×

جستجو

برای شناخت یک شهر می‌توان حدود آن را روی نقشۀ جغرافیایی پیدا کرد و یا طول و عرض جغرافیایی و ارتفاعش از سطح دریا را بررسی کرد. می‌توان عمیق‌تر شد و بافت شهری، سیر گسترش شهر، شکل خیابان‌ها و خانه‌ها و ارتباطشان با یکدیگر و موارد بسیار دیگری را بررسی کرد. فهم همۀ این موارد برای شناخت شهر ضروری است؛ اما پس از فهم آنها هنوز این سوال باقی است که آنچه ساکنان یک شهر از زندگی در آن درمی‌یابند چیست؟ ساکنان محیط پیرامونی خود را چگونه ادراک می‌کنند؟ چه عواملی تجربۀ افراد در محیط را شکل می‌دهد؟ و سوالات دیگری از این دست.


به گفتۀ کوین لینچ عوامل متحرک در شهر به خصوص مردم و فعالیت‌های آنها همان‌قدر در ایجاد تصویر یک شهر در ذهن موثرند که عوامل ثابت جسم آن. در واقع در مشاهدۀ شهر تقریبا تمام حواس به کار گرفته می‌شود و تصویری که در ذهن ایجاد می‌شود ترکیبی از مشاهده و احساس است.[۱] بدین ترتیب به نظر می‌رسد در توصیف شهر نمی‌توان به خصوصیات کالبدی آن اکتفا کرد. از سوی دیگر با اکتفا به حضور انسان و نادیده گرفتن فضاهای شهری نیز نمی‌توان تجربه‌ای که در محیط شکل می‌گیرد را ادراک کرد. آنچه در شهر تجربه می‌شود مجموعه‌ای از همۀ عوامل کالبدی و انسانی است پس فهم شهر منوط به قرار گرفتن در محیط و مواجهه با آنها است. بی شک ساده‌ترین راه قرار گرفتن در محیط یک شهر، حضور در فضاهای شهری، قدم زدن در کوچه‌ها و دست کشیدن بر جداره‌های خیابان حضور جسمانی در آن شهر است. می‌توان در شهر زندگی و زندگی در آن را تجربه کرد. آنچه انسان بدین طریق کسب می‌کند با هیچ دریافت دیگری قابل مقایسه نیست؛ ولو اینکه فرد در بیان آن عاجز باشد. آن کس که در بیان تجربیات خود عاجز نیست دیگران را هم با خود همراه می‌کند. خاطرات، داستان‌ها و سفرنامه‌ها خوانندگان خود را از کوچه‌ای به کوچۀ دیگر می‌برند و تا چاله‌ای که از باران دیشب پر آب شده است را به او نشان می‌دهند. صدای قطراتی که از ناودان شکسته بر زمین سنگفرش می‌خورد به وضوح از میان صفحات کتاب‌ها شنیده می‌شود و عطر نان در دست کودک در حال دویدن است استشمام می‌شود. اینکه آنچه ما در همراهی با نویسنده در می‌یابیم چقدر به حقیقت رخ داده نزدیک است خود مساله‌ای قابل بررسی است؛ اما نمی‌توان انکار کرد که در نهایت در این همراهی خواننده شهری را می‌شناسد که همۀ آنچه دربارۀ آن گفته شده است باور پذیر است.


دیکنز در رمان اولیور توییست دربارۀ لندن می‌نویسد:


هرگز مکانی از آن کثیف‌تر و اسفبارتر ندیده بود. خیابان بسیار باریک و پوشیده از گل و لای بود، هوا انباشته از بویی زننده بود. جلوتر چند مغازۀ بسیار کوچک دیده می‌شد؛ اما تنها نشانۀ رونق آن کودکانی بودند که در آن موقع شب از درها به درون و بیرون می‌خزیدند و یا در درون فریاد می‌زدند. به نظر می‌رسید مکان‌های عمومی‌ای که در آن فضای زنگار گرفته هنوز رونق داشتند، خانه‌های عمومی بودند.


لندنی که دیکنز توصیف می‌کند بی شک لندن قرن نوزدهم است. مهم نیست که او در هنگام حضورش در لندن در یک زمان مشخص واقعا شاهد بیرون خزیدن کودکان از مغازه‌ای بسیار کوچک بوده است یا نه. آنچه اهمیت دارد شناخت دیکنز از لندن قرن نوزدهم و زندگی ساکنان آن است. دیکنز آن شهر را تجربه و از آن خود کرده بود. پس بی شک آنچه نوشته است حقیقتی از لندن آن دوران است ولو اینکه مصداق عینی آن رخ داده باشد یا نه.


کم نیستند نویسندگانی که شهری در آثارشان زندگی می‌کند. در واقع کم نیستند شهرهایی که دورۀ مشخصی از حیات آن را می‌توان از خلال متون شناخت، برای مثال پاریس در آستانۀ مدرنیته در آثار بالزاک حضور دارد و یا استانبول در کتاب استانبول اورهان پاموک همیشه زنده است.

۱. کوین لینچ، سیمای شهر، ص ۱۰-۱۱.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
عیش و خرمی شهر صبایم آرزوست: نگاهی بر گذشته‌ی باغ‌های راه شمیران، از عشرت‌آباد تا خرم‌آباد(۲)
مهسا پور‌احمد
در بخش اول یادداشت، از اقدامات شهرداری در سال ۴۸ و ۴۹ برای خرید باغ قیطریه و تبدیلش به پارکی برای مردم گفتیم و از...
سفر به ناکجای ایده‌ها | مروری بر کتاب «نزدیک ایده: درباره‌ی مکان‌ها و نامکان‌هایی که در آن‌ها فکر می‌کنیم»
علی طباطبایی
نزدیک ایده کتابی است درباره‌ی مکان‌ها و نامکان‌هایی که در آن‌ها فکر می‌کنیم. این کتاب که گردآوری زیمونه یونگ و یانا مارلنه مادر است را...
وبینار پنجم از سلسله وبینارهای تخصصی معماری منظر: منظر رودخانه
سخنران: فرشاد بهرامی پژوهشگر دکتری معماری منظر، دانشگاه ملبورن
برگزاری دومین همایش ملی بازاندیشی در چشم‌اندازهای بوم‌های بیابانی، چالش‌ها و فرصت‌های کالبدی، انسانی و اقلیمی
با توجه به اینکه چالش‌های مرتبط با زمین، آب، هوا و انسان در این منطقه به سرعت در حال افزایش است، همایش حاضر سعی دارد...

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر