در نیمسال دوم سال تحصیلی ۱۳۹۷ برای درس انسان، طبیعت، معماری در دانشگاه آزاد اسلامی مشهد با ذکر این مقدمه که بهتسامح سه مؤلفۀ اصلی سازندۀ فرهنگ جغرافیا، تاریخ و جهانبینی است، و شناخت و رابطۀ این هر سه در چارچوب این درس میگنجد، پروژۀ عملی را برای روشنتر شدن مفهوم فرهنگ در ذهن ایشان تعریف کردیم. در ادامه برای پروژۀ عملی دانشجویان تحقیقی با عنوان «خانۀ خوب چه خانهای است؟» با هدف شناخت تصور از خانۀ خوب در اذهان عموم مردم و تأثیر فرهنگ آنها بر این ذهنیت تعریف شد. هر کدام از دانشجویان باید با چهار نفر به منزلۀ چهار نماینده از چهار خانواده مصاحبه میکردند و سؤالهایی که از پیش در اختیارشان گذاشته شده بود را از ایشان میپرسیدند. متن حاضر، نمونۀ دوم این مصاحبههاست.
- در خانههای قدیمی چه خصوصیتی وجود داشت که در مقایسه با خانههای امروزی خیلی ارزشمند بود؟
حیاط. [...] وجود آب و فضای سبز نشاندهندۀ حیات است. انسان و طبیعتِ انسان هم با همین دوتا خو گرفته است. هرچقدر شما احساس نزدیکی بیشتری با آب و فضای سبز کنید آرامش بیشتری دارید. [...] شما فکر کنید میخواهید بروید مسافرت؛ غالباً کدام مسیر را انتخاب میکنید؟ شمال. چرا؟ چون آب دارد و سبز است؛ اینها چیزهایی است که آدم کم دارد و به همین علت دوست دارد به آنجا برود و کمبودش را برطرف کند. شما سالی چندبار میتوانید سفر بروید؟ دوبار، سهبار، چهار بار ... اما اگر این فضای آب و سبزینه هرروز روزی چهاربار در معرض دید شما باشد همان آرامشی که انسان در مسافرت میخواهد به دست آورد میتوانید در فضای خصوصیتان به دست آورید. برای همین است که شما احساس آرامش بیشتری میکنید. میگویند در خانه باید ساکن باشی؛ میگویند خانۀ مسکونی یعنی چی؟ یعنی جایی که ساکن میشوید. کجا ساکن میشوید؟ یعنی هرجایی که آرامش پیدا میکنید؛ چون سکنی از سکنه میآید؛ یعنی آرامش. خانههای ما الآن هیچکدامشان مسکونی نیست؛ یعنی جای سکنی یا سکینه نیست. برای همین است که انسانها بهمحض اینکه فرصتی پیدا میکنند از خانهشان میزنند بیرون. برای این است که آنجا بهشان آرامش نمیدهد؛ برعکس قدیم که همه میآمدند داخل خانه آرامش میگرفتند. علت چه بود؟ چون خانه وسیع بوده، داخلش آب بوده، فضای سبز بوده و مردم اصلاً نیازی برای بیرونرفتن و آرامش یافتن حس نمیکردند. میآمدند داخل خانه و آرامش پیدا میکردند. این اختلافات خانوادگی الآن همهاش بهخاطر نوع طراحی است که در خانهها وجود دارد.
- از نظر شما خانۀ ایرانی چطور خانهای است؟
خانهای که محدودۀ حریم خصوصی و عمومیاش کاملاً مجزاست. ما شاید الآن این حریم را نداریم؛ یعنی شما بهمحض اینکه وارد خانه میشوید حس میکنید همه جای خانه دردسترس است، میتوانید تا عمق آشپزخانه را ببینید، همۀ پذیرایی را میتوانید ببینید و به فضای اتاق خوابها و سرویسبهداشتی مستقیماً دسترسی دارید که این شاید با فرهنگ ما خیلی تناسب نداشته باشد. [...] مثلاً چیزی به نام «اُپن» اصلاً در فرهنگ ما نیست.
- زندگی الآن ما با زندگی پدر و مادرهایمان در گذشته خیلی تفاوت کرده است؛ به نظرتان این تفاوتها چه تأثیری بر معماری و طراحی خانههای الآن گذاشته است؟
ما در گذشته از فضاهای اشتراکی بیشتر استفاده میکردیم؛ بهطور مثال همۀ خانهها یک حیاط داشت، حیاط مرکزی که همه [ساکنان آن خانه] میتوانستند از آن حیاط مرکزی استفاده کنند و یک خانواده شامل مثلاً چند پسر که داماد شده بودند و چند دختر که عروس شده بودند [میشد که] در یک جمع خانوادگی زندگی میکردند. آشپزخانۀ اشتراکی داشتند، حتی توالت اشتراکی بود، فقط هرکدام یک اتاق داشتند یا حداکثر دوتا اتاق و یک فضای پذیرایی اشتراکی هم داشتند. این مورد خیلی کمک میکرد به اقتصاد خانواده؛ یعنی خیلی راحتتر تشکیل زندگی بدهند، زندگی بکنند، صمیمت بینشان بیشتر بود. بهتدریج این فرهنگ تغییر کرد و [در حال حاضر] هر فرد یا هر خانواده دوست دارد همۀ اینها را خودش مستقلاً داشته باشد. خب رشد جمعیت هم باعث شده این اتفاقات در یک مجموعۀ شهری مشکل ایجاد کند و بعد مداوم واحدها کوچکتر شده، کوچکتر شده و آن تفکیک فضاهای عمومی و خصوصی که شاید برای حداقل زندگی شرقی لازم باشد برایمان امکانپذیر نباشد. واحدهایمان کوچکتر شده و این تداخلات هم به وجود میآید دیگر.
طراحیهای قدیم فضاهای اشتراکی زیادی داشت و آن فضاهای اشتراکی باعث میشد مردم و همسایهها همدیگر را بیشتر ببینند. وقتیکه همدیگر را بیشتر میدیدند ارتباطشان بیشتر و صمیمیتشان بیشتر بود. الآن هر واحد هر چقدر هم کوچک باشد همۀ احتیاجات را در همان مجموعه دارد و نیازی به بیرون ندارد؛ یعنی ما فضای اشتراکی بیرونی نداریم. طبیعتاً با همدیگر ارتباط هم نمیگیریم، صمیمیت کمتر میشود، حتی دورتر هم هستیم. جدیداً میبینید آسانسور در یک طبقه یک ورودی مستقل دارد. یعنی حتی در فضای عمومی در آسانسور و راهپله هم که محل برخورد دوتا همسایه است شما میبینید طراحی دارد به سمتی میرود که حتی دوست ندارند همسایهشان را ببینند و این نشان میدهد ما داریم به سمت جداشدن از همدیگر پیش میرویم و این اتفاق خوبی نیست متأسفانه.
- فرض کنید میخواهید یک ساختمان برای خودتان بسازید؛ دوست دارید نمای آن با چه مصالحی باشد؟
دوست دارم ساده باشد، از آجر سنتی باشد، ترکیبی بیشتر، ترکیبش با سنگ؛ آجر با سنگ. [...] ما همیشه میگوییم که پیشرفت وقتی خوب است که اصالتها از یادمان نرود؛ بومیسازی میگوییم دیگر. این به نوعی بومیسازی است؛ من میخواهم در دنیای مدرن زندگی کنم با امکانات مدرن اما با نگاه به گذشته؛ گذشتهام را یادم نرود. وقتی در آن فضا حرکت کردم یک حسی از گذشته به من منتقل بشود.