×

جستجو

واژه‌های معماری و معماری جاری

زبان‌های گوناگون که در نزد انسان‌هاست وسایطی است که انسان‌ها در طی زمان پدید آورده‌اند تا با آنها به چیزهایی غیر از آن وسایط دلالت کنند. اگر انسان‌ها می‌توانستند به جای واژه‌های سنگ و درخت و آسمان و خوبی و می‌روم و بیا و مانند اینها خود سنگ و درخت و ... را پیش خود احضار یا به دیگری منتقل کنند، آیا نیازی به زبان می‌افتاد و زبانی پیدا می‌شد؟ برای زبان هر شأنی قایل باشیم و خاستگاه و سیر تکوّن آن را هرچه بدانیم، حتی اگر دسترس انسان به جهان را جز از طریق زبان ندانیم و جهان را همان بدانیم که تاروپود زبان برای انسان تنیده و نموده است، باز زبان عین جهانی نیست که به آن دلالت می‌کند. همۀ ما در طی عمرهای کوتاهمان می‌بینیم چگونه واژه‌هایی نو در زبان ما ساخته می‌شود و چگونه جزء و کل زبان در طی زمان قبض و بسط می‌یابد. هر واژه‌ای در زبان سرچشمه و ریشه‌ای دارد. از هر ریشه، واژه‌های گوناگونی سر بر می‌آورد و می‌روید. واژه‌های هم‌ریشه و خویشاوند گاه خویشاوندی معنایی‌شان را در طی زمان کمابیش حفظ می‌کنند و گاه آن خویشاوندی رنگ می‌بازد و از یادها می‌رود. آنچه معنای واژه‌ای است نه معنای ریشۀ آن، بلکه دلالت‌های آن در هر برهۀ زمان در جامعۀ اهل آن زبان است. جستجوی واژه‌های واقع در حوزۀ معنایی یک واژه و نیز جستجوی تغییرات معنایی واژه در طی زمان ــ یعنی تاریخ معنایی واژه ــ چیزهایی از معنای آن را روشن می‌کند. با این حال، واژه‌ها طاقتی دارند و بارِ فوق طاعت نمی‌برند. هر واژه، و حوزۀ معنایی و تاریخ آن، فقط جنبه‌هایی از مدلول خود را روشن می‌کند، نه همۀ آن را. واژه‌ها علاوه بر پیوند سیال و تاریخمندی که با مدلول‌های خود دارند، خود نیز، فارغ از مدلول‌هایشان، پیرو قاعده‌هایی‌اند. جنبه‌هایی از حیات واژه‌ها مستقل از مدلول‌های آنهاست. ای‌بسا دو واژۀ هم‌ریشه که در طی تاریخ چنان سرنوشت‌های جدایی یافته باشند که فهم هم‌ریشگی آنها چیز مهمی از نسبت مدلول‌های آنها روشن نکند. ای‌بسا واژه‌هایی کاملاً همشکل و هم‌آوا و یکسره همانند که شباهت و همانندی‌شان به هیچ نسبتی بین مدلول‌هایشان راه نبرد.

واژه‌های معماری نیز چنین‌اند. اگر بخواهیم دربارۀ موضوعی در معماری تحقیق کنیم، تأمل در واژه‌هایی که در طی زمان برای آن مفهوم یا مفاهیم مربوط به آن به‌کار رفته است جنبه‌هایی از آن را روشن می‌کند. برای فهم و تقرب به هر مفهوم در پاره‌های زمان و مکان، چه راهی داریم به‌جز واژه‌های دال بر آن مفهوم؟ اما نباید از واژه‌ها چیزی بیش از آن طلب کنیم که در وسع و استطاعت آنهاست. این تصور که شناخت ریشۀ واژه‌ها و راه بردن به هم‌ریشگی آنها اصل و کُنهِ حقیقت آنها را بر ما عیان می‌کند توهمی بیش نیست. شناخت ریشۀ واژه‌ها گاهی بر جنبه‌هایی از مفهوم و معنای آنها پرتو می‌افکند و همین احتمال کافی است که جستجو در این باره را روا بشماریم؛ اما پیوند بین واژه‌ها ــ از همانندی صوری گرفته تا هم‌خانوادگی و هم‌ریشگی ــ «همواره» و «در همه جا» بر نسبت بین مدلول‌های آنها دلالت نمی‌کند.

اگر می‌خواهیم «معمار» را در تاریخ معماری ایران فهم کنیم، این که معمار صیغۀ مبالغه بر وزن مِفعال و از مادۀ «ع‌م‌ر» است البته جنبه‌هایی از آن را روشن می‌کند؛ اما از تحقیق تاریخی دربارۀ معمار و جایگاه او در میان اهل حرفه، کاروبار او در طی مسیر معماری، و شأن او در جامعه کفایت نمی‌کند. به طریق اولیٰ، از اینکه معماری مترادف «آرکیتکچر» است و پاره‌ای از لفظ آرکیتکچر از ریشۀ «تخنۀ» یونانی است نمی‌توان نتیجه گرفت که معماری در ایران با تخنه نسبتی دارد. همچنین از اینکه تخنۀ یونانی مترادف «صناعت» عربی است نمی‌توان به اینجا رسید که معماری با صناعت نسبت دارد. بحث در نسبت صناعت و معماری در ایران یا هر جای دیگر نیاز به تحقیق عقلی یا تاریخی دارد. همچنین است هر مفهوم دیگر مربوط به معماری.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر