نوشتۀ جیمز اکرمن
ترجمۀ مجید حیدری
من مشتاقانه مقالۀ «استایل»[۲] میر شاپیرو را که در ۱۹۵۳ درآمد، کمی بعدتر خواندم. پیدا کردن آن هم مثل باقی نوشتههای شاپیرو پیش از آن که مشهور شود دشوار بود، و زمان زیادی برد تا من راز مخفیگاه آن را در جامعهشناسی امروز، ویراستۀ ای ال کرُبِر کشف کنم. قرائتش برایم تجربهای مهیج بود؛ از دورۀ تحصیلات تکمیلی، فقدان نظریههای تاریخی و انتقادی در نوشتههای مورخان هنر اینجا[۳] و انگلستان مرا آزار میداد، و این مقاله باعث شد که به نوشتن کتابی (به همراه ریس کارپنتر[۴] بهعنوان هنر و باستانشناسی[۵]) ترغیب شوم، که نام یک فصلش «استایل» و عنوان یک مقالهاش «هنر و تکامل»[۶] است. همکاران دیگری نیز دعوت شاپیرو را پذیرفتند و تعریفهای جایگزینی عرضه کردند، که بیش از همه تعریفهای جرج کابلر در شکل زمان[۷] و ای اچ گامبریچ[۸] در «استایل» در دانشنامۀ بینالمللی علوم اجتماعی[۹] به یادماندنی است. با گذشت حدود بیست و پنج سال، نوشتۀ شاپیرو چندان کهنه نشده است؛ هنوز ارزنده است، و به نظر میرسد در فهرست مطالعۀ مبحث روش در همۀ دورههای تحصیلات تکمیلی باشد. در چند ماه اخیر با خواندن آن و بسیاری مقالههای دیگر شاپیرو به نظرم میرسد، به صورتی محدود، بیانگر عقایدی است که عمدۀ آثار او از آن متأثر است، مخصوصاً آنچه از کارهای او مربوط به سدههای میانه است. این نوشته در سیاق نوشتههای تاریخی او، نه تنها تعریف ابزاری اصلی در ساماندهی دریافت ما از گذشته، بلکه همچنین روش تحقیقی است که همزمان ساختاری و استقرایی[۱۰] باشد.
استایل به مثابۀ شیء[۱۱]
مطالعه دو بخش دارد. شاپیرو ابتدا تعریفش را از استایل بیان میکند، و در بخش دوم رویکردهای تاریخ هنری به نظامهای زیستی-دیالکتیکی ولفلین و ریگل را با تفسیرهای فنی، نمادشناختی،[۱۲] نژادی، اجتماعی ساختار و ماهیت سبکها برمیرسد. نقد او بر این نظامها نافذ است و پس از ربع قرن همچنان معتبر، البته مطمئناً این اعتبار و معاصر بودن، محصول بخش نخست مقاله است.
اولین باب از چهار باب بخش تعریفی، تفسیرهای متفاوت استایل را نزد باستانشناسان و مورخان هنر و مورخان فرهنگ و فیلسوفان تاریخ و منتقدان تفکیک میکند. باب دوم را باید یکجا نقل کرد، نه فقط چون در قالبی موجز، نظر شاپیرو را مینمایاند بلکه وصف روش اوست که به نوشتههای او شخصیت و وضوح ویژهای داده است:
نزد مورخان هنر، استایل موضوعی اصلی برای مطالعه است. ایشان ارتباطهای درونی سبک، دورۀ حیاتش، و مسائل مربوط به تشکیل و تحولش را بررسی میکنند. برای ایشان نیز سبکْ معیاری است که زمان و مکان منشأ آثار را مینمایاند و ابزاری است که با آن میتوان ارتباطهای مکتبهای هنری را دریافت. اما سبک بیش از هر چیزی، نظامی از صورتهاست که واجد کیفیت و بیان معنیداری است که از طریق آن میتوان شخصیت هنرمند و نظرگاه کلی مجموعه هنرمندانی را دید. همچنین محملی برای بیان در میان گروهی است که ارزشهای مشخص مذهبی، اجتماعی، و اخلاقی مشترک زندگیشان را با القاهای احساسی صورتها ارتباط میدهد و تثبیت میکند. در کنار اینها همچنین، زمینهای مشترک است که بر بستر آن میشود ابداعها و تفرد آثار خاص را سنجید. مورخان هنر با در نظر گرفتن توالی کارها در فضا و زمان و با تطبیق تغییر سبکها با اتفاقهای تاریخی و تغییرهای دیگر حوزههای فرهنگ، تلاش میکنند که به کمک عقل سلیم و روانشناسی و نظریۀ اجتماعیْ تغییر استایل و صفاتی ویژه را توجیه کنند. مطالعۀ تاریخی سبک فردی و گروهی نیز فرآیندها و مراحل معمول توسعۀ صورتها را آشکار میکند.
تشخص دادن به استایل به مثابۀ «شیء»ای برای مطالعه و «نظامی» از صورتها، به این مفهوم [استایل] تمایز «خواست هنری»[۱۳] ریگل[۱۴] را اما بدون تلویحات غایتشناختی[۱۵] میدهد. نزد شاپیرو استایل نه با مقصدی مرموز، بلکه با انگیزههای روانی و اجتماعی و دیگر انگیزههایی که هنوز نمیتوان درست تعیینشان کرد معلوم میشود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] قصد این است که در این نوشته و نوشتههای آیند مقالۀAckerman, James S. “On Rereading ‘Style.’” Social Research 45, no. 1 (1978): 153–63. به قلم اکرمن که دربارۀ مقالهای از شاپیرو است و پس از آن مقالۀ خود شاپیرو ترجمه شود.
[2] Schapiro, Meyer. “Style.” In Anthropology, Today: An Encyclopedic Inventory. Alfred L. Kroeber Ed., Chicago: Univ. of Chicago Press, 1957.
[۳] متولد و شاغل در ایالات متحده، درگذشتۀ ۲۰۱۶ م
[4] Rhys Carpenter
[5] Art and Archaeology
[6] Art and Evolution
[7] George Kubler, The Shape of Time. (New Haven: Yale University Press, 1962).
[9] E. H. Gombrich. "Style," in David L. Sills, Ed., International Encycwpedia of the Social Sciences, 17 vols. (New York: Macmillan, 1968).
[9] International Encyclopedia of the Social Sciences.
[10] inductive and structural.
[11] object
[12] Iconography.
[13] Kunstwollen.
[14] Alois Riegl.
[15] Teleological.