هیچ بعید نیست که عدهای در جهانِ معماری، آدریان فورتی[۱] را مجرمی خطرناک بدانند. او معمار نیست و معماری درس میدهد. تاریخنگارِ معماری است، اما کمتر درباره بناها و صورتهای معماری حرفی میزند؛ و از همه مهمتر اینکه از میان همه جایگاههای مختلف ظهورِ معماری، متنها و کلمات را برگزیده تا این فعالیت پیچیده اجتماعی را بشناسد و بشناساند. تعبیر فعالیت پیچیده اجتماعی از خود آدریان فورتی است. او که معماری و زبان را واجد دو ویژگی پیچیده بودن و اجتماعیبودن میداند، میکوشد در بستری اجتماعی، تاریخ کلماتِ معماری را بررسی کند تا از این مسیر به شناخت دقیقی از زبانِ این حوزه در دوره مدرن دست یابد. آثار این استاد بازنشسته و پژوهشگر تاریخ معماری را هنگامی شناختم که در پی یافتن پژوهشهای متنمحور حوزه معماری بودم. به طور مشخص، به دنبال آثاری بودم که متن را به مثابه بخشی اساسی از معماری پذیرفته باشند، نه چون چیزی فرع بر ساخت، که صرفاً به توصیف آثار و ترسیم چهره معماران خدمت کند. در مسیر این جستجو به آثار فراوانی برخوردم که یا با تمرکز بیش از حد بر روندهای تاریخی و اجتماعی، پژوهشِ معماری را از استقلال میانداختند، یا در مقابلْ آن را چنان بسته و مستقل فرض میکردند که تأثیر سایر گفتمانها و نحلههای فکری را در شکلگیری زبانِ خاصِ این حوزه نادیده میگرفتند. اما فورتی چنانکه خود در مصاحبهای با نشریه لابی[۲] میگوید، علیرغم آنکه معماری را پدیدهای استوار بر اصول خود میداند، همواره کوشیده است به دانشجویان بگوید که معماری را فقط و فقط در بستر اجتماعی و تاریخی آن میتوان شناخت. در واقع از آنجا که معماری را فقط معماران نمیسازند، او کاربرد زبان را در شکلگیری معماری یک دوره تاریخی عمیقاً مؤثر میداند و از همین روست که با تمرکز بر تاریخ واژههای این حوزه، به شناختی دقیق از معماری مدرن میرسد.
فورتی که تعریف خود از زبان را از رولان بارت[۳] گرفته، عمده تمرکزش را طی چهل سال فعالیت دانشگاهی بر چگونگی معنادار شدن واژگان حوزه معماری گذاشته است. از همین رو آثار او نشان میدهند که بخش مهمی از معماری مدرن را روند معنادار شدن واژگانی چون فضا، ساختار، کاربری، طبیعت و ... میسازد. کلماتی که به مرور از سدههای هجدهم و نوزدهم وارد گفتار و نوشتار این حوزه شده است. چنین رویکردی بیش از همه در کتاب تحسینبرانگیز واژگان و بناها[۴] پیداست که میتوان آن را لغتنامهای کوچک، اما دقیق در معماری مدرن دانست. آدریان فورتی در این کتاب با فرضی که آشکارا به بارت و البته به برخی تحلیلگران گفتمان وابسته است، نشان میدهد که حتی سادهترین و پرکاربردترین واژگان حوزه معماری نیز بنا به تاریخ پیچیده و روند پر فراز و نشیب شکلگیریشان، شایسته شناختی عمیقند.
او بخش اول از دو پاره اصلی کتاب را با شش مقاله تحلیلیتاریخی درباره زبان معماری آغاز میکند. «زبان مدرنیسم»[۵] نخستین مقاله از بخش نخست کتاب است که نویسنده در آن پیشینه تاریخی و فلسفی زبان معماری مدرن را -با تکیه بر زیباییشناسی کانت و بررسی آثار معماران نویسنده- شرح میدهد، در روند تثبیت معماری مدرن زبان را در جایگاهی بالاتر از ساخت مینشاند و مهمتر از همه اینکه «صورت، فضا، طراحی، نظم و ساختار»[۶] را به مثابه دالهای اصلی گفتمان این دوره از تاریخ معماری معرفی میکند. فورتی در مقاله دوم «زبان و ترسیم»[۷] را به مثابه دو ابزار اصلی معمارِ مدرن کنار هم قرار میدهد و میکوشد با مقایسه تاریخی جایگاه این دو ابزار، پاسخ دهد که «زبان چه چیزی برای معمار مدرن مهیا میکند که ترسیم توان آن را ندارد». باور فردینان دو سوسور[۸] به بنا شدن زبان بر تفاوتها، اساس مقاله سوم این کتاب است که «درباره تفاوت: مردانه و زنانه»[۹] نام دارد. فورتی در این مقاله نشانههای تاریخی فراوانی از اهمیت جنسیت و تعاریف جنسیتی در ساخت و صورت معماری گذشته به دست میدهد و با دنبال کردن این خط تا دوره مدرن، نشان میدهد که گرچه زبانِ معماری عصر حاضر تا حد زیادی از تأکید بر مردانگی و زنانگی فاصله گرفته، اما همچنان میتوان این تفاوت را در جنبههایی دیگر از معماری پیدا کرد. نویسنده در مقاله چهارم که «استعارههای زبان»[۱۰] نام دارد، شش مرتبه از ظهور استعاره در معماری را به ترتیب تاریخی معرفی میکند و نشان میدهد که فعالانِ گفتمان معماری از دیرباز تا کنون، استعارههای زبانی را علیه ابداع در معماری، برای نشاندن معماری در جایگاه هنر، در توصیف ریشههای تاریخی معماری، در توضیح چگونگی استفاده از معماری به مثابه ابزار ارتباط و البته برای اثبات تشابه معماری با ساختار و دستور زبان، به کار گرفتهاند. مقاله پنجم روند تاریخی ظهور مفاهیم علمی در گفتمان معماری را شرح میدهد و آخرین مقاله از بخش اول کتاب نیز با شرح تاریخی ظهور مفاهیم اجتماعی در گفتمان معماری مدرن آغاز و با این نتیجه ناامیدانه تمام میشود که گویی این گفتمان چنان که باید حق مفاهیم اجتماعی را ادا نکرده است.
بخش دوم که شهرت کتاب بیشتر وابسته به آن است، از هجده مدخل[۱۱] تشکیل شده که خودِ فورتی آنها را «منظومه» و منتقدان حوزه معماری آنها را «کلمات مرکزی» گفتمان معماری مدرن نامیدهاند. بررسی تاریخی و معناشناختی این هجده واژه نشان میدهد که درک امروزی ما از معماری مدرن، مشخصاً بر سیر تاریخی معنادارشدن واژگانی چون فضا، ساختار، صورت، نظم، طبیعت و ... استوار است:
«شفافیت» مفهومی کاملاً مدرنیستی است که تا پیش از سده بیستم، در معماری ناشناخته بود. مفهومی که نباید فقط به پیشرفت در استفاده معماریانه از شیشه ربط داده شود؛ چنانکه اگر آن را به توصیفی از ویژگیهای شیشه محدود کنیم، بخش مهمی از اهمیت خود را از دست خواهد داد. این واژه در سه مرتبه در معماری ظهور مییابد: تفاوت مرتبههای اول و دوم (معنای لفظی و معنای محسوس) برای نخستین بار در مقالههایی از کالین رو و رابرت استلاتسکی به روشنی بیان شد. [اما] مرتبه سوم (شفافیت معنا) مبهمتر است و هرگز به دقت مدون نشده است.[۱۲]
نخستین مقابله روشن برابرِ اندیشهای که زیبایی معماری را وابسته به «طبیعت» میدانست، در سده هفدهم و از سوی کلاود پراو -نظریهپرداز و معمار فرانسوی- صورت گرفت. انکار صلاحیت طبیعت از سوی پراو [اقدامی] افراطی و چشمگیر بود و پس از دو سده، نخستین حرکتِ اساسی را در مسیر بازاندیشی رابطه معماری و طبیعت شکل داد.[۱۳]
«کاربر» از جمله آخرین مفاهیمی بود که در مکتوبات معماری مدرن ظاهر شد. این مفهوم که حدوداً تا پیش از ۱۹۵۰ ناشناخته بود، در اواخر این دهه و در دهه ۱۹۶۰ رایج شد، در دهه ۱۹۸۰ از جلا افتاد و در دهه ۱۹۹۰ به منظوری متفاوت با گذشته، رونقی دوباره در دوره مدرن یافت. ریشه [تاریخی] این مفهوم به زمان معرفی برنامههای دولت رفاه در اروپای غربیِ پس از ۱۹۴۵ میرسد و نخستین مرتبه از اعتبار آن را نیز باید در ارتباط با همین [رویداد تاریخی] بررسی کرد.[۱۴]
علیرغم تلاش روشنی که فورتی برای ایضاح تاریخی واژگان معماری مدرن میکند، باید توجه کنیم که او این فرض مهم را نیز مطرح کرده که «تعریف یکپارچهای از این واژهها در دوره مدرن وجود ندارد و طی دو سده گذشته، گروههای مختلف فکری و معماران گوناگون، آنها را در معناهای گوناگون به کار بردهاند». اما یکی از مهمترین - و شاید نادیدهترین- ویژگیها کار فورتی در همینجا شکل میگیرد. گرچه او پیش از نشان دادن این تیزبینی نیز مشخص کرده بود که معماری را پدیدهای عمیقاً اجتماعی میداند، اما تأکید او بر عدم ثبات معناهای معماری و وابستگی آنها به کاربرد تاریخی و اجتماعی زبان - که در بخش دوم کتاب مشخصاً به ظهور میرسد - صورتی دیگر از اجتماعی بودن معماری نزد او را نمایان میکند. او که این عدم ثبات معنا را طی یک بررسی دقیق تاریخی به دقت نشان داده، در بخش دوم کتاب مشخص میکند که علاوه بر «معماری به مثابه عمل معمارانه» (که به گمان او وابسته به کلمات معماری و تاریخ آنهاست)، «معماری به مثابه گفتمان» را نیز به رسمیت میشناسد و وجه گفتمانی معماری را نیز در بررسی اجتماعی در نظر میگیرد. در واقع گزارش تاریخیای که او از واژهها و مفاهیم معماری مدرن عرضه میکند، خوانندگان کتاب را در ترسیم خطوط گفتمانی معماری مدرن یاری میکند و به آنها نشان میدهد که متنها و مفاهیم معماری (در عین اجتماعی و تاریخی بودن)، خود نیز در مرزهای نسبتاً مشخص یک گفتمان جای میگیرند. بنا بر این معماریای که نزد آدریان فورتی یافت میشود، پدیدهای مشخصاً اجتماعی و متأثر از روابط پیچیده جامعه است؛ اما در عین حال، طی چند سده چنان ظهور متنمحوری در فضاهای متعلق به خود داشته، که باید بپذیریم اکنون بررسیِ خود این پدیده در میان معماران و پژوهشگران معماری کاملاً ضروری است.
پینوشت:
1. Adrian Forty (1948 - )
تاریخنگار معماری و استاد بازنشسته تاریخ معماری در مدرسه معماریِ بارتلت، دانشگاه لندن
نشریه معماری مدرسه بارتلت، دانشگاه لندن
الف. سرشت character
ب. سیاق context
ج. طراحی design
د. انعطاف flexibility
ه. صورت form
و. صورتمدارانه formal
ز. کاربری function
ح. تاریخ history
ط. حافظه memory
ی. طبیعت nature
ک. نظم order
ل. بسیط simple
م. فضا space
ن. ساختار structure
س. شفافیت transparency
ع. راستی truth
ف. نوع type
ص. کاربر user