×

جستجو

درنگی در ریتم و نسبت آن با حرکت
سینا ایمان‌پور

«ریتمش خوب نیست!» احتمالاً فکر می‌کنید که این جمله را در یک کلاس موسیقی می‌شنوید؛ ولی اگر کمی درنگ کنید درمی‌یابید که می‌شود آن را در خیلی جاها  شنید: پزشکانْ قلب را به ریتمش می‌شنوند و ریتم ناموزون قلب را آریتمی می‌خوانند؛ اقتصاددانان از ریتم بازار سرمایه و معیشت می‌گویند. در معماری نیز چنین است: در کلاس‌های طرحِ معماری سر کرکسیون‌ها استادان از ریتم اجزای معماری در پلان‌ها و نما‌ها گرفته، تا ریتم قرارگیری ستون‌ها در اسکلت ساختمان سخن می‌گویند. گفتن از ریتم در در دنیای معماری محدود به این نیز نیست: چینگ در فصل اصول معماری: فرم، فضا، نظم از ریتم می‌گوید، همچون ویتروویوس که در ده کتاب معماری، کهن‌ترین نوشته دربارهٔ معماری که به دستمان رسیده است، ریتم خوب را از اصل‌های معماری می‌شمارد. ریتم را در موقعیت‌ها و حوزه‌های گوناگونی به کار می‌بریم، ولی ریتم چیست که حوزهٔ سخن گفتن از آن چنین وسیع است، و چه مدخلیتی در معماری دارد؟

حرکت کافی نیست

ریتم (نواخت) را تقریباً همیشه به صورت مضاف به کار می‌بریم؛ یعنی همواره مضافٌ‌الیه دارد. ریتم همیشه ریتم چیزی است، و به تنهایی، بی‌آن که ریتم چیزی باشد، وجود ندارد. پس ریتم در واقع به وجهی از چیزها اشاره می‌کند، که به نظر می‌آید با حرکت نسبتی دارد.

هر گونه حرکتی ریتمیک نیست. حرکت می‌تواند ریتمیک یا غیر ریتمیک باشد. پس ریتم خود حرکت نیست، بلکه قاعده‌ای است که حرکت‌کننده مبتنی بر آن حرکت می‌کند. البته که هر حرکتی در عالم از قاعده‌ای پیروی می‌کند، ولی اگر این قاعده به ادراکمان درنیاید، ریتمش نیز به فهممان درنمی‌آید. پس ریتم «نظام حرکت چیزهاست»، حرکتی که می‌تواند حقیقی یا مجازی باشد.

حرکت حقیقی

حرکت حقیقی یعنی این که چیزی در حقیقت جابه‌جا یا دگرگون شود: مثل قدم زدن، حرکت عقربه‌های ساعت، آمد و شد شب و روز، گردش فصل‌ها، چرخش چرخ‌دنده‌های ماشین. این حرکت را نمی‌شود در یک لحظه نگه داشت و به آن نگریست، همان طور که نمی‌شود از موسیقی عکس گرفت. اگر آن را نگه داریم دیگر وجود ندارد. نگه داشتنش مثل این است که جانش را بگیریم.

البته شاید کسی بگوید: «از خیلی از این حرکت‌ها عکس می‌گیریم و در آن عکس حرکت خود را نشان می‌دهد». قطره‌های آبی را تصور کنید که صدها سال است بر صخره‌ای می‌چکند: حرکت به قطره‌های آب نیرو وارد می‌کند و آن‌ها را فرم می‌دهد؛ همچنین قطره‌ها سر به صخره می‌کوبند و فرم صخره را دگرگون می‌کنند. حال ناگهان آب از حرکت می‌ایستد. حرکت دیگر روی نمی‌دهد و فقط بازمانده‌ای از رویداد حرکت باقیمانده است: صخرهٔ تغییر فرم داده. ثبت حرکت مثل نگریستن به آن صخره است. خودِ حرکت در آن نیست. آنچه هست بازماندهٔ اثری است که حرکت در صخره پدید آورده است. ثبت حرکت در عکس یا بازماندهٔ اثری است که حرکت در عکس پدید می‌آورد: «فرم صخره»، و یا بازماندهٔ اثری است که حرکت در حرکت‌کننده می‌گذارد: «فرم قطرهٔ آب».

اثر حرکت در ما

حرکت هم در فرم قطره‌های آب اثر می‌گذارد، هم در عکس. ادراک ما انسان‌ها نیز مانند آن عکس است. همان طور که حرکت قطره‌های آب در عکس اثر می‌کند، حرکت‌ها و ریتم‌ها در عالم نیز در ما اثر می‌کند و احوال ما را دگرگون می‌سازد:

« عاطفه یک نیروی وجدانی است و آثاری نیز در جسم انسان دارد که در وی به هنگام خشم و شادی و اندوه آشکار می‌شود. در هر حالتی تپش قلب و نبض بگونه‌ایست و نفس کشیدن بطرزی و این کارها خود نمودار انفعالی است در روح. [...] بنابراین عواطف همیشه همراه با حرکاتی در جسم آدمی بوجود می‌آیند و از همین نظر است که گفتیم زبان عواطف همیشه موزون [یا ریتمیک] است.»[۱]

و البته به نظر می‌رسد عکس این نیز صادق باشد، یعنی هنگامی که ریتم بدن را، ریتم تپش قلب و نبض و تنفس را، و هزار و یک چیز دیگر را دگرگون کنیم، عواطف و احوالمان نیز تغییر می‌کند.

حرکت مجازی

حرکت مجازی یعنی اینکه در حقیقت چیزی جابه‌جا یا دگرگون نمی‌شود؛ اما ذهن یا تن انسان با آن طوری رفتار می‌کند و از آن طوری منفعل می‌شود که گویی جابه‌جا یا دگرگون می‌شود. در اینجا حرکت با مفاهیمی که متکی به آن‌اند ادراک می‌شود: مثل شروع و پایان، افت و خیز، تکرار، امتداد.

دگرگونی اعداد در دنباله‌های ریاضی چنین‌اند. در دنیای ریاضی اعداد حرکتی نمی‌کنند، ولی در ادراک ما دنبال کردن دنباله‌های ریاضی شروع و امتدادی دارد که چون حرکت می‌نماید. حتماً نوارهای قلب را دیده‌اید. این نوارها دگرگونی قلب را در طی زمان ثبت می‌کنند. قلمی جوهر را در طی زمان روی کاغذ می‌پاشد. آنچه در پایان می‌ماند تصویری ثبت شده است، مانند یک عکس، که حرکتی در خود ندارد. پس چگونه ما ریتم را در آن تشخیص می‌دهیم؟ ما می‌توانیم خیال کنیم که یک نقطه از یک طرف آن شروع می‌کند و در امتدادی کش می‌آید و به طوری نظام‌مند افت و خیز می‌کند.

ریتم در معماری

در معماری نیز واژهٔ ریتم را به کار می‌بریم. با توجه به آنچه آمد در نگاه اول به نظر می‌آید که «در معماری نیز هنگامی که از ریتم اثر معماری سخن می‌گوییم، در واقع از همان ریتم حرکت مجازی می‌گوییم. از معماری می‌توان عکس گرفت. می‌توان حرکت خط و نقطه و سطح و حجم را در آن خیال کرد، و افت و خیز و امتداد آن‌ها را بررسید». درست است، ولی این همهٔ ماجرا نیست. ریتم در سطوح دیگر نیز در معماری مدخلت دارد. اثر معماری را اگر چیزی جدا از تجربهٔ خود بپنداریم، فقط همین حرکت مجازی را می‌توان در آن بررسید، ولی اثر معماری، آنگونه که ما آن را تجربه می‌کنیم، حرکت حقیقی را نیز وارد ماجرا می‌کند.

اثر معماری بر ما نیرو وارد می‌کند. این نیرو هنگام زیستن در اثر معماری و تجربهٔ آن به ما وارد می‌شود. تجربهٔ ما از اثر معماری در طی زمان روی می‌دهد. راهرو‌ها و پله‌های یک بنا به ریتم حرکت ما نیرو وارد می‌کند. گشودگی‌های بنا و نوری که به داخل می‌خواند، به ادراک ما از دگرگونی‌ها و تغییرهای روزانه و فصلی نیرو وارد می‌کند، همان‌هایی که ما به سبب آن‌ها ریتم گذر زمان را در می‌یابیم. همهٔ این امور به ریتم حرکت و ادراک ما نیرو وارد می‌کند و این دگرگونی ریتمْ به ریتم فیزیولوژیک و روانی ما نیز نیرو وارد می‌کند.

پس ریتم در این سطوح به معماری مربوط است: ریتم در اثر معماری هم در حرکت‌های مجازی هست -که این حرکت‌ها را می‌توان در خود فرم اثر معماری دید- و هم در حرکت حقیقی هست -یعنی در معماری آنگونه که به تجربهٔ ما در می‌آید و در تجربهٔ ما اثر می‌کند. همچنین اموری که به فرم اثر معماری نیرو وارد می‌کند ریتمی از حرکت مجازی را در آن ایجاد می‌کند. اثر معماری مانند همان مثال نوار قلب است، شواهد نیروها را در خود ثبت می‌کند. نیروها در آن ریتمی ایجاد می‌کنند، هرچند ممکن است ریتمی ناموزون بیافرینند. اگر کسی خواندن بداند، می‌تواند آن را بخواند. علاوه بر این‌ها مفهوم ریتم خود از نیرو‌هایی است که بر فرم اثر معماری وارد می‌شود.

 


[۱] شفیعی کدکنی، موسیقی شعر، ص۴۸و۴۹.

کتابشناسی

 

- شفیعی کدکنی، محمدرضا. موسیقی شعر. تهران: آگاه، ۱۴۰۰.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
درباره نویسنده

سینا ایمان‌پور:

مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر