×

جستجو

تقریظ کتاب تعامل مرمت و تاريخ معماری در ايران

تقریظ کتاب تعامل مرمت و تاريخ معماری در ايران

مهرداد قیومی بیدهندی انسان‌ها از دیرباز شغل‌ها و علایق و مشغولیت‌هایی گوناگون داشته‌اند. برخی از این پیشه‌ها و مشغولیت‌ها به تنظیم محیط طبیعی و دست‌کاری در آن و تغییر دادن آن برای ایجاد مکانی برای زندگی مربوط بوده است. انسان‌ها در طی تاریخ، از روزگار غارنشینی تا امروز، مکان‌هایی برای زندگی خود فراهم آورده‌اند. رفته‌رفته پیشه‌هایی برای این منظور پدید آمده و برخی از این پیشه‌ها به ایجاد این مکان‌ها معطوف بوده است. اما جهان در تغییر مدام است؛ همه چیز در معرض فرسودگی است و رو به مرگ دارد. مکان‌های زندگی انسان هم از این قاعده بر کنار نیست و رفته‌رفته، با گذر زمان و گزند باد و باران و حوادث ایام و ویرانگری‌های خواسته و ناخواسته‌ی انسان‌ها، مکان‌های ساخته هم رو به ویرانی می‌رود. پس انسان‌ها پیشه‌هایی پدید آوردند تا بناها را نگه دارند و تعمیر کنند. اما انسان‌ها که سنگ‌ها و خشت‌ها و آجرهایی بر هم می‌نهادند این کارها را نه برای خود اینها، بلکه برای زندگی‌هایی می‌کردند که قرار بود در آنها جاری شود ــ زندگی‌هایی تنیده‌ی جسم و جان، بافته‌ی اندیشه و ذوق و طرز نگرش به جهان و شیوه‌های زندگی فردی و جمعی. این نظام‌های اندیشه و عمل در طی روزگاران در جریان تغییر مدام بود، در هر جایی و در هر پاره‌ای از زمان و در هر فرهنگی به‌نحوی؛ تا اینکه زلزله‌ای در ارکان این نظام‌ها افتاد و رفته‌رفته موج آن، کم یا بیش، همه‌ی جهان را فراگرفت. با این زلزله، آن نظام‌های اندیشه و عمل دستخوش دگرگونی بنیادی شد. سده‌هایی گذشت تا انسان دریافت که دیگر نمی‌تواند در امتداد تاریخِ کندآهنگِ گذشته، چنان مکان‌هایی پدید آورد؛ راهی ندارد که پیوند گسسته با گذشته را رفو کند. آن نظام‌ها کمابیش از میان رفت و بسیاری از آثار آن هم، بر اثر آن زلزله‌ی فرهنگی، محو شد. پس نگهداری محصولات آن نظام‌ها، به‌منزله‌ی شواهدی از چیزهایی که دیگر قابل تکرار و احیا نیست، اهمیتی دیگر یافت. انسان‌ها، به‌صرافت، دانستند که چون آن نظام‌های اندیشه و عمل، آن فرهنگ‌های محصول تجربه‌های دیرپای انسان در زندگی و معماری، از هم گسست، تقلید کردن از آنها کاری عبث است و صورت‌سازی‌ای ناموزون و بی‌بنیاد. اما اندک محصولات به‌جامانده از آن نظام‌ها را شواهدی برای فهم جهان‌هایی شمرد که دیگر تکرارکردنی نیست؛ اما می‌توان از آنها برای ترمیم جهان نابسامان کنونی انسان‌های امروز بهره جست. پس تاریخ معماری برای فهم آن محصول‌ها و نظام‌های پسِ پشتِ آنها، و محافظت و مرمت برای نگهداری آن محصول‌ها پدید آمد. هرچه حوزه‌های «تاریخ معماری» و «محافظت و مرمت» مستقرتر شد، اصحاب آنها مبنا و مبدأ این حوزه‌های معرفت و عمل را بیشتر از یاد بردند. اهل هر حوزه سر در کار خود کردند و فراموش کردند که همه‌ی اینها برای فهم زندگی مادی و ذهنی و روانی و معنوی انسان‌ها، برای فهم فرهنگی بود که در قالب کالبد معماری تجسد یافته بود. از یاد بردند که هدف اصلی هردو حوزه نه گزارش‌هایی از این و آن رویداد معماری بود و نه تعمیر محض آثار فقط به قصد تعمیری مطابق اصل. چون مبنای مشترکِ معرفتیِ این دو مغفول ماند، مدام از هم دور و دورتر شدند؛ اصحاب تاریخ معماریْ اهل مرمت را فاقد بینش نظری و تاریخی شمردند و همچون جراحانی پنداشتند که فقط در اندیشه‌ی شکافتن پیکر بیمارند؛ و اهل مرمت و محافظتْ مورخان معماری را انبان‌های اطلاعاتیْ منقطع از واقعیت آثار.

در ایران، خوشبختانه حوزه‌ی علمی مرمت و محافظت را کسی پایه‌گذاری کرد که به اهداف این حوزه آگاهی عمیق داشت. با این حال، این حوزه در ایران نیز از مدار خود خارج شد و اهداف معرفتی آن به محاق افتاد. تاریخ معماری نیز، تا پیش از سال‌های اخیر و تأسیس رشته‌ی مطالعات معماری ایران در دانشگاه، بنیاد معرفتی و نظری درستی نداشت تا بتوان از آن توقعی برای اعتنا به پیوند میان خود و حوزه‌ی محافظت داشت. حوزه‌ی مرمت هم بر نگرشی مستقر شد که در آن، تاریخ معماری را فقط مقدمه‌ای با عنوان «شناخت» بر عملیات مرمت می‌شمارند. در این میان، یک‌دو تن از کسانی که هم در تاریخ معماری مبرز بودند و هم مرمتگرانی حاذق، پیوندی معرفتی بین این دو حوزه برقرار کردند که در آثار، و در شاگردانشان، به‌ظهور رسید: مرحومانْ مهندس محمد مهریار و دکتر باقر شیرازی. دومی، که خودْ پایه‌گذار حوزه‌ی مرمت علمی معماری در ایران نیز بود، آشکارا از مبنای مشترک معرفتی تاریخ معماری و مرمت سخن گفت. او، برخلاف قول رایج استادان مرمت که نسبت میان تاریخ معماری و مرمت را به مقدمه‌ی «شناخت» در مرمت فرومی‌کاهند، سخنی برعکس گفت: ما تاریخ معماری را برای مرمت نمی‌خواهیم؛ بلکه مرمت را برای تاریخ معماری می‌خواهیم. پیداست که منظور او از تاریخ معماری همان حوزه‌ی سطحی مألوف نبود؛ بلکه مقصود او تاریخِ عمیقِ معماری، یعنی فهم تاریخی از معماری، بود. به نظر او، چون در مرمت به شواهدی دست می‌یابیم که نه از ظاهر بناها پیداست و نه در منابع نوشتاری از آنها سخن رفته است، این شواهد می‌تواند فهم ما از تاریخ معماری را گسترده‌تر و ژرف‌تر کند. می‌بینیم که در این اندیشه‌ی دکتر شیرازی، رابطه‌ی تاریخ معماری و مرمتْ بر شالوده‌ای معرفتی استوار شده است. مرمت نه‌تنها شواهد معماری گذشته را حفظ می‌کند؛ بلکه در خدمت تعمیق فهم ما از آن معماری درمی‌آید. فهم عمیق‌تر از معماری گذشته هم به مرمت‌های درست‌تر می‌انجامد؛ و این چرخه‌ی ژرفایابنده پیوسته ادامه می‌یابد. دکتر شیرازی فرصت نیافت که این اندیشه‌ی ارزنده را بسط دهد یا مبنای نظری آن را تبیین و تمهید کند. خوشبختانه یکی از شاگردان او، دکتر ذات‌الله نیک‌زاد، که هم در مرمت و هم در تاریخ معماری پیشینه‌ای شایان توجه دارد، به ادامه‌ی کار او اهتمام کرد. کتاب حاضر نتیجه‌ی چنین اهتمامی است. امیدوارم که این کتاب، هم از حیث دانشی که درباره‌ی حوزه‌های پیوند میان مرمت و تاریخ معماری و پیشینه‌ی این پیوندها در اختیار می‌گذارد و استعدادهایی که برای تحکیم پیوندها نشان می‌دهد، و هم از حیث مبنایی نظری که برای پیوند میان این دو حوزه تمهید کرده است، باب خوبی برای روندگان آینده‌ی راه تاریخ معماری و مرمت در ایران‌زمین بگشاید.

 

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
جستار چهارم از پنج جستار در باب نقش معماری و شهر در رمان یوسف‌آباد، خیابان سی‌وسوم، نوشته‌ی سینا دادخواه [۴] | نازنین عارف‌کیا
آخرین راوی رمان، دختری بیست‌­ساله به اسم نداست که نام او نیز مانند سه شخصیت دیگر، از بخش اول تا چهارم بارها تکرار شده و در تمام بخش‌­های دیگر حضور دارد. تجربه‌­ی ندا در مواجهه با شهر و بناها قدری متفاوت با بقیه­‌ی راویان است؛ چرا که مسیر زندگی او نیز تفاوت­‌های زیادی با باقی شخصیت­‌ها دارد. او که دوران نوجوانی خود را، مانند سامان، در شهرک اکباتان گذرانده، زمانی ناچار به کوچ همراه خانواده­‌اش شده و به بندرعباس می‌­رود.
احیای «شهر اسلامی» در قرون ۲۰ و ۲۱ | میزگرد
«شهر اسلامی» به‌عنوان یک مفهوم و موضوع تاریخی مبهم از قرن نوزدهم در تخیل اروپایی ابداع شده است. با این حال، نقد شرق‌شناسی این انتظار را که تجدید حیات عقاید و سیاست‌های اسلامی آغازگر مرحله جدیدی از شهرسازی اسلامی باشد، به‌ویژه در حکومت‌های دین‌سالاری مسلمان مانند ایران و همچنین ترکیه و خلیج‌فارس، فرونشانده است.
نظم بصری تفرجگاه؛ چهارباغ اصفهان صفوی و تجربه‌های حسی‌اش | برگزاری رویداد
فرشید امامی بر اساس کتاب اخیر خود با عنوان اصفهان: معماری و تجربه شهری در ایران اولیه (انتشارات دانشگاه ایالتی پن، 2024) که به تازگی...
«تأملی بر اسطوره‌ی شیخ بهایی در معماری» | جعفر طاهری
اندیشه‌ی اسطوره‌ای بهاء‌الدین عاملی (شیخ بهایی)، بیش از چهار سده حاکم بر قلمروهای گوناگون علوم و فنون، بویژه معماری بوده است. مقاله‌ی حاضر تأملی تاریخی در آثار و لایه‌های پنهان زندگی شیخ بهایی و ارتباط او با قلمرو معماری است؛ و تلاش می‌کند با استناد به مدارک تاریخی اندیشه‌ی دیرپای توانایی و حضور برجسته‌ی شیخ در قلمرو معماری را مورد تحلیل قرار دهد.

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر