نمونهای دیگر از توصیف و تحلیل – شناخت معماری گذشته و اشاره به عناصر شکلدهنده و نمایههای آن و تاثیرپذیری معماری روز از معماری گذشته در تحلیل موضوع :
"دیگر اینکه من جمله جاهایی که دیروز دیدن کردیم این کلیسای سنژوزف است. بزرگترین کلیسای مونترال. کلیسایی ثروتمند و تازهساز. [...] عمارتی جسیم و عظیم و در داخل از بتون آرمه، و در خارج از گرانیت. و همه جا آثار بازگشت به مصر و توجه به یوسف قدیم و پردهها و تابلوها و طاق عظیم عمارت. جالب اینکه کلیسا بر روی تپهای است از تپههای مونترال [...]
و خود تالار کلیسا با آثار فراوان از تمدّن مصر. بر در و دیوار نقش مصر و بعد کارناک و نقش هندوهای امریکایی در حاشیهها و کنگرهها و دندانگرگیها و طرح پنجرهها. و زیر طاق گنبد، نقش نیلوفر مصریان. و بههرصورت عوامل هنر مصری را قاطی کرده با مسیحیت. با علم و عمل. و طاق بنا نوعی ملغمه خرپای چوبی عمارتهای اینجا و طاق مصری معابد و غیره.
و در یک جا راهرویی بود مخصوص شمع روشن کردن. تالار نیاز، اگر بشود گفت. و در و دیوار پر از شمع... و چهار جا، میان دو ستون، فضایی یک و نیم در پنج متر، پوشیده از الباقی لوازم زندگی افلیجها. عصا و کرست و فتقبند... و الخ. که یعنی حضرات آمدهاند و شفا گرفتهاند و رفتهاند." [۱]
آگاهی و اطلاع از سبکهای مختلف معماری و دانش منتقد نسبت به علل و عوامل پیدایش، عناصر مشخصه و آثار برجسته در هر سبک و تشابه و تمایز سبکها به پرباری نقد کمک کرده و ارتباط با مخاطب را قویتر میکند.
"و بعد رفتیم به کلیسای دیگری که دایر بود. و نه موزه. قرن نوزدهمی و به سبک رومی. آنهای دیگر به سبک اسلاو بود. با گنبدهای مکرر شلغمی و برشهای پیازی سردرها و طاقها و جناقها. اما این یکی کوتاه بود و شیروانی داشت. تالاری یک سره و بلند و بر دو طرف پنجرههای مضاعف. و همهچیز روفته و صیقلی و... و هیچ عبادتکنندهای یا کشیشی.
خود دیر از قرن ۱۴ و ۱۵ میلادی و به ترتیب تکمیل شده و هر دورهای بر آن چیزی افزوده. و هر امیری. برج ساعت برج نگهبانی را مینمود . آخر آن دورهها دیرها حکومت میکردهاند. قدیمترین کلیساهای دیر مال همان دو قرن. یکی به اسم اقانیم ثلاث، دیگری به اسم معراج که ایوان مخوف و پسرش ساختهاند . و نقاشی و فرسک، حتی بر پیشانی عمارت. و در معرض بارش و تابش. و ناچار اغلب محو شده و به ذوقی خشن و حتی درشت. و متنها آبی و اخرا.[...]
و دروازهای بود و بعد کلیسایی با هفت گنبد کوچک آبیرنگ و گنبدها هریک به باریکی گلدستهای و سرهاشان به شکل پیاز. روس روس.[...]
و اما موزۀ آخر، کلیسای اسحاق مقدس که هر روز توی پنجره داشتیمش. راهنما شروع کرد به برشمردن همان اعداد معهود: در بنای عمارت چهارصد کیلو طلا به کار رفته. پانصد تا تابلو در آن هست. پاندول وسط (که به تقلید پاندول فوکو در پانتئون پاریس) که در ۱۹۳۱ کار گذاشته شده پنجاه و چهار کیلو وزن دارد و از هشتاد متری آویزان است. عظمت کلیسا در دنیا سوم است. پس از سن پیر رم و سن پول لندن و الخ ...
اما به این اشاره نکرد که معمار کلیسا یک فنارسوی بود . من جورش را میکشم. به اسم "اوگوست مون فران" که ستون میدان الکساندر را هم در همین پطرزبورگ او ساخته. در سیسالگی از فرانسه آمده و کار کلیسا که تمام شده هفتادساله بوده و الخ... و جالب اینکه کلیسا لولهبخاری هم داشت. علاوه بر پنجرههای مضاعف. اولینبار بود که در یک کلیسا جای لولهبخاری میدیدم.
و اصلا غیر از عظمت بناها که به قصد تسلط بر حقارت آدمها ساخته میشود اینجا آنچه ذر ذسترس است رمانتیک است. عکسها. مجسمهها. فوارهها همه باروک. همه رمانتیک. یادم است فقط در برش خشن و ساده مجسمه کارل مارکس روبروی بالشوی تئاتر مختصر اثری از مدرنیسم دیدم." [۲]
معماری در آثار جلال آل احمد - ۴
اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط