دانشوران درباره مفاهیم و نسبت علم و معماری در دورۀ اسلامی کمتر سخن گفتهاند و بیش از آنکه از مناسبات واقعی این دو سخن گویند به دانش تجربی معماران یا مبانی عرفانی مؤلفان آثار هنر و معماری پرداختهاند. مفاهیم حکمت، فلسفه و علم چندان مورد مفاهمه دانشوران معاصر تاریخ هنر و معماری نبوده است. هرچند معانی این لغات با یکدیگر تفاوتهایی دارند، اما در اینجا اعتباراً یک معنی را از آنها در نظر داریم؛ زیرا علوم یا آنچه قدما حکمت یا فلسفه نظری میخواندند دارای سه شاخه بود: مابعدطبیعه، تعالیم (ریاضیات) و طبیعیات. حکمت امروزه بر خلاف آنچه قدما در نظر داشتند، بر فلسفه به طور عام، و به طور خاص بر فلسفه مابعدالطبیعی، الهی یا سنتی اطلاق میشود. مشکلی که این طرز تلقی از معنای حکمت ایجاد میکند این است که تفسیر متعارفی که برخی دانشوران از اندیشههای پشتیبان آفرینش آثار هنر و معماری در جهان سنت ارایه دادهاند، بیش از حد متأثر از معنای امروزین حکمت و خاستگاههای مابعدطبیعی و عرفانی است. بسیاری از منتقدان، این رویکرد را غیرعلمی و یا بدون شواهد مستند تاریخی میدانند و برخی نیز که مزاج آنها با این تفاسیر جور درنمیآید از درِ انکار آن برآمدهاند.
بررسی میراث علمی دانشمندان دورۀ اسلامی نشان میدهد که این تفسیر متعارف - فارغ از اعتبار آن- برای تبیین اندیشههای پشتیبان آفرینش میراث معماری این دوران کافی نیست. تا پیش از سدۀ حاضر، تصویری کلی از علومی که مسلمانان بر آن دست یافتهاند در دسترس بود و غالباً بر علوم الهی یا مابعدطبیعی تأکید میشد. خوشبختانه در دهههای اخیر بسیاری از متون علمی این دوران در دو شاخۀ دیگر، بررسی، تصحیح و منتشر شده و گسترۀ علومی که ایشان در آن به کمال رسیدند در لابلای این متون در حال آشکار شدن است. با این تفاسیر وقتی سخن از ارتباط علم و معماری میکنیم، منظور از علم تنها علوم تجربی نیست و طبیعتاً منظور از حکمت نیز علوم الهی یا فلسفی نیست. بنابراین روشن است که تفسیر محدود فوق بخش وسیعی از علوم قدما که ذیل علوم ریاضی و طبیعی در سهگانۀ حکمت نظری تقسیمبندی میشد را در پردۀ تفاسیر مابعدطبیعی پنهان میدارد. بهعبارتی معنای حکمت یا فلسفه نزد قدما همۀ علوم معقول، منقول، تجربی و حتی فنون (ذیل علوم ریاضی) را شامل میشد و بر خلاف تصور رایج، حکمت محدود به تعالیم عالمانه فلسفی، حکمی و عرفانی نمیشد. بنابراین زمانی که از حکمت هنر و معماری در جهان سنت سخن میگوییم، باید به نسبت هنر و معماری با تمامی علوم قدما بیاندیشیم و این نیز میبایست دستکم بر پایۀ تفسیر دقیق متون ایشان در زمینههای مختلف علمی استوار باشد.
بازنگری در نسبت علم و معماری در جهان اسلام
اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط