سوزان زونتاک (Susan Sontag) (سانتاگ، ۱۹۳۳- ۲۰۰۴)، نویسنده و اندیشمند و فعالِ سیاسیِ لهستانیتبارِ امریکایی، مجموعه جستاری با عنوانِ نظر به درد دیگران (Regarding the Pain of Others) نوشت که در سالِ ۲۰۰۳، یک سال پیش از مرگش، منتشر شد. محورِ سخن او در این کتاب عکاسی از فجایع و مصایبِ انسانها، بهویژه جنگ، است و اینکه چگونه به واسطهی اینگونه عکسها با مصایبِ دیگران مواجه میشویم. جنگ امری ناگزیر است. هرقدر امروزه صلح میخواهیم و صلح را اصل و جنگ را عارضی میشماریم، تاریخِ انسان خلافِ آن را نشان میدهد. تاریخ گواه است که جنگ و خشونت همواره بوده است و بلکه تا پیش از دوران جدید، انسانها جنگ را قاعده و صلح را استثنا میشمردهاند.
هر صبحمان را با تماشای عکسهایی شروع میکنیم از قساوتهای انسانها در اینسو و آنسوی جهان؛ عکسهایی که حسِّ ترحم و نفرت در ما برمیانگیزد و ممکن است روزِمان را ویران کند. این عکسها چیزِ دیگری را هم در ما ویران میکند: ما را وامیدارد از یاد ببریم که با نشان دادنِ این مصایب و ستمها، کدام مصیبتها و ظلمها را از دیدهها پنهان داشتهاند.
تأثیر عکس از فیلم آنیتر و عمیقتر و ماندنیتر است. عکس مثلِ کتاب نیست؛ بلکه مثلِ کلمه یا جمله یا ضربالمثلی است که نیروی خود را در درونِ ما شلیک میکند و جای خود را مدتها در دل و ذهنِ ما باقی میگذارد. عکس چندان خود را آینهی تمامنمای واقعیت جلوه میدهد که برخی گفتهاند «دوربین چشم تاریخ است». این تکانهها و تأثیرهای عکس موجب میشود از یاد ببریم که عکس در هر صورت از چشمِ عکاس برداشته شده است و علاوه بر عکاس، رسانه یا ناشرِ عکس، صاحبِ نگارخانهای که عکس را به نمایش میگذارد، آن که شرحی دربارهی عکس مینویسد و گزارشگری که در گزارشِ تلویزیونی بر روی آن عکس سخن میگوید همه در تأثیرِ عکس دخیلاند. عکس گزارشگرِ صادقِ رویدادها نیست.
ایبسا عکسی که عکاس آن را به قصدِ ضدیت با جنگ گرفته باشد و کسانی از آن چون گواهِ شجاعت استفاده کنند؛ شجاعت در نبردی ناگزیر که پایانش یا پیروزی است یا شکست. معنای عکس را نیت عکاس تعیین نمیکند؛ زیرا عکاس مؤلفی است که، به قول بارت، با انتشارِ متنش میمیرد، عکس بر راهِ خود میرود و در دستِ بادهای امیالِ افراد و گروههایی میافتد که از آن در جهت منافع یا عقایدِ خود بهرهبرداری میکنند.
دروغگوییِ عکس فقط از آن بابت نیست که ممکن است عکاس صحنه را تغییر داده باشد و به قصدِ تأثیرِ بیشتر، آن را تنظیم کرده باشد (چنانکه در اوایلِ عکاسی جنگ بسیار معمول بود) یا آن را با فتوشاپ و دیگر امکاناتِ فنی دستکاری کرده باشند؛ بلکه با انتخاب موضوع، کادر، و حتی تعداد عکسهایی که از موضوعی منتشر میکنند میشود واقعیت را تحریف کرد.
