×

جستجو

آسمانه و پلاسکو

نویسندگان آسمانه کم‌تر به مسائل جاری و روز معماری و شهر در ایران می‌پردازند. این یک واقعیت است؛ اما حاصل سیاست و قاعده‌ای نیست. در حد شناختم از بسیاری از دوستان، می‌دانم که با جدیت مسائل را دنبال می‌کنند؛ اما علائق، دغدغه‌ها، حوزه‌های تخصص، و احتیاط برای پرهیز از اظهارنظرهای کم‌مایه، به نظرم ترکیبی از این‌ها موجب می‌شود بسیاری از مسائل، از تخریب هر روزۀ میراث فرهنگی تا برگزاری مسابقات و تصمیمات مدیران شهری و غیره، مگر چند استثنا، کم‌تر در آسمانه بازتاب داشته باشد. در چنین فضایی، سخت است که آدمی نه چندان شجاع مثل من بخواهد به یکی از موضوع‌های روز بپردازد، اتفاقا بر آن تأکید کند، و نگران تفسیر دیگران از این تأکید نشود. یک سال پیش نیز که به پیشنهاد و راهنمایی آقای دکتر مهرداد قیومی، پرونده‌ای از یادداشت‌های صاحب‌نظران حوزه‌های مختلف دربارۀ حادثۀ آتش‌سوزی و فرو ریختن ساختمان پلاسکو تهیه کردیم، تمام مدت در پس ذهنم چنین تردیدهایی بود.
سال گذشته آن مجموعه در چنین موقعیتی گردآوری شد: سه ماه از برگزاری مسابقۀ بازتولید پلاسکو می‌گذشت و یک سال از حادثه؛ مالک در صدد بود هر چه زودتر ساخت برج جدیدی را در همان مکان آغاز کند و در سطح رسانه‌ای میان مدیران میراثی و مالک جدالی بر سر ارتفاع این بنا در مجاورت بافت تاریخی تهران در جریان بود؛ چند بار در خبرها خواندیم که کسبۀ سابق ساختمان پلاسکو به شدت از وضعشان ناراضی‌اند؛ به تازگی در تهران زلزله‌ای رخ داده بود و به طور کلی، حتی تا سطح سیاست‌مداران، آتش حادثه داغ بود و ضرورت اقدام‌هایی برای تاب‌آور شدن تهران در برابر حوادث بیش از هر زمان معلوم بود. بعد از یک سال از آن فضا، اعلام برندگان مسابقه‌ای که برای جایگزینی بنا برگزار شده بود، در حد نفسی بی‌رمق بر خاکستری یخ، چند روزی در اینستاگرام فضایی ساخت و دیگر خبری از آتش داغ نبود. در حد مشاهداتم، دعوا سر این بود که کدام طرح بهتر یاد آتش‌نشانان را پاس داشته یا پاس نداشته.
خیلی وقت‌ها به نظرم می‌آید معمارها دربارۀ قدرت اثرگذاری‌شان با ساخت تک‌‌بناها، دربارۀ فهم مشترکی که میان خود و مخاطبشان هست، متوهم‌اند؛ یعنی زیادی خودمان را مهم و اثرگذار می‌شماریم. در این فقره هم، به نظرم قضیه همین است. در شهری که جنون از سر و روی ساختمان‌هایش می‌بارد و در مهم‌ترین خیابان‌هایش هر روز نامطبوع‌ترین پاساژ‌ها و مال‌ها و برج‌های جدید ساخته می‌شود و هیچ‌کس زورش نمی‌رسد این روند را متوقف کند، واقعا چه فرقی دارد که در آن نقطۀ خاص چه بسازند؟ وقتی در میان بافت تاریخی تهران خانه‌هایی چون جواهر هر روز خراب می‌شود و اصلا کسی خبردار نمی‌شود، چه فرقی دارد که آن حریم حفظ شود یا نشود؟ در شهری که با وجود آن تجربۀ تلخ، با وجود گذشت بیشتر از شانزده ماه از الزام شهرداری تهران به «ارائۀ برنامۀ عملیاتی ایمن‌سازی ساختمان‌های ناایمن بلند‌مرتبه شهر تهران» از سوی شورای شهر، فقط یکی از اعضا در حد تذکری در جلسۀ شورا «بر لزوم تسریع ارائۀ برنامه» تأکید کرده است (در این مدت تهران ۳ شهردار مختلف داشت)، پاس داشتن یا پاس نداشتن نمادین آتش‌نشان‌ها در بنای تازه‌ساز، طوری که احتمالا آخرش باید خود معمار را به طرح الصاق کرد تا معلوم شود چه گفته، چه اهمیتی دارد؟ پیگیری این‌ها هم می‌شود کار معماران «اثرگذار» باشد و مشارکتشان را می‌طلبد؛ اما مسئولیت مدنی که سودی ندارد و لابد از این رو است که دعوا سر همین مانده که کدام طرح کم‌تر بدتر است. به عبارت دیگر، وقتی مقیاس مسائل اینقدر وسیع است، تمرکز بر سرنوشت یک بنا چه چیز را تغییر می‌دهد؟ تقریبا شک ندارم که یک سال دیگر هم می‌گذرد و باز هم می‌شود همۀ این حرف‌های خجالتی و کم‌رو را از نو بنویسیم و همان مجموعۀ آسمانه را دوباره بخوانیم و همه‌اش همچنان مصداق همان روزها باشد.
منظور این نیست که واقعا نتیجۀ نهایی هیچ اهمیتی ندارد؛ اما سوختن و فروریختن و ماجرای پر افت‌و‌خیز دوباره ساختن پلاسکو، رگه‌هایی از تقریباً همۀ مسائل جاری معماری و شهر در ایران را هم در بر دارد. یک گام مهم حل همۀ آنها، تبدیل شدنشان به مسائلی عمومی است و در این روند بالا گرفتن گفتگوی عمومی حتماً مؤثر است. شاید در پس ذهن ما که در آسمانه بر این موضوع تأکید کردیم، دعوت از دوستان دیگر خودمان، اهل تاریخ و تئوری معماری، و دعوت از معماران است برای اینکه تلاش کنیم شعاع این بحث‌ها را فقط اندکی بزرگ‌تر کنیم؛ یک قدم آن‌طرف‌تر از پلاسکو هم جزو زندگی ماست.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر