×

جستجو

طرح ضربتی اسلامی کردن تهران

ما تهرانیان دوست داریم شهرمان اسلامی بشود. ایرانیان دوست دارند مرکز کشورشان اسلامی بشود. مسلمانان دوست دارند ام‌القرای عالم اسلامْ اسلامی بشود. همۀ جهانیان دوست دارند مرکز تشعشع نور در جهانْ اسلامی بشود. چرا باید مرکز تشعشع نور و مرکز توزیع طهارت در جهان جلوه‌ای غیراسلامی داشته باشد؟ چرا باید چهرۀ تهران غربی باشد؟ چرا باید در چهرۀ تهران تشبّه به کفّار عیان باشد؟ چرا معماران و شهرسازان به اسلامی کردن تهران اهتمام نمی‌کنند؟ آیا از این بابت نیست که همۀ معماران و شهرسازان ما در دانشگاه‌های غرب‌زده درس خوانده‌اند؟ آیا در بین آنان رشید و غیرتمندی یافت نمی‌شود که برای اسلامی کردن تهران اقدامی بکند؟
همۀ مشکلات به فقدان طرح برمی‌گردد. شاید کسی نیست که طرحی بدهد. اگر طرحی اجرایی برای اسلامی کردن تهران در دست باشد، مجریان آن فراوان‌اند و این طرح به‌زودی و به‌راحتی اجرا خواهد شد. می‌کوشم در اینجا طرحی کاملاً اجرایی برای اسلامی کردن تهران عرضه کنم.
اما عرضه کردن طرح نیاز به مبانی نظری دارد. از این رو، در این یادداشت کوتاه، از مبانی نظری شروع می‌کنم. اگر تهران را اسلامی بکنیم، آن‌گاه می‌توانیم به آن صفت «اسلامی» را نسبت بدهیم و از «تهران اسلامی» سخن بگوییم. اینکه این صفت اسلامی بر چه چیزی دلالت می‌کند جای بحث بسیار دارد که در این مختصر نمی‌گنجد. در اینجا این‌قدر می‌توانم بگویم که از بین حالات گوناگون صفت در زبان شیرین فارسی (و بسیاری از زبان‌های شیرین دیگر)، یکی از آنها بر «اندودن» یا «مالیدن» دلالت می‌کند. اگر دیواری را با گچ اندود کنیم، می‌توانیم به آن «دیوار گچی» بگوییم. اگر رنگ قرمز بر دیواری بمالیم، می‌توانیم به آن دیوار قرمز بگوییم. پس یکی از راه‌های اسلامی کردن تهران این است که آن را با اسلام اندود کنیم. در این صورت، «تهران اسلام‌اندود» یا «تهران اسلام‌مالی‌شده» خواهیم داشت. همچنان‌که فارسی‌زبانان روا می‌شمارند که به «دیوار گچ‌اندود» بگوییم «دیوار گچی» و به «دیوار قرمزمالی‌شده» بگوییم «دیوار قرمز»، روا می‌دارند که به چنین تهرانی هم بگوییم «تهران اسلامی». حال که مبانی نظری طرحمان را استوار کردیم، به خود طرح بپردازیم. «طرح ضربتی اسلامی کردن تهران» را در چند مرحله توضیح می‌دهم:
مرحلۀ اول: برگزاری سلسله همایش‌های «دکترین طرح ضربتی اسلامی کردن تهران: چالش‌ها و راه‌کارها»
در این مرحله، کار مهمی انجام نمی‌گیرد؛ اما اولاً فرهنگ‌سازی می‌شود و ثانیاً کارآفرینی. این همایش‌ها را باید در پایان سال برگزار کرد که دستگاه‌های اجرایی بودجه‌های سالیانه‌شان زیاد آمده است و اگر آنها را به خزانه برگردانند، مایۀ آبروریزی مدیر دستگاه می‌شود.
مرحلۀ دوم: تشکیل ستاد طرح ضربتی اسلامی کردن تهران
این ستاد هم قرار نیست کار مهمی بکند؛ اما چون رسم بر این است که هر کاری باید ستاد داشته باشد، ما هم ستاد تشکیل می‌دهیم. یادم نیست در کجا خواندم که هر کار مهمی که بدون تشکیل ستاد شروع شود دم‌بریده و ناتمام می‌ماند.
مرحلۀ سوم: گونه‌شناسی (تیپولوژی) نماها
نخست باید همۀ بناهای تهران را از حیث نما گونه‌شناسی کنیم. بناهای تهران نماهای کوتاه و بلند دارد. به‌علاوه، آهنگ (ریتم) و پنجره‌بندی‌های آنها با هم فرق دارد. ترکیب برخی از آنها ریزنقش و برخی درشت‌نقش است؛ و ... . برای گونه‌شناسی، باید شورایی متشکل از برجسته‌ترین معماران و شهرسازان میهن عزیز اسلامی‌مان را جمع کنیم. آن شورا برای گونه‌شناسی نماهای بناهای تهران سیاست‌گذاری کند. سپس با یکی از مشاوران عالی‌مقدار قرارداد ببندیم تا او این کار را انجام بدهد.
مرحلۀ چهارم: طراحی
بر اساس نتیجۀ مرحلۀ قبل، برای گونه‌های مختلف، نماهای تیپ طراحی می‌کنیم. این طرح‌ها باید حاوی پنجره‌ها و درهایی با قوس‌های شاخ‌بزی باشد و گاهی هم قوس‌های گرد داشته باشد تا ظهور اسلام را تضمین کند. مثلاً اگر از مرحلۀ اول به این نتیجه برسیم که نماهای بناهای تهران ۱۰۰ گونه دارد، آن‌وقت باید صد گونه نما با قطعات قوس‌داری طراحی کرد که وقتی که در کنار هم بنشینند، کل نما را بپوشانند، بی‌آنکه جلو در یا پنجره‌ای گرفته شود. پیچیدگی این طرح در این است که همۀ این نماها باید دارای قطعاتی هم‌شکل باشد و تعداد این قطعات مثلاً نباید از ۱۰۰ گونه قطعه تجاوز کند. این قطعات باید برای فایبرگلاس طراحی شود. 

مرحلۀ پنجم: ساخت قطعات
نقشه‌های دقیق حاصل از مرحلۀ قبل را، که تماماً بر اساس توان کارشناسی ملی تهیه می‌شود، در اختیار کارشناسان و مقاطعه‌کاران صنعت فایبرگلاس چین قرار می‌دهیم. آنان در حداقل زمان ممکن، آن قطعات را می‌سازند. برای اینکه از کیفیت قطعات مطمئن شویم، گروهی از مهندسان مکانیک و عمران و معماری را هم به چین می‌فرستیم تا هم اسلام را به چین صادر کنند، هم حق مأموریت بگیرند، هم آب‌وهوایی عوض کنند، هم به امر شریف واردات از آنجا بپردازند، و هم اگر فرصت شد، بر کار ساخت قطعات فایبرگلاس اسلامی نظارت کنند. ساخت این قطعات از برادران چینی حداکثر یک ماه وقت می‌برد.
مرحلۀ ششم: نصب
باید توجه کرد که اگر نصب را به خود سازنده نسپاریم، ممکن است ساخت قطعات را به‌درستی انجام ندهند. برای همین، با همان برادران چینی قرارداد می‌بندیم که کار نصب را هم خودشان انجام دهند. باید از آنها تعهد بگیریم که این عملیات در ظرف یک ماه انجام گیرد. البته باید این تعهد را هم از آنها بگیریم که در مدت حضور در تهران، از شکار گربه‌های تهران و خوردن آنها خودداری کنند؛ وگرنه موش‌ها کل تهران را بر دست خواهند گرفت و جایی برای اسلامی کردن آن باقی نخواهد ماند. حتی ممکن است همان قطعات فایبرگلاس اسلامی را بخورند.
به این ترتیب، حداکثر در ظرف شش ماه، تهران اسلامی خواهد شد. وقتی که چهرۀ شهر اسلامی بشود، همۀ آثار فقر و فساد و فحشا، همۀ زدوبندها در پس این چهره پنهان خواهد شد. در نتیجه، جلو توسعه و گسترش آنها گرفته می‌شود. توجه بفرمایید که اگر مردم تهران هر روز که پایشان را از خانه بیرون می‌گذارند تا شب که به خانه برمی‌گردند، مدام با مظاهر اسلام مواجه شوند، خودبه‌خود رفتارشان اسلامی می‌شود. عدۀ اندک «تهرانی‌نما» هم که یا فقیرند یا دزد یا اهل اختلاس یا هر بی‌اخلاقی و بداخلاقی دیگری، ابتدا کارهایشان در پس این چهرۀ پرقوس، یعنی پر از رحمت، پنهان می‌شود. کم‌کم کارشان بی‌اهمیت می‌شود و همۀ فقیران دست از فقیری‌شان برمی‌دارند. در مقیاس کلان هم، مدیران شهری فقط تا مدتی می‌توانند در پس چهرۀ رحمت تهران اسلامی به خوردن املاک نجومی ادامه بدهند. رفته‌رفته آنان نیز از چهرۀ اسلامی شهر متأثر می‌شوند و خودشان را با آن وفق می‌دهند.
از اینها گذشته، در طی این مدت بسیاری از تهرانیان سرکار گذاشته می‌شوند و «نرخ» بیکاری در تهران به‌شدت کاهش می‌یابد.
در این مختصر، فقط توانستم تصویری از طرح پرفیض و ضربتی اسلامی کردن تهران عزیزمان تقدیم کنم. پس از اجرای طرح ضربتی اسلام‌اندود کردن تهران، می‌توان به همین شیوه به اسلامی کردن درون و باطن تهران نیز پرداخت؛ زیرا از قدیم گفته‌اند که الظاهر عنوان الباطن.

۱۹ شهریور ۱۳۹۵

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر