×

جستجو

تاریخ شفاهی استادکاران معمار معاصر (۲)

استادکاران معمار معاصر، میراث‌دار بخشی از سنت‌های معماری هستند که بازشناسی و تحلیل آنها می‌تواند درک ما را نسبت به معماری تاریخی ایران ارتقا دهد. از این رو، رواست که با مراجعه به آثار این افراد، روش‌ها و فنونی که در طراحی، ساخت و مرمت آثار معماری به کار برده‌اند را ثبت، شناسایی و تحلیل کنیم. اما همان‌طور که در نوشتة پیشین ذکر شد، در آثار بیشتر پژوهشگران پیشین، این کار معمولاً با رویکردی تقلیل‌گرا انجام شده است. چنین پژوهش‌هایی، توجة عمدة خود را صرفاً به آثار ساخته یا مرمت شدة استادکاران معطوف داشته و نسبت به «خودِ معمار» و زمینه‌های تاریخی و انسانی که شکل‌دهندة آثار او بوده‌، غفلت کرده‌اند. بدین ترتیب این پژوهش‌ها، تصویری ناقص و گاه نادرست در مورد استادکاران معمار ارائه کرده‌اند. تصویری که در سایة پیش‌فرض‌های غیرعلمی، تعمیم‌های یک‌جانبه و شیفتگی‌های سوگیرانه شکل گرفته است.

برای رهایی از این رویکرد تقلیل‌گرا و این تصویر مخدوش، باید به «جهان ذهنی معمار» به عنوان متن اصلی تحقیق نگریست و آن را مطالعه کرد. در این میان، از بین حوزه‌های موضوعی مختلف، یکی از موضوعاتی که می‌تواند پایه و مایة شناخت عمیق‌تر استادکاران باشد، «مطالعه نظام معرفت معماری» آنهاست. منظور از این عبارت، بررسی مجموعه‌ای از مبانی، نگرش‌ها، مفاهیم و باورهایی است که بر کار استاد معمار اثر داشته و آن را شکل داده است. مطالعة این نظام به ما اجازه می‌دهد که در مرحلة اول، درک عمیق‌تری از عملِ معماری استادکاران داشته باشیم و در مرحله بعد، بتوانیم در مورد رابطة عمل آنها با سنت‌های معماری تاریخی ایران قضاوت کنیم.

بر این اساس، در نوشته‌های بعدی بریده‌هایی از گفته‌های استادکاران معمار معاصر که وجهی از وجوهِ نظام معرفت معماری آنها را بازنمایی می‌کند، مرور می‌کنیم. اما پیش از آن، لازم است بدانیم چنین اطلاعاتی، با چه روشی و طی چه فرآیندی به دست می‌آید و نتیجه چه نوع تعاملی با استادکاران است. آیا استادکاران معمار، اساساً در مورد چنین مقولاتی با ما سخن می‌گویند؟ آیا اصلاً خود آنها روایت منسجم و روشنی از نظام معرفت معماری خویش دارند؟ و اگر این طور نیست، پس چگونه می‌توان در این زمینه آراء و نظرات استادکاران را دریافت ؟

واقعیت آن است که گردآوری اطلاعات در مورد نظام معرفت معماری و باورها و نگرش‌های استادکاران کاری بسیار دشوار است. اگر در این زمینه از آنها به‌صورت مستقیم سؤال کنیم، پاسخ‌هایشان معمولاً ساده، کوتاه و گاه نامربوط و گیج کننده است. شاید در اولین مواجهه‌ها چنین برداشت شود که دلیل این امر آن است که استادکاران سرسختانه مانع آن می‌شوند که به دنیای شخصیشان َسَرک بکشیم و از سِرّ دل آنها آگاه شویم. اما چنین نیست! این موضوع از یک سو، به چگونگی فهم استادکاران در مورد این موضوعات و از سوی دیگر، به نحوة بیان چنین مقولاتی نزد آنها مربوط است. در خصوص نحوة بیان، بررسی‌های میدانی نشان می‌دهد که استادکاران، معمولاً نمی‌توانند منظور خود را با بیانی صریح و روشن صورت‌بندی کنند. آنها فرزند کارگاه بوده‌اند؛ عمر خویش را با تجربة ساختن سپری کرده‌اند؛ و از این رو همان قدر که بر راز‌های ساختن به خوبی واقف‌اند، با راه‌های گفتن بیگانه هستند. این است که گفتن در مورد کاری که می‌کنند، یا اطلاعاتی که به ذهن سپرده‌اند، یا باوری که در سینه دارند برایشان دشوار است (۱). از سوی دیگر، تجربه‌های گفت‌ و ‌گو با استادکاران نشان می‌دهد که این افراد درکی انتزاعی از باورهای خویش ندارند. آنها، مانند بسیاری دیگر از مردم عادی، مجموعه‌ای از باورها را سال‌ها زیسته‌ و وجدان کرده‌اند اما کمتر می‌توانند آنها را به صورتی مجرد درک کرده و بازگو کنند. این است که در مواجهه با استادکاران، تقریبا هیچ‌گاه با بیانیه‌ها و احکام روشن روبرو نمی‌شویم و نمی‌توانیم از طریق طرح پرسش‌های مستقیم، به پاسخی واضح و دقیق در این زمینه دست یابیم.

اما خوشبختانه، راه‌های دیگری وجود دارد که نظر انداختن به نظام معرفت معماری استادکاران را ممکن می‌کند. پژوهش‌های انجام شده در حوزه‌های انسان‌شناسی، از به کارگیری روش‌هایی می‌گوید که در موارد مشابه بسیار موفق بوده‌اند. این تجارب به ما می‌آموزند که آن‌گاه که پژوهشگر متوجه فاصلة ادراکی و معرفتی بین خود و فرد مورد مطالعه می‌شود، باید به کمک روش‌های مختلف از جهان ادراکی خویش فاصله بگیرد و به جهان متناظر آن فرد نزدیک شود. پژوهشگر در این فرایند باید تلاش کند که خود را از مرکزیت میدان تحقیق خارج کند؛ پیش‌فرض‌های خود را از روش گردآوری تا نحوة تحلیل اطلاعات کنار بگذارد؛ و در عوض اجازه دهد که مصاحبه شونده و خودِ میدان، ساختار تحقیق را شکل دهد. چنین استغراقی در میدان تحقیق، غایت کار پژوهشگرانی است که به جهان‌هایی بیگانه با خویش وارد می‌شوند (۲).

برای محقَق کردن این هدف، روش‌ها و راهبردهای مختلفی وجود دارد. استفاده از روش‌هایی مانند «مصاحبه‌های ساختارنیافته» یا «نیمه ساختار یافته» و «مشاهدة‌ مشارکتی» می‌تواند در چنین شرایطی راهگشا باشد. روش دیگر استفاده از «تاریخ شفاهی» به مثابه یک روش گردآوری اطلاعات است (۳). تاریخ شفاهی کمک می‌کند که پنجره‌هایی از جهان ادراکی مصاحبه‌شونده گشوده شود و فضای تحقیق را در بر گیرد. بدین ترتیب، این روش‌ها به محقق اجازه می‌دهد که پرسش‌ها و فرضیه‌های پیشین خود را کنار نهد و پرسش‌هایی نو را متأثر از حضور استاد معمار بیافریند و آنها به صورتی همساز با میدان تحقیق طرح کند.

اما پرسشی که در مرحلة بعد ظاهر می‌شود آن است که «برای مطالعۀ نظام معرفت معماری استادکاران معمار، راهبردهای معرفی شده در پژوهش‌های کیفی را چگونه و با چه نسبتی باید با هم ترکیب کرد؟» «آیا دستیابی به طرحی از پیش تعیین شده و قطعی برای چنین پژوهش‌هایی ممکن است؟» تجربیات نگارنده در این زمینه نشان می‌دهد که طراحی راهبردهای مناسب در این زمینه امری نسبی است و متناسب با شرایط فردی و حرفه‌ای هر استادکار می‌تواند متفاوت باشد. معمولا در ابتدا، کار بر اساس آزمون و خطا پیش می‌ر‌ود و راهبردهای مختلف پژوهش‌های کیفی بر اساس پیش فرض‌های قبلی استفاده می‌شود. در این شرایط، نوعی روش‌زدگی بر تحقیق حاکم است که نتیجة آن انفعال محقق و استاد معمار، و دستیابی به اطلاعاتی خیلی سطحی است. اما، گذر زمان، تجربۀ حضور در میدان، و بازخوردها و هدایت‌های خود استادکار، به تدریج فنون و راهبردهای مناسب تحقیق را نمایان می‌سازد. یکی از کارآمدترین این راهبردها، «گفتگویِ همدلانه» با استاد است. گفتگویی که با پرسش‌هایی بسیار کلی در مورد زندگی شخصی و حرفه‌ای استاد آغاز شده و به مرور به موضوعاتی دقیق‌تر نزدیک می‌شود. با گرم شدن تنور چنین گفتگوهایی، بازگویی خاطرات و تجربیات بهانه‌ای می‌شود که استاد سر ذوق بیاید و واقعه و رویدادی را با میل و شعف و با جزئیات بیشتری وصف کند. چنین وقت‌هایی است که گویا نوری به فضای میان محقق و استاد معمار می‌تابد و باورها و نگرش‌های وی از پس روایت‌های صمیمی او نمایان می‌شود. بدین ترتیب، دستیابی به تصویری روشن در این زمینه، تنها از طریق حضور مستمر نزد استاد، همدلی و همراهی با او، و خوشه‌چینی از میان اقوال معمولی و عمل روزمرة وی میسر می‌شود. مشخصة اصلی چنین راهبردی آن است که تحقیق را از حرکت در مداری مشخص و ثابت، خارج کرده و به صحنه‌ای پویا و زنده تبدیل می‌کند. در این شرایط پژوهشگر باید همیشه منتظر تغییری در جریان گفت‌و‌گوها و در نتیجه در جریان تحقیق باشد. هر لحظه ممکن است استاد معمار به یاد یکی از تجربه‌های گذشته، حرفه‌های ناگفته، یا خاطرات قدیمی بیافتد و بخواهد آنها را بازگو کند. اصل همدلی ایجاب می‌کند که پژوهشگر در این مواقع همچون موج‌سواری قهار به مصاف موج‌های سرکشی برود که پیش‎بینی نشده و پی در پی در جریان گفت‌و‌گو‌ پیش راه او ظاهر می‌شوند. او باید این موج‌ها را ببیند؛ به استقبال آنها برود؛ در مقابل آنها انعطاف داشته باشد؛ و بتواند از آنها برای پیشرفتن موضوع تحقیق سواری بگیرد. بدین ترتیب انعطاف خلاقانة پژوهشگر، عرصة گفت‌وگوهای تازه‌تر و عمیق‌تری را فراهم می‌آورد و از این طریق زمینة بازنمایی هر چه بیشتر نظام معرفت معماری استاد را فراهم می‌کند.

پس از ذکر این مقدمه، در نوشته‌های بعدی نمونه‌ای از چنین گفت‌و‌گوهای همدلانه‌ای را مرور کرده و چگونگی تعامل استادکار معمار و پژوهشگر در میدان تحقیق و آنچه از این طریق در مورد نظام معرفت معماری استاد کشف می‌شود را بررسی خواهیم کرد.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی‌نوشت

(۱)    در این میان، موارد استثنایی‌ هم وجود دارند. مرحوم استاد حسین لرزاده یکی چنین افرادی است که چه به صورت شفاهی و چه در قالب‌ مکتوب توانسته جهان اندیشه خود را به نثر و نظم بازنمایی کند. کتاب زندگی‌نامه وی با عنوان «ماجرای معماری سنتی ایران در خاطرات استاد حسین لرزاده ـ از انقلاب تا انقلاب به انضمام منتخب اشعار» که به کوشش مهناز رئیس زاده و حسین مفید تدوین شده است، فرازهایی از اندیشه‌های این استاد را بازنمایی می‌کند. البته در این مورد هم بازنمایی اندیشه‌ها از طریق مرور خاطرات انجام شده است و نه در قالب طرح مباحث نظری انتزاعی.

(۲)    اووه فلیک در کتاب خود، «درآمدی بر تحقیق کیفی»، و طور به ویژه در فصل دوم آن، مبانی و روش‌های چنین پژوهش‌هایی را شرح می‌دهد.

(۳)    تعریف تاریخ شفاهی با گستردگی معنایی بالایی روبروست. عده‌ای از آن به عنوان یک رویکرد برای گردآوری اطلاعات تاریخی یاد می‌کنند و گروهی دیگر، آن را یک رشته علمی مستقل از رشته تاریخ می‌شمارند. برای اطلاعات بیشتر: ر.ک. میترا هاشمی، مقدمه ای بر تاریخ شفاهی ایران. تهران: روزنه، ۱۳۹۳. صص ۳۱- ۳۳.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر