر اشعار را احتمالاً می‌توان در خیلی موضوعات دیگر نیز جست و برای آن شواهدی یافت؛ از جمله در فنون معماری.

ادامه دارد

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر