×

جستجو

دشواری‌ها و گرایش‌های معرفت‌شناختی در تقاطعِ تاریخ‌های معماری و نظریه‌های انتقادی، قسمت چهارم

ای‌یِن بوردِن، جین رِندِلترجمه‌ی مهرداد قیومی بیدهندی

قسمت اول یادداشت

قسمت دوم یادداشت

قسمت سوم یادداشت

مواجهه‌ی اول: نظریه چون موضوع مطالعه

نظریه ممکن است موضوع مطالعه‌ی تاریخ‌های معماری باشد. چه‌بسا چنین مطالعه‌ای یک گفتمان تاریخی درباره‌ی نظریه‌هایی خاص باشد؛ محتوا و تحول آن نظریه‌ها را توضیح دهد و ارتباطشان را با معماری روشن کند. در اینجا، ناقدان و مورخانْ کانون اولیه‌ی تمرکزشان را از معماری به نظریه می‌گردانند و معمولاً از معماری چون راهی برای رسیدن به نظریه استفاده می‌کنند. حالت دیگر این است که مورخان شیوه‌هایی را مطالعه کنند که معماران نظریه را به میدان آورده‌اند تا عمل طراحی‌شان را تغذیه کنند. در این حالت، به جای اینکه «نظریه‌ی معماری» را حوزه‌ای مستقل بینگاریم که در آن، معماران روش‌های طراحی‌شان را توضیح می‌دهند، چنین نظریه‌ای را می‌توان این‌طور هم تلقی کرد که ایده‌هایی انتزاعی را از خارج از معماری در بر بگیرد. سرانجام، مورخان در حالی که مرکزیتِ نقش معماری را می‌پذیرند، ممکن است مسیر طراحی معمار را از پشت عدسیِ نظریه‌ی انتقادی تفسیر کنند.

مواجهه‌ی دوم: معماری‌های نو

نظریه‌ی انتقادی خودْ این استعداد را دارد که به ما چیزهایی درباره‌ی شیوه‌ی پرداختن مردم به زندگی‌شان بگوید که با گفتمان تاریخ معماریِ متعارف تفاوت دارد. به عبارت دیگر، دامنه‌ی اندیشه‌ها در نظریه‌ی انتقادی این امکان را می‌دهد که به معماری چون چیزی غیر از بناها یا فنون ترکیب یا اَعمال معمارمحور نظر کنیم. این نظریه جایی است برای انتزاع خلاقانه در بیرون از محدوده‌های بلافصل و قواعد تحمیلیِ «عمل معماری»؛ و به همین جهت، در همین‌جاست که موضوعاتِ مرسومِ مطالعه ممکن است به بیرون از عرصه‌ی متعارفشان منتقل شود، به نحوی که محل معارضه قرار گیرد، گسترده‌تر و متنوع‌تر شود و کمتر قابل پیش‌بینی باشد. پس سخن فردریک جیمسن[۴۶] درباره‌ی تاریخ ماتریالیستی[۴۷] را می‌توان درباره‌ی تاریخِ نظریه‌مدار هم گفت که «کارش را نهایتاً با تخریب بنیادها و چهارچوب و مفروضات تشکیل‌دهنده‌ی خودِ رشته‌های تخصصی انجام می‌دهد»؛ نه به منظور از میان بردن این رشته‌ها، بلکه برای آشکار کردن «چیزی’غیر‘ از آن رشته، ’فضایی خارجی‘، کرانه‌ای، آشکارسازی امری ’بیرونی‘ که گویی چندان رسوا و ناعالمانه است که نمی‌توان آن را به مبحثی سنتی و دقیقاً سامان‌یافته وارد کرد».[۴۸] پس معماری در طی مسیر تفاسیرِ نظریه‌مدار از دست نمی‌رود و فرونمی‌کاهد؛ بلکه برعکس، دوباره مکشوف می‌شود، غنی‌تر می‌شود، و در کل، برای جهان مهم‌تر و معنادارتر می‌گردد.

