صحرا عابری زاهد
خانههای بیکرانه
صحرا عابری زاهد
قصۀ آشنای این روزها قصۀ دلتنگی است، دلتنگی برای دیدار دوستان، دلتنگی برای حضور در مکانهای آشنا، دلتنگی برای بودن در شهر و دلتنگی برای رفتن از خانه. برای انسانِ شکارگر-خوراکجو خانه محدودهای به وسعت دهها و حتی هزاران کیلومتر مربع بود؛ اما با تغییر انسان به انسانِ کشاورز خانه به پهنۀ مزارع کوچک یا باغها و یک بنای چوبی یا گلی محدود شد. [۱] وسعت خانههای ما چقدر است؟ آیا میتوان خانه را برای انسان امروزی به وسعت شهرش و یا حداقل محدودهای دانست که اوقاتش را به صورت مداوم در آن سپری میکند؟ اگر محدودۀ خانۀ انسان شکارگر-خوراکجو...
گذشتۀ دور- گذشتۀ نزدیک
صحرا عابری زاهد
در حیطۀ مطالعات تاریخی، یکی از مواردی که همواره موضوع بحث و پژوهش است تدقیق معنای واژگان تخصصی است؛ اما بسیاری از این واژگان مانند «تاریخ»، «واقعیت تاریخی» و «گذشته» صرفا واژگان تخصصی حوزۀ تاریخ نیستند بلکه در زندگی روزمره نیز کاربرد دارند و عموما معانی آشنایی از آنها استنباط میشود. حال سوال این است که آیا معنای این واژگان، در کاربرد روزمرۀ آنها، برای عموم افراد یکسان است یا آنچه از آنها استنباط میشود در نظر هر کس با دیگری متفاوت است؟
از تن لالهپوش لؤلؤپاش/ صد نهان آشکار خواهد کرد [۱]
صحرا عابری زاهد
بسیارند افرادی که اسفند ماه را دوست دارند و انتظارش را میکشند. گویی عید اصلی قبل از نوروز است. بساط دست فروشها، مغازههای شلوغ، مردمی که با عجله به یکدیگر تنه میزنند و راه خود را در خیابانهای شلوغ باز میکنند، کودکان رها شده از لباسهای سنگین زمستانی که مشتاقانه به این شهر جدید نگاه میکنند، اینها و صدها تغییر دیگر شهر، از بوی ماهی تازه گرفته تا گربههای کمین کرده، همه و همه با هم اسفند را اسفند میکنند و عطش یک سالۀ انتظار را خاموش.
شهر ساکنان
صحرا عابری زاهد
برای شناخت یک شهر میتوان حدود آن را روی نقشۀ جغرافیایی پیدا کرد و یا طول و عرض جغرافیایی و ارتفاعش از سطح دریا را بررسی کرد. میتوان عمیقتر شد و بافت شهری، سیر گسترش شهر، شکل خیابانها و خانهها و ارتباطشان با یکدیگر و موارد بسیار دیگری را بررسی کرد. فهم همۀ این موارد برای شناخت شهر ضروری است؛ اما پس از فهم آنها هنوز این سوال باقی است که آنچه ساکنان یک شهر از زندگی در آن درمییابند چیست؟ ساکنان محیط پیرامونی خود را چگونه ادراک میکنند؟ چه عواملی تجربۀ افراد در محیط را شکل میدهد؟ و سوالات...
بس سقف شد خراب و نگشت آسمان خراب
صحرا عابری زاهد
بازار از مهمترین بناهای شهرهای ایران است و به بیانی ستون فقرات شهر را تشکیل میدهد. در توصیف بازارها به مجموعهای از بناهای گوناگون مرتبط با یکدیگر اشاره میشود که در کل مجموعهای متشکل از یک تنۀ اصلی یا راستۀ بازار و بناهای متصل به آن است. این تعریف به وضوح بازارهای مناطق مرکزی و سردسیر را در ذهن زنده میکند؛ اما آیا ساز و کار بازارهای همۀ مناطق ایران چنین است؟ اگر چنین نیست چه تفاوتی وجود دارد؟