طراحی و تحقیق دو حوزۀ آشنا برای ما هستند. دیوید ونگ و لیندا گروت در فصل دوم کتاب روشهای تحقیق معماری، با عنوان «آیا طراحی با تحقیق برابر است؟»، به ارتباط طراحی و تحقیق پرداختهاند. در این سلسله یادداشتها برخی مباحث اصلی آن را به شکل خلاصه بیان میکنم.
در یادداشت قبلی درآمدی بر این بحث داشتیم. ونگ و گروت بر این موضع هستند که طراحی و تحقیق در عین این که دو فعالیت نسبتاً مجزا و متمایز از هماند، شباهتهای مهم و خصوصیات مکملی دارند و برخی ویژگیهایشان با یکدیگر همپوشانی دارد. ایشان در قسمتهای مختلف بحث بر این تأکید میکنند که هم طراحی و هم تحقیق میتوانند در طیف متنوعی از مفروضات معرفتشناختی شکل گیرند. همچنین این نکته را بیان میکنند که جدال طراحی با تحقیق تنها منحصر به معماری نیست و در بسیاری رشتههای خلاقانه یا حرفهای دیگر نظیر هنرهای بصری، معماری منظر، طراحی شهری و غیره دیده میشود.
در ادامه برای روشن شدن نسبت میان طراحی و تحقیق، نویسندگان کتاب هر کدام از این دو مقوله را تعریف میکنند و نظرهای محققان مختلف را دربارۀ هر یک توضیح میدهند. در ابتدا به تعریف طراحی میپردازند و خاطر نشان میکنند که محققان این حوزه در دهههای اخیر تعاریف متعددی برای توصیف ماهیت طراحی ارائه کردهاند. دو تن از شناختهشدهترین افراد در این زمینه هربرت سایمون[۱] و دانلد شون[۲] هستند. نظر سیمون این است که طراحان «مجموعه اقداماتی را به قصد تغییر وضعیت موجود به وضعیت بهتر»، ابداع میکنند. اما شون معتقد است که تعریف سیمون بیش از حد رویکرد حلّ مسألهای و ابزاری دارد که بر «بهینهسازی» متکی است. او در مقابل نگاه وسیعتری دارد و بر این باور است که که فعالیت طراحی از جنس «تفکر تأملی» است و طراح کسی است که «حالتهای نامعین را به حالتهای معین تبدیل میکند». از نظر او در یک نگاه کلی طراح یک تصویر ذهنی یا یک بازنمایی میسازد از چیزی که قرار است به واقعیت بپیوندد، چه آن چیز به صورت یک شیء خارجی دربیاید، چه نیاید. محققان دیگر نیز تعریف شون را در صحبتهای خود منعکس کردهاند. مثلاً نیجل کراس[۳] میگوید «اساسیترین کاری که یک طراح انجام میدهد، این است که وقتی قرار است یک اثر مصنوع جدید بسازد، توصیفی از آنچه که آن اثر باید باشد، ارائه کند. وقتی کارفرما از طراح ٬یک طرح٬ میخواهد، در واقع آنچه از او میخواهد یک توصیف است. تمام تمرکز کار طراحی برای رسیدن به این نقطۀ نهایی است». ویژگی دیگری که غالباً برای توصیف طراحی به کار رفته، در واژۀ «ابتکار» گنجانده شده است. کراس خاطر نشان میکند که طراحان مجرب تمایل دارند به جای این که به سادگی راهحلها را بیابند، از «دلایل مبتکرانه» در کار خود استفاده کنند و یک ایدۀ مبتکرانه پرورش بدهند.
در پایان این مبحث کتاب، ونگ و گروت به تفاوت مهمی میان تحقیق و طراحی میپردازند و میگویند اگر چه طراحی و تحقیق، هردو، فعالیتهایی هستند که برای تحقق یک هدف در بستری مشخص آغاز میشوند؛ اما نیروی محرک هر کدام اندکی با دیگری تفاوت دارد. در طراحی نیروی محرک غالباً به یک «مسئله» برمیگردد. (مثلاً نیاز برآورده نشدهای برای یک بنا یا محصولی جدید) که باعث میشود طرحی به عنوان راهحل شکل بگیرد که در آینده بتوان به آن دست یافت؛ اما در تحقیقْ نیروی محرک غالباً در قالب یک «پرسش» شکل میگیرد که باید حداقل قسمتی از آن به وسیلۀ بررسی شواهد گذشته یا حال پاسخ داده شود. ایشان در ادامه توضیح میدهند که وقتی ما از «مکمل» بودن تحقیق و طراحی صحبت میکنیم، میخواهیم بر ضرورت رابطۀ متقابل طراحی- تحقیق تأکید کنیم. تحقیق میتواند بر روی فرایند طراحی از بسیاری جهات و در بسیاری مواقع اثر بگذارد؛ و از آن طرف فرایند طراحی و اثر طراحی شدۀ نهایی نیز میتواند سؤالات فراوانی را ایجاد کند که منجر به ایجاد شکلهای بسیار مختلفی از تحقیق شود.
ایشان در ادامه به تعریف تحقیق میپردازند و با توجه به گفتۀ اسنایدر[۴]، تحقیق را این گونه توصیف میکنند که «جستوجویی نظاممند به قصد ایجاد دانش است» و اظهار میکنند که این تعریف مختصر مناسب و کافی است. همچنین اساس حرف محققان بعدی نیز کمابیش بر همین تعریف استوار است. تعریفی که دانشگاه میشیگان در سایت آموزشی آنلاین خود از تحقیق در دسترس قرار میدهد، این است که «جستجویی نظاممند» است که در «ایجاد دانشی قابل تعمیم مشارکت میکند». تعابیر «نظاممند» و «دانش قابل تعمیم» فقط به معنای تحقیقهای مبتنی بر فرضیه و کمی نیست؛ بلکه تحقیق در رویکردهای معرفتشناختی مختلف را شامل میشود. در پایان این بحث مجدداً بر این نکته تأکید میشود که همانگونه که طراحی میتواند «یک حل مسئلۀ عقلانی یا یک فعالیت زیباییشناختی شهودی» فهمیده شود، تحقیق هم میتواند همین گوناگونی را داشته باشد.
جدولی از کتاب، مرتبط با این بحث در ابتدای این متن آمده که تفاوتهای اصلی دو حوزۀ تحقیق و طراحی را نشان میدهد.
پینوشت:
[1] Herbert Simon
[2] Donald Schon
[3] Nigel Cross
[4] Snyder