این نوشتار متشکل از چهار بخش و ناظر بر «مطالعۀ موضوعی ایکوموس و بخشهای شرقی راههای ابریشم» خواهد بود که تیم ویلیامز[۱] آن را تدوین کرده است. بخش نخست پس از معرفی مطالعۀ موضوعی ایکوموس درخصوص بخشهای شرقی راه ابریشم، به تبیین پیشینه، محدوده و رویکرد مطالعه و برآیند راهبرد ثبت زنجیرهای و فراملیتی راههای ابریشم در فهرست میراث جهانی یونسکو میپردازد. بخش دوم، در پی مباحثی شامل انتشار دادههای مطالعۀ موضوعی و دیگر پروژهها و مسائل مربوط به ایجاد یک جامعۀ پژوهشی بینالمللی و بینامرزی است. بخش سوم بهاختصار ماهیّت مسیرهای راه ابریشم در آسیای شرقی را بررسی و مسائلی در حوزۀ ارتباط مسیر خشکی و دریایی راه ابریشم را مطرح میکند.[۲] نهایتاً در بخش چهارم، ملزومات گسترش راهبرد ثبت راههای ابریشم به شرق آسیا واکاوی میشود و برخی از مسائل مربوط به مدیریت میراث، مطرح و گسترۀ مطالعۀ موضوعی بررسی میشود.
محدوده و وسعت
هدف از «مطالعۀ موضوعی راههای ابریشم» این بود که راهبردی برای ثبت زنجیرهای و فراملیتی راههای ابریشم در فهرست میراث جهانی ایجاد کند. قرار بود که این مطالعه، به کلیّات موضوع معطوف شود و ابتدا بر اعضای اصلی پروژۀ بینالمللی راه ابریشم در یونسکو (چین، پنج جمهوری آسیای مرکزی و افغانستان) تمرکز داشته باشد. امّا در عمل مطالعۀ موضوعی راه ابریشم منطقهای از سمت شرقی ساحل دریای مدیترانه، از طریق آسیای غربی و آسیای مرکزی تا چانگآن و لوایانگ در غرب چین مرکزی را در نظر گرفت؛ زیرا تمایلی روزافزون به ثبت جهانی راههای ابریشم پدیدار میشد (تصویر ۱). در این پژوهش، جز مسیرهای متعارف و شناختهشدۀ شرقیغربی، اهمیت مسیرهای شمالیجنوبی (متشکل از مسیرهایی مانند مسیرهای شمال دریای خزر، و بهسمت جنوب از سرتاسرهیمالیا تا پاکستان و نپال و هند) نیز به رسمیت شناخته شده است.
گسترۀ وسیع و بررسی اِجمالی این مطالعۀ موضوعی یک ضرورت بود. حدود ۶۰۰۰۰ کیلومتر مسیر از میان یک محدودۀ ۱۸۰۰۰۰۰۰ کیلومتری نقشهبرداری شد. هزاران محوطه، شامل ایستگاههای بینراهی، قلعهها، برجهای دیدبانی، پلها، شهرهای بازرگانی کوچک، کلانشهرها و ارسنهای مذهبی برداشت و ترسیم شدند تا طرحی اجمالی و تطبیقی از ماهیت منابع باستانشناختی مربوط به راههای ابریشم در طول این محدودۀ وسیع حاصل شود.
جمعآوری فهرستی کاملاً جامع از همۀ محوطههای راه ابریشم، از حوصلۀ این بررسی اِجمالی خارج بود، بررسیای که عمدۀ آن در سال ۲۰۱۲ به انجام رسید. محوطهها و مکانهای بسیاری را میشود به این فهرست اضافه کرد و همچنین پیچیدگی بسیاری در نامگذاری، گاهشناسی و حتی موقعیت جغرافیایی ابتدایی بسیاری از محوطهها وجود دارد (ویلیامز، ۲۰۱۴، ۱۹-۲۱). بااینحال مطالعۀ موضوعی توانست بنیانی برای همکاری آگاهانه میان کشورهای عضو و پژوهشگران راه ابریشم مهیا کند و همچنین، پایهای برای مطالعۀ تطبیقی فراهم آورد تا متخصصان عرصههای علمی یا جغرافیایی مختلف بستر اطلاعاتیشان را گسترش داده یا آن را اصلاح کنند.
دادهها
این مطالعۀ موضوعی برای دستیابی به آن هدف مقدماتی، در هر جا که امکانش فراهم بود از منابع موجود بهره برد، منابعی که پیشتر بهصورتهای رقومی، منابع ترسیمیِ نقشهها، کتابها، مجلات و گسترۀ وسیعی از منابع اینترنتی منتشر شده بودند (ویلیامز، ۲۱۰۴، ۲۲-۲۷). همچنین در این پژوهش تا حد امکان از فهرست آثار تاریخی هر کشور و نیز آثار پیشنهادی آنها برای ثبت در فهرست میراث جهانی یونسکو استفاده شد. بسیاری از محوطههای پیشنهادشده برای ثبت جهانی در طی مراحل آغازین پروژۀ راه ابریشم یونسکو تدوین شده بودند که ارزیابیهای مقدماتی هر کشور از محوطههای پراهمیت خودشان را نشان میدادند.
نقشههای متعددی از راههای ابریشم منتشر شده است اما در غالب آنها محدودۀ وسیعی از جادهها در تکبرگی به نمایش گذاشته شده و بنابراین، ناگزیر بسیار بزرگمقیاس هستند. بههمیندلیل نقشههای ارائهشده در اغلب کتابها بهندرت در مقیاس ۱:۱۰۰۰۰۰۰۰ و معمولاً از این هم بزرگمقیاستر هستند. حتی نقشههای حرفهای، مانند نقشۀ راههای ابریشم باستانی ادیسه (ادیسه، ۲۰۱۱)، فقط بخشهایی از راه ابریشم را بررسی کردهاند که مقیاس آنها در بهترین حالت ۱:۳۰۰۰۰۰۰ است. بدیهی است که در چنین مقیاسی جزئیات مسیرها مشخص و مکان محوطهها دقیق نیست.
بااینحال، نقشههایی جزئیتر از مناطق بهخصوصی موجود هستند، مانند اطلس آسیای مرکزی (برگل، ۲۰۰۳)، و بعضی مطالعات منطقهای مانند پژوهش تحسینبرانگیز سیرو (۱۹۴۹) دربارۀ کاروانسراهای ایران. تقدیر با بعضی کشورها یار بوده است که فرهنگنامۀ جغرافیایی دقیقی دارند، برای مثال کارهای مبسوط وارویک بال در افغانستان (بال، ۱۹۸۲). همچنین تعدادی کارهای رقومی ترکیبی وجود دارد مانند اثر ارزندۀ متیو کیولک در باب مسیرهای تجاری جهان کهن [۳] (OWATRAD).
همۀ دادهها بااستفادهاز سامانۀ اطلاعات جغرافیایی، در محیط نرمافزار ESRI ArcGIS، تدوین و ارائه شدهاند. این دادهها امکان ارزیابی مسیرهای مختلف را در وضوح و پیچیدگیهای متفاوت فراهم کردهاند. هدف آن بود که توپوگرافی پیچیده، منظرهای فرهنگی و طبیعی، که زمینۀ اساسی برای فهم ماهیت متفاوت راههای ابریشم در گذر زمانها و فضاهاست، بهتر درک شود. بهرهبرداری از محیطزیست و آب نقش پررنگی در گسترش مسیرها و سکونتگاهها در طول مسیر و نیز شکلگیری نظامهای امپراطوری و جوامع مختلف، که در منظرهای متنوع این مسیر قدرت گرفتند، داشته است (ویلیامز، ۲۰۱۴، ۱۵-۱۸). پرواضح است که در هر راهبرد پیشنهادیای، درک و دریافت این پیچیدگی ضروری است.
گرهها، مسیرها و کریدور[۴]
رویکردی که در این مطالعۀ موضوعی (ویلیامز، ۲۰۱۴، ۲۷-۳۰؛ ویلیامز ۲۰۱۵) برای فائق آمدن بر این پیچیدگی اتخاذ شده است بر این مبنا قرار دارد:
شناسایی گرههای اصلی (در درجۀ اول شهرهای بااهمیت) شناسایی خطوط مسیرها درمیان این گرهها گستردهتر کردن این مسیرها برای نمایش «کریدورهای عبورومرور و تلاقی آنها» ( که به یک خط ساده روی نقشه محدود نمیشود).
شناسایی گرهها یک روش مشخص نداشت: در وهلۀ نخست قرار بود که منوط به مساحت شهر باشد؛ اما متوجه شدیم که وسعت یک شهر رابطۀ مستقیمی با میزان اهمیت آن ندارد. درعوض معیارهایی دیگر در میزان اهمیت گرهها مؤثر بودند، معیارهایی همچون: کاربری (اجرایی، نظامی، سیاسی)، ظرفیت زراعتی حومۀ شهر (که امکان پایداری جمعیتی را فراهم میکند)، ظرفیت تولیدی (شامل دسترسی به مواد خام)، موقعیت استراتژیک (مانند کنترل مسیرهای مشخصی)، و اهمیت ایدئولوژیکی (وابستگی مذهبی، ارتباط با حاکمان و بانیان و...).
رسم مسیرها درمیان گرهها نیز پیچیدگیهایی داشت و حول حدود دانش ما از یک مکان یا محوطۀ مشخص میچرخید. بدیهی است که نواحی بهتر بررسیشده که محوطههای شناختهشدۀ بیشتری (از قبیل ایستگاههای بینراهی، قلاع، سکونتگاههای کوچک و...) دارند، اطلاعات بیشتری دربارۀ مسیرهای اصلی، ارتباطات و تلاقی راهها ارائه میدهند. در بسیاری از قسمتهای تحتِپوشش این مطالعه، فقدان نسبی اطلاعات ناظر بر محوطههای کوچکتر مشهود بود. طبق آنچه در تصویر ۲ نمایش داده شده است رویکرد اتصالِ صرف نقطهها به یکدیگر در میان گرههای اصلی (خطوط سبز و آبی)، پیچیدگی مسیرها و مقیاس برخوردها را بهطور وسیعی سادهسازی کرد. خطوط قرمز مسیرهای رقومیسازیشدۀ مطالعۀ موضوعی هستند که از توپوگرافی و مکانهای محوطههای کوچکتر برای تهیۀ مسیری پیچیدهتر بهره بردهاند. سپس حریم (هاشورهای قرمزرنگ) این راهها بهاندازۀ سی کیلومتر از هر طرف ترسیم شد تا برخوردهای کریدورهای عبورومروربازنمایی شوند. غالب محوطههای برجسته در پایگاه داده در همین حریم جای میگیرند، اما در برخی نواحی، مثلاً در وادی فرغانه، باید حریم را وسیعتر گرفت. دیگر مسیرها، مانند مسیر کوهستانیای که از تاشرباط میگذرد، در گام اول رقومیسازی از قلم افتادند که بعدتر بهوضوح شناسایی و اضافه شدند.
توپوگرافی این محدوده امری آشکار پراهمیت بود که دسترسی به تصاویر ماهوارهای (بهخصوص ابزارهایی که بهرایگان در گوگلارث فراهم شده است)، موجب شد که طرحی کلی از بستر رودخانهها، گردنهها و گذرگاههای کوهها و تپهها فراهم شود. بااینحال، بسیاری از منظرها دائماً درگیر نوعی کاربری بودهاند و کشاورزی مدرن و پراکنش شهری امکان «خوانش» این منظرهای باستانی را دشوار کردهاند. همچنین پلها و جادههای مدرن توجهات را مبذول مسیرهای جدیدی میکنند که از دل این زمینهای پرقدمت عبور کردهاند.
باتوجه به اینکه این مطالعه به نقشهبرداریِ ۶۰۰۰۰ کیلومتر از مسیر، و بعدتر به حدود تقریباً ۱۰۰۰۰۰ کیلومتر از آن، انجامید زمان برای شناسایی مسیرها محدود بود. در بسیاری موارد، روند کار با اتصال نقطهها به یکدیگر، یک گره اصلی به گره اصلی دیگر، آغاز شد و سپس همین خطوط ترسیمها بعدتر به کار گرفته شدند تا بااستفادهاز محوطهها و تصویرسازیهای مدرن، دقت و پیچیدگی مسیر بین گرهها بیشتر شود (تصویر ۲). رسم مسیرها در بسیاری از جاها بهصورت نسبتاً خامی باقی ماند. این موضوع موجب طرح مباحثی در حوزۀ استفاده مجدد و بهبود دادههای مستخرج شد.
با توجه به پیچیدگی ترسیم مسیرها، تمرکز بر هدف مطالعۀ موضوعی امری مهم بود: این مطالعۀ موضوعی یک پژوهش علمی یا دانشگاهی برای مطالعۀ مسیرها نبود، بلکه هدف از انجام آن، ایجاد بستری برای تصمیمگیری در حوزۀ ثبت راههای ابریشم در میراث جهانی و حفاظت از بقایای فرهنگیای بود که اهمیت بینالمللی دارند. آنچه در این بین حیاتی مینمود، نقشهبرداریای بود که بحث در باب اهمیت مناطق گوناگون در مسیر راه ابریشم را ممکن سازد. این امر از طریق شناسایی خطوط میان گرهها تحت عنوان کریدورها محقق میشد: رویکردی که رخصت چشمپوشی از تمرکز بر جای دقیق راهها را داد. درعوض، هدف این پژوهش، فهم یک محور گسترده عبورومرور بود و مهمتر از آن، فهم تبعات این جابهجاییها در پدیداری و رشد جوامع واقع در مسیرها بود. این پدیداری و رشد جوامع از دو منظر محقق میشده است: ساختمانسازی (مانند قلاع، برجهای دیدبانی و کاروانسراها) که به زیرساختهای راههای ابریشم مرتبط هستند؛ و در حالتی عمومیتر مقیاس و ماهیّت سکونتگاهها، باورهای مذهبی، سبکهای معماری و... .
برای دستیابی به این هدف، از جیآیاس استفاده کردیم تا حریم هر مسیر ترسیم و کریدوری وسیعتر در دو سمت خط ترسیمشده فراهم شود.[۵] پهناهای مختلفی را آزمودیم و دریافتیم که در غالب موارد، یک حریم ۳۰ کیلومتری از دو سمت مسیر ترسیمشده، که درمجموع کریدوری ۶۰ کیلومتری را ایجاد میکرد، پیچیدگی تلاقیهای منظر راه را مدّنظر قرار میدهد. بدیهی است که در بعضی جاها، این گستره باید کم یا زیاد میشد تا ملاحظات توپوگرافیک و محیطی محلی، مانند راههای باریک کوهها یا اراضی وسیع استپی، منظور شود. هدف این نبود که سازوکاری صلب و تجویزی ایجاد شود، بلکه مقصود ایجاد یک سازوکار سازگار و انطباقپذیر بود که امکان بازنمایی پیچیدگیهای عبورومرور و تلاقی محورها را فراهم کند.
راهبرد ثبت
مطالعۀ موضوعی پیچیدگی راه ابریشم و تنوع روشهای انطباق، پیآیندها و گوناگونی تمدنهای قرارگرفته در مسیرهای بسیاریش، را نمایان ساخت. این مطالعه سبب ایجاد یک راهبرد پیشنهادی شد که بر اساس آن، راههای ابریشم را باید برمبنای کریدورهای شناساییشده از آن، به چند بخش مجزّای بیناملیّتی و مدیریتپذیرتر تقسیم کرد که بهرغم این تقسیم، به عنوان یک مفهوم کلی بههمپیوسته است؛ زیرا منظورکردن تنوع آن برای درک ارزش خیرهکنندۀ جهانی راههای ابریشم ضروری است.
علاوهبراین، این راهبرد طراحی شد تا فرایند ثبت جهانی راهها را واقعگرایانهتر کند: به جای اینکه ۲۶ کشور با هم متحد شوند تا یک پروندهثبتی بسیار حجیم را ارائه دهند، دو یا چند دولت همسایه هماهنگ میشوند تا یک یا چند کریدور را ثبت کنند. بدینترتیب امکان پیشروی ثبت این پروندهها با سرعتهای مختلفی مهیّا میشود که به ظرفیتهای محلی هر کریدور وابسته است و درعینِحال باب همکاریهای بینالمللی، که محور اصلی این کنش قلمداد میشود، نیز باز است. این رویکرد را چین و قزاقستان و قرقیزستان در پروژۀ «راههای ابریشم: شبکۀ مسیرهای دالان چانگان تیانشان در سال ۲۰۱۴» به کار بستند که به ثمر نشست. دیگر پروژهها نیز بهخوبی پیش میروند.