زونتاک در مواضعِ مختلفِ کتاب از رفتارهای متعارضِ انسانها در برابرِ عکسهای فجایع سخن میگوید؛ از تقابلِ زیبایی و نفرتانگیزی در عکسهای زیبا از صحنههای هولناک و اندوهبار، از تقابلِ حسِّ شهوانی و حسِّ انزجار از تماشای بدنهای مُثلهشده و جنازههای عریانِ برهمانباشته، از خو گرفتنِ انسان به تماشای برخی از تصاویرِ دهشتناک و، برعکس، خو نگرفتنِ او به برخی دیگر در مواقع و در فرهنگهای گوناگون، سوءِاستفادههای مصرفگرایی از عواطفی که عکسهای ترحمانگیز باعث میشود، از تفاوتِ تماشای دردِ خود و دردِ دیگران در عکسها، و تمایلهای نژادپرستانه در انگیختنِ عواطف.
زونتاک در عینِ اینکه به فریبِ عکسها هشدار میدهد، به نالههای شیکِ برخی از ناقدان هم میتازد که میگویند عکس از مصایبِ جنگها موجب شده است فلاکتهای جنگ بهواسطهی تلویزیون به ابتذالهای شبانگاهی تنزل بیابد و ما در برابرِ خشونت و قساوت کرخت بشویم. او این قبیل سخنان را برآمده از کوتهاندیشیهای بهتآور میداند و ناشی از تعمیم عاداتِ ادراکیِ ثروتمندان، که اخبار برایشان به سرگرمی بدل شده است، به همهی انسانها در همه جای جهان. بگذارید تصویرِ جنگ مدام به ما یادآوری کند که انسان چگونه موجودی است و میتواند مرتکبِ چه قساوتهایی بشود.
زونتاک از سازوکارِ ترحم میگوید. از ارسطو نقل میکند که ما میخواهیم با ترحم بر دردمندان، دَینِ خود را به آنان ادا کنیم. گویی ترحم سازوکارِ روانیِ ماست برای رهانیدنِ خود از عذابِ وجدان. وقتی که به مصایبِ دیگران نظر میکنیم، از اینکه در میانِ معرکه نیستیم احساسِ شرم میکنیم و احساسِ ترحمْ ما را از آن شرم میرهاند. ما خود را سرزنش میکنیم از اینکه بیرونِ گود نشستهایم و دربارهی میدانداران نظر میدهیم. گمان میکنیم واقعیتِ انتزاعیای که در عکس به تصویر درآمده است اشکالِ اخلاقی دارد؛ زیرا انسان حق ندارد به رنجهای دیگران از دور بنگرد و از آن برکنار بماند. به نظر زونتاک، این اندیشهها درست نیست. ایستادن در بیرونِ گودِ ستیزهای دنیا به ما فرصت مشاهده و تأمل میدهد و اساساً ذهنِ انسان اینچنین کار میکند. چنین نیست که بیرونِ گود ایستادن و نظاره کردن و اندیشیدن همیشه نادرست و غیرِاخلاقی باشد.
آنچه را زونتاک بر محور عکس و عکاسیِ جنگ و نظر کردنِ انسان بر مصایبِ انسانهای دیگر از دریچهی عکسهای دیگران میگوید دربارهی دیگر واسطههای نظر کردن به دردِ دیگران نیز میتوان پیش کشید. ما نه فقط از دریچهی عکس و فیلم، بلکه از دریچهی گفتار و نوشتار نیز مدام به دردِ دیگران نظر میکنیم. زونتاک به ما هشدار میدهد که از یک سو قدرِ این دریچهها را بدانیم و یکسره آنها را نبندیم؛ و از سوی دیگر، بدانیم که این دریچهها تنها پارهای از واقعیات را به ما نشان میدهند و اگر هشیار نباشیم، ممکن است واقعیات را تحریف کنند. هشیار باشیم که هیچ گزارندهی واقعیتی بیطرف نیست.
سوزان سانتاگ. نظر به درد دیگران. ترجمهی احسان کیانیخواه. تهران: گمان، ۱۳۹۵.