مواجهه‌ی سوم: پرسش‌های تنظیم‌کننده

درست است که یافتن موضوعات تازه‌ی مطالعه بخش مهمی از تاریخ نظریه‌مدار است؛ اما چنان‌که گریزلدا پالوک[۴۹]، و در همین اواخر لئونی سندرکوک[۵۰] گفته‌اند،[۵۱] «صِرفِ افزودن داستان‌های تازه کافی نیست. فرق است بین اینکه تاریخ را با افزودن سهم گروه‌های فراموش یا سرکوب‌شده (مثلاً زنان) بازنویسی کنیم با اینکه تاریخ را با استفاده از جنسیت یا نژاد در مقام مقوله‌های تحلیلْ از نو نظریه‌پردازی کنیم».[۵۲] پس نظریه‌ی انتقادی می‌تواند فضای خارجیِ نظری‌ای فراهم آورد که از آنجا در بازنمودهای متعارف[ِ تاریخ معماری] چون‌وچرا کنیم. با پیش کشیدنِ پرسش‌های نامعمول، می‌توان به موضوعات متعارف، مانند یک بنای خاص، معنایی نو و حیاتی تازه بخشید. در این حالت، پرسش‌هایی که از معماری می‌کنیم محل چون‌وچراست. این نظریه جایی است برای انتزاع خلاقانه در بیرون از محدوده‌های بلافصل و قواعد تحمیلی «گفتمان تاریخی»؛ و به همین جهت، در همین‌جاست که در پرسش‌هایی که معمولاً از معماری می‌کنند بازنگری می‌شود؛ آن‌چنان که این پرسش‌ها نیز، همچون موضوعات مطالعه در تاریخ معماری، گسترده‌تر و متنوع‌تر شود و کمتر قابل پیش‌بینی باشد.

 مواجهه‌ی چهارم: تاریخ انتقادی

با این همه، در هر تعامل بین تاریخ معماری و نظریه‌ی انتقادی، نظریه‌ی انتقادی نمی‌تواند هرآنچه را خود دوست می‌دارد از تاریخ معماری بگوید. برعکس، تأثیر و تأثری بین نظریه‌ی انتقادی و تاریخ معماری در کار است. این تأثیر و تأثر، از حیث معرفت‌شناختی، نوعی نقد مُتَداعیِ[۵۳] آزادانه نیست که در آن به‌سادگی از معماری چون سکویی برای پرش به گمانه‌زنی آزادانه‌ای استفاده کنند که به قول رولان بارت[۵۴] «به دالّ این حق را عطا می‌کند که به هر سو که می‌خواهد گسترش یابد»[۵۵]؛ بلکه برعکس، طالب تاریخ است تا شروط به‌کارگیریِ تاریخ را محدود کند و در عین حال، پرسش‌هایی درباره‌ی تاریخ پیش نهد.

«نقد کردن ... یعنی به بحران افکندن؛ و این کار ممکن نیست مگر با ارزیابی شرایط بحران (حدود آن) بدون توجه به لحظه‌ی تاریخی‌اش.»[۵۶]

بنابراین، تاریخِ نظریه‌مدارِ انتقادی نوعی از «نقد» است که شاخصه‌اش بیشتر روش است تا فاصله گرفتن موقت از موضوع‌های مطالعه‌اش. تاریخ‌های معماری‌ای از این نوع، هم تاریخ‌های حال است و هم تاریخ‌های گذشته.

 

ادامه دارد.

 



[46] Fredric Jameson (1934-)

[47] materialist history

[48] Jameson, “Architecture and the Critique of Ideology,” pp. 42-3.

[49] Griselda Pollock (1949-)

[50] Leonie Sandercock (1949-)

[51] Griselda Pollock, Visions and Difference: Femininity, Feminism and Histories of Art (London: Routledge, 1988), pp. 1-2.

پالوک در اینجا پیرو الیزابت فوکس‌ـ خنووسه است:

Elizabeth Fox-Genovese, “Placing Women's History in History,” in New Left Review, no. 133 (1982), p. 6.

[52] Sandercock, “Framing Insurgent Historiographies,” p. 14.

سندرکوک در اینجا پیرو جان گادول کِلی و گرتا لرنر است:

Joan Gadol Kelly, Women, History, and Theory (Chicago: University of Chicago Press, 1984); Gerda Lerner, “Placing Women in History: a 1975 Perspective,” in Berenice Carroll (ed.), Liberating Women's History: Theoretical and Critical Essays (Urbana, IL: University of Illinois Press, 1976).

[53] associative criticism

[54] Roland Barthes (1915-1980)

[55] Roland Barthes, “Writers, Intellectuals, Teachers,” in Image Music Text (London: Fontana, 1977), p. 207.

[56] Barthes, "Writers, Intellectuals, Teachers,” p. 208.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر