هدف از آموزش تاریخ معماری چیست؟ آیا غرض آشنایی با معماری گذشته (سنّتی) است؟ یا آشنایی با سنّت معماری؟ آیا قرار بر این است که دانشجو درباره تاریخ معماری دانش دریافت کند؟ یا مهارت؟ یا بینش و حکمت؟ و یا طلبی برای فهم؟ درس تاریخ معماری از جنس آموزش است یا پرورش؟ هدف و انتظارمان از آموزش تاریخ معماری است که میتواند ابزارها و شیوهها و مواد درسی آن را مشخص کند. لذا برگزیدن روش و مواد درسی درست برای تاریخ معماری در گرو شناخت درست و آگاهی از هدف و غایت آن است.
افراد مختلف در باب آموزش تاریخ معماری و هدف و فایدة آن آرای گوناگونی طرح کردهاند. برخی حضور آن را در آموزش معماری فاقد هرگونه فایده و برخی دیگر آن را بنیان آموزش معماری دانستهاند. گروهی، مانند گروپیوس، معتقدند معماری خوب محصول فرمهای خالص و ایدههای ناب است و فرمهای خالص و ایدههای ناب محصول افکار خالص و ناب است و افکار خالص و ناب تنها در غیاب تاریخ معماری و تکلفات ناشی از مطالعة آن حاصل میشود (Collins, 1970,3-4). در نگاه ایشان تاریخ معماری هیچ نقشی در تدوین تئوری معماری معاصر ــ یا تئوری معاصر معماری ــ ندارد. چنین دیدگاهی منجر به طراحی دورة آموزشیای بدون وجود درسی دربارة تاریخ معماری در باهاوس گردید. گروه دیگری از این هم فراتر میروند، و علاوه بر آنکه برای تاریخ معماری قائل به نقشی در نظر و عمل معماری نیستند، مطالعة تاریخ معماری را فاقد کمترین ارزش فکری و فرهنگی میدانند. به عقیدة ایشان اگرچه تاریخ اجتماعی و سیاسی میتواند آموزنده باشد اما تاریخ معماری فاقد چنین ارزشی است و تقریباً نقشی در شکل دادن به شخصیت دانشجویان ندارد(Collins, 1970,3-4).
اما آنانکه برای تاریخ معماری سودمندیای قائلند بر باورهای مختلفی هستند. باورهای ایشان را به اجمال میتوان چنین برشمرد:
۱. عینیترین نگاه به تاریخ معماری را میتوان نگاه باستانشناسانه دانست. غایت آن کسب شناختی عینی از معماری گذشته است؛ و موضوع تاریخ معماری در این دیدگاه تاریخ و شکل و ویژگیهای عینی اشیای تاریخ است. جدیترین نقد به این دیدگاه آن است که از معماری خالی است ــ هرچند امروزه در دیدگاه باستانشناسانه بازاندیشی شده است (گلیجانیمقدم، ۱۳۸۶،۳۰). هنوز در بسیاری دورهها آموزش تاریخ معماری با این رویکرد صورت میگیرد.
۲. هدف دیگر از مراجعه به تاریخ معماری ایده گرفتن و یافتن راهحل برای معماری امروز است (حاجیقاسمی، ۱۳۹۰؛ گلیجانیمقدم، ۱۳۸۶، ۲۴- ۲۶؛ Otto, 2006, 54). صاحبان این باور تاریخ معماری را بهمثابه تجربه و اندوختة طراحانة بشر، در مراتب مختلف آن، در نظر میگیرند: تجربة فن، تجربة مهندسی، تجربة خلق «فضا» و در مقیاسی وسیعتر تجربة زیست. چنانچه پرسش اصلی ایشان فن باشد به تجربههای فنی و تکنیکی در معماری گذشته مراجعه میکنند و چنانچه معماری را هنر خلق فضا بدانند به طرح پرسش از فضا و چگونگی خلق آن میپردازند؛ و تاریخ معماری میشود تاریخ شکل دادن به فضا توسط انسان (گلیجانیمقدم، ۱۳۸۶، ۲۴- ۲۶). در نگاه ایشان، در معماری برای تقرب به تصور و خیال ناچار از شاهد آوردن هستیم و برای شاهد آوردن گریزی از رجوع به تاریخ معماری نیست و رجوع به تاریخ (سابقه) امر ناگزیر برای ذهن بشر است. به علاوه از آنجا که در معماری، بهواسطة صفات ذاتی آن، امکان تجربه کردن بسیار محدود است و هنری با مقیاس تماماً واقعی است، ناچار از رجوع به تجربیات دیگران هستیم و این به معنای رجوع به تاریخ معماری است (حاجیقاسمی، ۱۳۹۰). در مرتبۀ اولْ این دیدگاه فراگیر، که عموماً با عنوان «نگاه معمارانه» ــ یا به عبارت دقیقتر «طراحانه» ــ شناخته میشود، رجوع به تاریخ معماری را همان رجوع به آثار معماری میداند. مُراجع به آثارْ سؤال و دغدغهای در کاربردهای روزمرۀ معماری دارد و تلاش میکند پاسخی از آنها بگیرد. در این نوع مراجعه به تاریخ از دانستن اینکه قدما چه میفهمیدند و به چه میاندیشیدند و جزء و کل فعل معماری ایشان آیا در پاسخ به همان نیازی بوده که ما امروز در پی آنیم یا خیر، فاصله میگیریم. چرا که دیگر پرسش ما نه از برای فهمِ فهمِ قدما که از عمل ایشان برای رسیدن به جوابی عینی و عملی است. از همین رو برگزیدن این دیدگاه به تنهایی، خصوصاً با افزایش فاصلة زمانی، میتواند منجر به نوعی غریبگی با عالَم سازندگان اثر و تحمیل ایدهها بر آثار ایشان شود. در مرتبهای دیگر، گاهی رجوع به تاریخ معماری بهمثابه سابقة هنر خلق فضا برای فهم و فراچنگ آوردن فرایند خلاقة ذهن هنرمند است. تاریخ معماری همچنان در خدمت طراحی معماری است؛ لیکن نه صرفاً به مثابه منبع اندوختهای از رد پای تجربیات، که برای فهم و شریک شدن در تجربة طراحی و خلق اثر و بازسازی فرایند ابداع آن و پرسش از چرایی و چگونگی انتخابهای هنرمند و تحلیل آنهاست. هدف نهاییِ فهم فرایند خلاقه آن است که تا بدانجا پیش رود که گویی هنرمند خود حضور دارد و در حال تبیین کار خود است. بدین سان تاریخ معماری برای دانشجو مانند آموزش معماری نزد بزرگمعماران میگردد (Zevi, 1970, 19). موضوع مشترک در دو هدف اخیر نزدیک کردن تاریخ معماری به طراحی معماری است. به این ترتیب تاریخ معماری ضمیمة طراحی معماری و طراحی معماری محور آموزش معماری است. معمار متخصص طراحی فضا در مقیاسهای مختلف است (حاجیقاسمی، ۱۳۹۰)؛ و غایت دورة معماری را میتوان آموزش طراح به معنای اخص آن دانست. در مقیاسی وسیعتر میتوان به تاریخ معماری برای مرور تجربۀ زیست در طی زمان در یک جغرافیای معین رجوع کرد و با مطالعۀ سابقۀ رفتارها و تصرفهای انجامشده برای زیستن و مأوا گزیدن و ساختن سرپناه، به چند و چون این کار و ملزومات عینی آن واقف شد و در طراحی به کار بست. (بهشتی، مرداد و شهریور۱۳۸۵؛ مهر و آبان ۱۳۸۵؛ بهمن و اسفند ۱۳۸۵)۳. از انواع شیوهها و پرسشها در مراجعه به تاریخ معماری پرسشِ مورد توجه تاریخنویسانِ هنر است. تاریخ هنر بیش از هر چیز مظاهر زیبایی را مورد مطالعه قرار میدهد و به واقعیتهای تجسمی و تصویری و ویژگیهای زیباییشناسانة آن توجه دارد. تاریخ هنر چندان در بند شناخت پدیدآورندگان آثار نیست بلکه میخواهد بداند ایشان چه مفهومی از «زیبایی» نزد خود ساختهاند (گلیجانیمقدم، ۱۳۸۶، ۲۸و۲۹). در این دیدگاه، با در نظر گرفتن معماری به مثابه یکی از شاخههای هنر، آموزش تاریخ معماری از یکسو به دنبال تجربة هنری است و از سوی دیگردر پی تقویت قوة زیباییشناسانه و تنظیم ذائقة هنری و توانایی قضاوت هنری دانشجو است (Otto, 2006, 50).
۴. در تمام انواع مراجعه به تاریخ معماری و بررسی آثارْ فعالیت مشترک «نقد» وجود دارد؛ چه دربارة خود اثر و چه زمینههای اقتصادی و اجتماعی آن. به عقیدة برخی تاریخ و نقد و نظریه در معماری اموری غیر قابل تفکیکاند و به عبارتی نامهای مختلف برای مفهومی واحدند. هیچ رجوعی به گذشته بدون داشتن نظریه و نقد بر اساس آن نظریه، منجر به هیچ فهم یا معرفت جدیدی نمیشود. لذا نقد عنصر محوری در مراجعه به تاریخ است و تقویت قوة نقد و تحلیل دانشجوی معماری هدفی است که بیش از همه در کار آموزش تاریخ معماری حاصل میشود. در این دیدگاه تقویت قوة نقد و تحلیل دانشجو از آن رو هدف است که طراحی خوب را حاصل نقادی خوب میداند و اثر معماری را، در اکثر موارد، بیش از آنکه محصول شهود بداند محصول تفکر منطقی و عقلی-علمی میداند. بدین ترتیب بهرهگیری از سازوکارهای نقد تاریخ معماری، که دارای چارچوبهای علمی و بنیانهای نظری است، منجر به آموزش تفکر روشمند و افزایش توان قانونمندی ذهن میگردد (زرگر، ۱۳۷۴، ۴۲). بعضاً برای برآوردن این هدف سازوکارهای نقد و تحلیل آثار در تاریخ معماری به آتلیة طراحی نیز آورده میشود و دروس طراحی و تاریخ با یکدیگر ادغام میشوند (Zevi, 1970, 19؛ علائی، ۱۳۸۶).۵. گفتیم که تاریخ و نقد و نظریه در معماری اموری غیر قابل تفکیکاند. بر همین مبنا، برخی هدف رجوع به تاریخ معماری را یافتن قاعدهمندیها و قوانین معماری دانستهاند. نزد ایشان اصلا طرح نظریۀ معماری به این معناست و این کار را جز با رجوع به تاریخ معماری میسر ندانستهاند (Moholy-Nagy, 1970, 41). نظریه اصولی عام برای تبیین امر واقع و پیشبینی و کنترل آن در آینده به دست میدهد؛ اما خود تنها با رجوع به امر واقع حاصل میشود، که ناچار در گذشته رخ داده است نه آینده. مفاهیم نهانی از امور گذشته انتزاع و در قالب نظریهای تعمیمپذیر برای رویدادهای آینده بیان میشوند. از این رو مطالعة تاریخ معماری نه با هدف اقتباس از گذشته و نه با هدف دانستن راهحلهای گذشته که با هدف درک عمیق از مفاهیم تاریخی و استخراج آنها باید صورت گیرد (Moholy-Nagy, 1970, 41). این نظریات میتواند در کار طراحی و تحلیل آثار معماری[۱] و یا در سازوکار آموزش معماری دستگیری کند.[۲]
۶. اهداف دیگری که در رجوع به تاریخ معماری دنبال میشود واجد فهمی متفاوت از تاریخ معماری است. رجوع به تاریخ معماری میتواند برای بازخوانی یا عرضۀ روایتهای نو و تفسیرهای جدید و معانی متفاوت از آثار و رویدادهای تاریخ معماری باشد. این سبب غنای تجربۀ انسانها از مکانها میشود.[۴] قوة «تفسیر» پای در قوة «تخیل» دارد. اگرچه نقد و تحلیل به تفکر منطقی مدد میرساند، تفسیر از قوة خیال مدد میگیرد و یاریگر آن خواهد شد. اما مهمتر از آن، اگربه سراغ تاریخ معماری در جستجوی معانی برویم، معنای جدیدی از تاریخ معماری حاصل میشود. با این هدف، تاریخ معماری بهمثابه اندوختة معانی دریافتة بشر است و مراجعه به تاریخ برای فهم و استفاده از سرمایة معنوی اندوختهشدهای که به آدمی «پایگاه وجودی» میبخشد ضروری است (نوربرگ-شولتس، ۱۳۸۶، ۵۴۵- ۵۴۷).[۴]۷. گروهی نیز هدف از رجوع به تاریخ معماری را فهم و تبیین مقام و موقع انسان امروز در سلسلة پیوستة تصرف در محیط و خلق فضای انسانساخت میدانند. در نگاه ایشان، بهسان «دوندگان ماراتن»، مشعل معانی و دانشهای مادی و معنوی از فرهنگ و تمدنی به فرهنگ و تمدنی دیگر دست به دست شده تا به امروزیان رسیده است (Moholy-Nagy, 1970, 39-40; Jacobs, 1970, 48). عدم فهم این مسیر و موقعیت منجر به انتخابهای نادرست در برهههای حساس تاریخی میشود. این نظر با قرائت تاریخ معماری بهمثابه اندوختۀ معانی دریافتة بشر قرابت دارد.
۸. میتوان شناخت مفاهیم تاریخی و طرح نظریه را به یافتن دیدگاه و کسب بینش و بصیرت درونی[۵] تعمیم داد. دریافتن بینش درونی منجر به شکلگیری اندیشهای در معمار میشود که میتواند آبشخور و مرجعی برای طرح و بسط نظریه در معماری گردد. از همین رو است که تاریخ معماری را بالقوه واجد بنیان فلسفی برای اعمال و اندیشهها دانستهاند (Jacobs, 1970, 48; Otto, 2006, 50). در این صورت هدف نه آموزش که تربیت و پروش است. برخی قائلند که برای معمار شدن باید «احوال» معماران را درک کرد؛[۶] و این بینش از طریق تأمل در «بینش» یا به عبارتی «احوال» معماران یا بزرگمعماران گذشته کسب میشود. در عین حال تحقیق در احوال آن معمار میتواند به مثابه آیینة احوال محقق (دانشجو) باشد و به او دربارة خودش خبر دهد و معرفتی درونی اعطا کند.
احتمالا همین ویژگیهای تاریخ معماری سبب شده که عدهای بر این عقیده باشند که فایدة مهم دیگری که بهطور عام از طریق تتبع و تحقیق نظری برای دانشجو (معمار) حاصل میشود، شکل دادن به فرهنگ و شخصیت او و اهالی مدرسة معماری است. دروس تاریخ معماری قابلیت انگیختن اشتیاق و طلب درونی دانشجو را به سمت و سوی موضوعاتی مهم و مشخص دارد و از همین رو میتواند به افکار دانشجو و شخصیت او شکل دهد؛ و این به خودی خود میتواند به مثابه هدفی مستقل شناخته شود (Zevi, 1970, 19).[۷] بهعبارتی هدفْ اندیشمند کردن معمار یا تربیت معمار-اندیشمند یا معمار-روشنفکر است و اندیشیدنِ معمار در تاریخ معماری نه صرفاً به ظاهرِ آثار ــ اعم از فرم و ساخت و... ــ که به ایدهها و اندیشههایی است که ظاهر آثار را پدید آوردهاند (کالینز، ۱۳۷۵، ۷-۹). بعضی بر این هدف خرده میگیرند؛ چرا که از نظر ایشان چنین هدفگذاریای بسیاری از جزییات و ظرایف معمارانه را در بررسی تاریخ معماری از نظر دور میکند (حاجیقاسمی، ۱۳۹۰).
۹. توجه به هدف فوق در مطالعة تاریخ معماری منجر به اندیشیدن به موضوعی میشود که امروزه به عنوان غایت و انگیزة آموزش تاریخ معماری نزد بسیاری محل بحث و تأمل بوده است: «هویت». از جملة اهدافی که در مطالعه و آموزش تاریخ معماری دنبال میشود احیای هویت است. در وجود نسبت و رابطهای میان هویت با گذشته توافق نظر وجود دارد (گلیجانیمقدم، ۱۳۸۶،۷۴و۷۵). احتمالا منشأ این توافق آن است که شناخت یا احیای هویت عمیقا با معرفت دیگری پیوند خورده که نزد صاحبنظران فلسفة تاریخ غایت مطالعۀ تاریخ است: «خودشناسیِ» انسان.[۸] فهم و احیای هویت محصول و ملازم خودشناسی است و احیای هویت، که به تعبیری همان معرفت به خویشتن است، با مطالعة تاریخ و از جمله تاریخ معماری حاصل میشود. در این صورت، تاریخ معماری را باید چنان مطالعه کنیم که به شناخت از خودمان بینجامد. این هدف را میتوان به نوعی جامع اهداف اخیر دانست.
نزد افراد مختلف ممکن است یک یا چند از اینها در رجوع به تاریخ معماری غایت باشد. مهم است که به خاطر داشته باشیم در میان این اهداف و غایاتْ «تاریخ معماری» صرفا یک مشترک لفظی است و با انتخاب هر هدف تعریفش و در نتیجه لوازم و روش آموختنش متفاوت میشود.[۹]
پینوشتها
[۱] نمونۀ این انتزاع تعبیر موهوی ناجی از «مفهومهای تاریخی» است که به تعبیری شالودة نظریة او درباره معماری است و چنین برمیشمردشان: عمودیّت (Verticality)، تسلسل فضا (Space progression)، بهپیمانه و تعدیل کردن (Modulation and Modification)، طراحی ساختاریافته (Structured planning)، نمادپردازی هنری-فضایی (Art-space Symbolism)، تداوم فضایی-فرمی (Space-form Continuity). (Moholy-Nagy, 1970, 41-43)
[۲] نمونۀ آن انتزاع اصول و مفاهیم شیوة استاد- شاگردی (Apprenticeship) از شکل قدیمش و تعمیم آن به صورتی سازگار با امروز.
[۳] این رویکرد را در کتاب ذیل میتوانید ببینید: Arnold 2004, p.1,2
[۴] نوربرگ-شولتس تاریخ معماری را تاریخ امکانهای وجودی معرفی میکند و باور دارد که با مطالعة تاریخ معماری در مییابیم که «چگونه انسان در اوضاع و احوال گوناگون پایگاه وجودی یافت و از این رو میتواند ما را در بازپروری حساسیتمان به شخصیتهای محیطی و بهبود فهممان از رابطة میان انسان و محیطش کمک کند.» (نوربرگ-شولتس، ۱۳۸۶، ۵۴۵- ۵۴۷)
[۵] Insight
[۶] در این باره نک: جواد خسروی، ۱۳۸۹. این هدفگذاری در مطالعة تاریخ معماری همچنین ملازم این نکته است که فهم سنّت معماری مستلزم فهم بینش معماران سازنده یا عملکننده به آن سنّت معماری است.
[۷] در این باره همچنین نک:Deal and Peterson, 2003.
[۸] «تاریخ برای خودشناسی است [...] خودشناسی به این معناست که اولا بدانید انسان بودن چیست؛ ثانیا بدانید بودنِ آن نوع انسانی که شما هستید و هیچ کس نیست چیست؛ و ثالثاً بدانید بودنِ آن نوع انسانی که شما هستید و هیچ کس دیگر نیست چیست. خودشناسی یعنی اینکه بدانید چه میتوانید بکنید و از آنجا که هیچ کس نمیداند چه میتواند بکند مگر آنکه سعی کند و تنها سرنخ آنچه انسان میتواند بکند چیزی است که کرده است. پس ارزش تاریخ آن است که به ما میآموزد انسان چه کرده است و به این ترتیب انسان چیست.» (کالینگوود، ۱۳۸۵، ۱۸)
[۹] این نوشته، با کمی ویرایش، برگرفته از مقالهای با همین عنوان در شمارۀ سیام و سیویکم مجلۀ کارافن (بهار و تابستان ۱۳۹۱) است.
منابع
بهشتی، سیدمحمد. «مهندسی ایرانی». در معمار، ش۴۱ (بهمن و اسفند۱۳۸۵).
حاجیقاسمی، کامبیز (۱۴/ ۱۰/ ۱۳۹۰)، گفتگوی شخصی با محمدمهدی عبدالهزاده، دفتر کار مهندس حاجیقاسمی، تهران.
خسروی، جواد (۱۳۸۹)، ذکر استاد قوامالدین شیرازی طیان: تقدیر و تدبیر و هوای مسکن مألوف، پایاننامه کارشناسی ارشد مطالعات معماری ایران، دانشگاه شهید بهشتی، تهران.
زرگر، اکبر (پاییز و زمستان ۱۳۷۴)، «جایگاه درس تاریخ معماری در آموزش معماری»، در: صفه، ش۱۹و۲۰، ص۳۶- ۴۳.
کالینز، پیتر (۱۳۷۵)، تاریخ تئوری معماری: دگرگونی آرمانها در معماری مدرن، ترجمة حسین حسنپور، قطره، تهران.
کالینگوود، رابین جورج (۱۳۸۵)، مفهوم کلی تاریخ، ترجمة علیاکبر مهدیان، اختران، تهران.
کانوی، هیزل و راوئن رونیش (پاییز و زمستان ۱۳۸۴)، «تاریخ معماری چیست؟»، ترجمة حمیدرضا خوئی. در: گلستان هنر، ش۲، ص۲۴- ۳۶.
گلیجانیمقدم، نسرین (۱۳۸۶)، تاریخشناسی معماری ایران، دانشگاه تهران، تهران.
نوربرگ-شولتس، کریستیان (۱۳۸۶)، معنا در معماری غرب، ترجمة مهرداد قیومی بیدهندی، فرهنگستان هنر، تهران.
Arnold, Dana (2004), Architecture as Experience: Radical Change in Spatial Practice, Routledge, London.
Collins, Peter (1970), "The Interrelated Roles of History, Theory, and Criticism in the Process of Architectural Design", In Marcus Whiffen, The History, Theory and Criticism of Architecture, M.I.T Press, Cambridge.
Deal, Terrence E. and Kent D. Peterson (2003), Shaping School Culture: the Heart of Leadership, Jossey-Bass, San Francisco.
Jacobs, Stephen W (1970), "History: an Orientation for the Architect", In Marcus Whiffen, The History, Theory and Criticism of Architecture, M.I.T Press, Cambridge.
Leach, Andrew, (2010), What is Architectural History, Polity Press, Cambridge.
Moholy-Nagy, Sibyl (1970), "The Canon of Architectural History", In Marcus Whiffen, The History, Theory and Criticism of Architecture, M.I.T Press, Cambridge.
Otto, Christian F. (2006), "Program and programs". In Dana Arnold, Elvan Altan Ergut and Belgin Turan Özkaya, Rethinking Architectural Historiography. Routledge, London.
Zevi, Bruno (1970), "History as a Method of Teaching Architecture". In Marcus Whiffen, The History, Theory and Criticism of Architecture, M.I.T Press, Cambridge.