گویی ظهور انسان و زندگی بشر بر روی زمین و پیدایش تمدنها، رشد و فنای آنها، در گسترۀ خاک پیرو نظمی خاص در کلیت این جهان خاکی است. یک نشانۀ آن نقاط عطف تاریخی است که تمدنهای بزرگ جهان باستان همزمان و در یک سده آن را تجربه کردهاند. به نظر میرسد نظریۀ یونگ دربارۀ رمز و راز همزمانیها (coincident) موضوعی است قابل تأمل.
سدۀ ششم پیش از میلاد، یا به عبارتی حوالی ۵۰۰ پیش از میلاد، دوران عجیبی است! گویی دوران پایهگذاری تمدنها سپری شده و جهان در جهش است و تمدنهای باستانی دوران شکوفایی فکر و اندیشه را تجربه میکنند. در حوالی ۵۰۰ پیش از میلاد، با سقوط بابل بختالنصر به دست کورش هخامنشی، تمدن سه هزارسالۀ بینالنهرین از میان میرود و تمدن ایران هخامنشی با تفکر سیاسی و مدیریتی کورش در همسایگی غرب آن پا میگیرد.
همزمان تمدن یونان در حوزۀ مدیترانه به دوران اوج شکوفاییاش (دوران کلاسیک یونان) گام مینهد و اندیشۀ فلسفی و علمی و سیاسی با ظهور بزرگانی چون سقراط، افلاطون، ارسطو، فیثاغورث، تالس و ... تا پریکلس زمینهساز دموکراسی یونانی و عصر طلایی آتن میشود. تمدن سند در حوزۀ رود سند (در شبهجزیرۀ هندوستان) که دیرزمانی است از میان رفته و با تمدن هندوهای آریایی در شبهجزیره جایگزین شده است شاهد ظهور بودا و انقلاب دینی_ فلسفی اوست.
تمدن مصر مغلوب هخامنشیان میشود و سرنوشت محتوم آن رقم زده میشود تا بهتدریج با غلبۀ یونانیان و سپس رومیان و آخر سر مسلمانان، رشتۀ تداوم تاریخی فرهنگ و تمدن مصر باستان بریده شود. در همین زمان، تمدن کهن چین در حوزۀ رود زرد، دوران شکوفایی فکر و اندیشه را تحت نام عصر فرزانگان (دوران صد فرزانه [فیلسوف] ) میگذراند. لائوتسه و کنفوسیوس بنیادگزاران جهانبینی چینی متعلق به این دوره هستند.
گویی در این سده کورش، بودا، افلاطون، کنفوسیوس پیامبران عصر و رقم زنندگان سیر تاریخ جهان هستند.