مقوله نسبت علم و معماری در جهان قدیم، اعم از شرق و غرب، از مقولات شایسته پژوهش است که کمتر به آن پرداخته شده؛ این یادداشت آخرین بخش از سلسله یادداشتهایی است که با ترجمه آزاد و تلخیصیافته بخشهایی از فصول دوم تا چهارم کتاب استفان پارسل، چهار مفهوم تاریخی معماری، سعی داشت تصویری از نسبت علم و معماری و جایگاه معماری در طبقهبندیهای دانش در جهان غرب به دست دهد.
اریژن، هیو سنت ویکتور و فیلسوفان بعدی قرون میانه معماری را به روشنی در شمار علوم یا صناعات کاربردی (مکانیکال آرتس) قرار دادند. این صناعات، به همراه صناعات آزاد و علوم معنوی، در چارچوبِ سلسلهمراتبی مسیحی قرار داده شد که بر روی هم قوسی الوهی را دنبال میکردند که در باور تاریخیشان با هبوط آغاز میشد، در جهان مادی تداوم مییافت و انتظار میرفت به زودی با فرا رسیدن آخرالزمان پایان یابد. در این میان انسان به جستجوی رستگاری با مطالعه علوم، و مهمترینِ آنها الهیات، تشویق میشد. در این زمینه فلسفی-الهیاتی، معماری و سایر صناعات کاربردی چون علوم سودمندی که ضعف ذاتی بشر را جبران و او را در تعقیب وظایف متعالیتر حمایت میکرد، درک میشد.
از قرون میانه هیچ رساله جامع معماری برای ما باقی نمانده است. تنها بقایای اسناد (قراردادها، اسناد استخدامی، برخی قوانین)، مختصری متون (نظیر متونی از ویلارد دی اونکور و گیرواس) و سیمای بناها هنوز وجود دارد. در این دوران هیچ راهنمای جامعی که معماری را در زمره علوم کاربردی معرفی کند، وجود ندارد. در شش کتاب دیداسکالیکون بحثی از زیبایی محسوس یا هر موضوع زیباشناسی دیگر وجود ندارد. هیو زیبایی را چیزی بیخود یا شریرانه نمیداند، اما معتقد است صناعات کاربردی مسایل مهمتری برای پاسخ دارد. زیبایی میتواند کیفیتی ضمنی در محصولات ضروری باشد اما اهمیت فینفسه ندارد.
دیداسکالیکون این موضوع را هم که هنرهای آزاد چون هندسه و موسیقی نظری باید علوم کاربردی را هدایت کند، مطرح نمیکند. از آنجا که علوم چهارگانه نهایتا از منشایی الهی سرچشمه میگیرند، با قلمروهای پایینتر، که معطوف به نیاز جسمانی است، بیگانهاند. وارد کردن آنها لایههای مجزا در سلسله مراتب شناختشناسانه هیو را تیره خواهد کرد. بهگونهای مشابه دیداسکالیکون این موضوع را که اشخاص یا رویدادهایی از متون مقدس باید در صناعات کاربردی تجسم یابد هم مطرح نمیکند. در آن هیچ ارجاعی به نشانگان کتاب مقدس درباب پوشش، سلاح یا ساختمان وجود ندارد. دیداسکالیکونِ هیو «در قریب صد رساله از قرون دوازدهم تا پانزدهم و در حدود چهل و پنج کتابخانه در سراسر اروپا از ایرلند تا ایتالیا و لهستان تا پرتقال رونویسی شد». آنگونه که السپت ویتنی یادآوری میکند، این کتاب بر نویسندگان دیگر در قرون دوازدهم و سیزدهم تاثیر گذاشت. «حدود قرن دوازدهم... اندیشه هیو سنتویکور درباره علوم کاربردی درون جریان اصلی اندیشه در قرون میانه جذب شده بود... تصور صناعات چون جبران ضعف جبلی انسان برای رستگاری او توسعه یافت، و پیروان قرن دوازدهمیاش تاثیر آن را بسط دادند.».
به این ترتیب دیداسکالیکون هیو را میتوان نقطه پایان موقتی بر ماجرای طولانی معماری و علوم در جهان غرب دانست. در سراسر این دوران طولانی، ازعصر باستان تا قرون وسطی، صناعات آزاد معیار پایهای برای اصول طبقهبندی فراهم آورد؛ هرچند تعریف این صناعات ثابت نبود. در روم باستان چون صناعاتی که یک انسان آزاد باید بداند تا بتواند هوشمندانه در حوزه عمومی مشارکت کند، فهمیده میشد (این معنا کمابیش در انگارههای مدرن هم باقی مانده است). پس از آنکه بئوتیوس چهارتای آنها را (هندسه، حساب، نجوم، موسیقی نظری) را علوم چهارگانه نامگذاری کرد، آنها به هسته اصلی صناعات آزاد بدل شدند و با دانش الهی پیوند یافتند. سه صناعت دیگر (دستورزبان، جدل و فنبیان) که با گفتمان انسانی پیوند داشتند مهم باقی ماندند؛ اما پس از آنکه تاکید رومیها بر سخنوری فروکش کرد، آنها چون موضوعاتی مقدماتی و درجه دوم ملاحظه شدند. در تمام این دوران واژه «صناعت یا هنر» معنایی غیر از معنای امروزینش داشت. این واژه چون حوزهای از دانش یا مجموعهای از مهارتها با اصول یا روشهایی که قابل یادگیری بود، فهمیده میشد. این واژه بر کیفیت نمادین یا بیان شخصی دلالت نمیکرد.
در طبقهبندیهای تاریخی معماری تنها توسط یک فیلسوف، وارو، در رسالهای که اکنون موجود نیست، چون یک صناعت آزاد، نامیده شد. ویترویوس به معماری بهعنوان یک صناعت آزاد اشاره نمیکند، اما برخی گمان کردهاند توصیهاش به مطالعه صناعات آزاد پیش از معماری بهطور ضمنی به معنای شمردن معماری در زمره این صناعات است. این واقعیت که ویتروویوس اصول معماری را در رسالهاش ترکیب کرده است، به خودیخود معماری را چون صناعتی آزاد توجیه نمیکند. سایر صناعات غیرآزاد، نظیر کشاورزی آنگونه که هیو اشاره میکند، نیز رساله داشتهاند.
در تمام قرونی که صناعات آزاد تنها گروه ارزشمند علمی بودند، معماری همواره از حضور در این دستهبندی محروم بود. تنها زمانی جایگاهی ثابت یافت که دستهبندی دومی، تحت عنوان صناعات کاربردی، مکانیکال آرتس، پدیدار شد. هرچند صناعات کاربردی از نظر تعداد معادل صناعات آزاد بودند، اما به طریقی متفاوت، بهمثابه هنرهای ابداع انسان، تعریف شدند. در سراسر این دوران تعریف معماری نسبتا ثابت بود: معماری عمدتا بهمعنای فعالیت ساختن بود. رومیها، آنگونه که از ویتروویس برمیآید، اصطلاح یونانی آرکیتکتون را اخذ کردند، اما زمانی که آن را به آرکیتکچرا انتقال دادند معنای اصلیاش را مبهم نمودند. این ابهام سرانجام به پریشانی در تعریف معماری و نقش معمار منجر شد، اما معماری در موضوعات مادی و کار فیزیکی منحصر ماند. صناعت آزاد هندسه زمانی که ساختمان موضوع اندیشه بود، به کار میرفت اما این کاربرد معماری را درون صناعات آزاد نغلتاند. البته معماری شراکتی را با هندسه شکل داد. بهواسطه میانجیهای چون حساب و هندسه معماری پیوندی نیز با موسیقی نظری یافت. (پایان)