×

جستجو

اعتبار معماریانۀ سوال‌ها

به نام خداوند مهرگستر مهربان

اگر موضوع‌هایی که علوم مرتبط با آدمی بدان می‌پردازند را در سه قالب واقعیت‌های انسانی، ارزش‌ها و تکالیف او بگنجانیم؛ چه از دنیای واقعیت‌ها و چه از ارزش‌ها و تکلیف‌های مرتبط با او سوال‌های بسیاری می‌توان پرسید. اگر معماری را ظرف زندگی آدمی در هستی بدانیم، در هر یک از این سه قالب سوال‌های بسیاری مرتبط با معماری خواهیم یافت. اما آیا همۀ این سوال‌ها لزوما در چارچوب تحقیق معماری قرار می‌گیرد؟

دایرۀ شمول تحقیقات معماری تا کجاست؟ ممکن است بتوان محدوده‌ ‌یا خطوط تمایزی برای آن در نظر گرفت و گفت «تحقیق در حوزۀ معماری» چه نیست؟

- خواهید گفت این امر مستلزم این است که بفهمیم خود معماری چه هست و چه نیست و مقصود ما از آن کدام ساحات معماری است. 

اما با پذیرش این قول که تحقیق در هر ساحت مرتبط با معماری –اعم از علم و فن و حکمت و هنر- لاجرم میان‌رشته‌ای است و دست کم رویکردها و روش‌ها یا بنیان‌ها و مفروضات خود را از خارج حوزۀ معماری اخذ می‌کند؛ می‌توان گفت حتی آن زمان که برای معماری به مثابه دانش حد و مرز و تعریفی بیان کنیم هم مسئله به قوت خود باقی است. یعنی باز هم نمی‌دانیم تا کجا اگر دانشِ معماریِ مفروض ما با دانشی دیگر بیامیزد یا روش‌هایش را از آن بگیرد یا اگر در خدمت کدام اهداف باشد آنگاه هنوز در چارچوب تحقیقات معماری باقی مانده‌ایم.

---

دوستانی دارم- و جز آنها استادانی ـ که معماری را مساوی عمل معماری و حوزۀ تحقیقات معماری را با میزان ارتباط این موضوعات با حرفۀ معماری می‌سنجند. این یعنی نظر کردن در معماری را تا ساحتی اجازه می‌دهند که غایت پیش چشمشان، خدمت به حرفه، برآورده شود. مثلا از نظر آنان فلسفۀ معماری- وقتی در معنایی بسیار کلی‌تر یعنی جز فلسفۀ اندیشه‌های مختلفِ در پس آثار معماری به کار می‌رود- حاصلی جز کلی‌گوی‌های بیهوده ندارد و کمکی به معماران نمی‌کند. و بگذارید بگویم این حاصل برخوردی پراگماتیک به عالم تحقیق و نظرورزی است. در چنین معامله‌ای با معماری و تحقیقِ معماری مفروض خطرناکی هم نهفته است.  این معماری و تحقیق معماری نیست که باید در خدمت آدمی باشد که این آدمی است در خدمت معماری و حرفۀ معماری.

- البته خواهید گفت این شرط، یعنی هدف غایی تحقیق معماری را در خدمت عمل معماری دانستن، خود در خدمت غایت نهایی معماری است، که تامین آسایش و آرامش و بهبود زندگی آدمیان است. و این چنین تحقیق به نحو غیرمستقیمی در خدمت آدمی است.

اما اگر چنین است، پس چرا آن زمان که نظر کردن در معماری می‌تواند ما را در فهم حقیقت‌هایی یاری‌رسان شود، ولو فهم این حقایق کمکی به عمل معماری نکند، این فرصت را از خود دریغ می‌کنیم؟

اگر مدعی این سخن نابجا نباشیم که معماری همۀ خواست‌ها و نیازهای آدمی را در همۀ ساحات وجودی‌اش برمی‌آورد، پس به چه اعتباری تحقیق معماری را محدود به حوزه‌هایی که در نهایت با عمل معماری یا اثر آن مرتبط باشد می‌کنیم؟

سوال اصلی ما همچنان باقی است: کدام معیار/ معیارها تعیین می‌کند یک سوال در محدودۀ تحقیق معماری قرار می‌گیرد یا نه؟

از کجا می‌گوییم انجام تحقیق x در حیطۀ صلاحیت دانشجو/ محقق رشتۀ معماری است یا نیست؟

ادامه دارد...

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر