×

جستجو

انسان‌شناسی در نگاه خود به فرهنگ، اقسام تجلیات فرهنگ را در نظر می‌آورَد. زبانْ یکی از مهم‌ترین این تجلیات در بررسی هر فرهنگ است. اهمیت زبان در بررسی فرهنگ انسان آن‌چنان است که در انسان‌شناسی شاخه‌ای مجزا برای این بررسی‌ها، به نام انسان‌شناسی زبان‌شناختی تعریف شده است. این شاخه، آغازی و تاریخچه‌ای دارد که مورد بحث ما نیست. آنچه در ادامه به آن خواهم پرداخت، یکی از نخستین مقاله‌هایی است که در این زمینه نگاشته شده و به همین سبب، ممکن است که امروز، فرضیهٔ پایهٔ این پژوهش دیگر منسوخ شده یا از اهمیت افتاده باشد. غرض، توجه به شیوهٔ نگاه به مسئلهٔ زبان، فرهنگ و در این مورد خاص، معماری است.
فرضیهٔ ساپیِر-وُرف1 در انسان‌شناسی زبان‌شناختی، فرضیه‌ای است که ساپیر، زبان‌شناس و انسان‌شناس امریکایی و ورف، شاگرد او ساخته و پرداخته کردند. این فرضیه عطف به این مسئله دارد که میان فرد، زبان، فرهنگ و هستی رابطه‌ای پویا برقرار است؛ در این رابطه، زبان به واسطهٔ فرهنگ، برداشت‌های خود را از هستی ساختاربندی و مقوله‌بندی می‌کند. به عبارت دیگر، فرهنگ واسطهٔ میان زبان و هستی است. هنگامی که با این فرضیه به سراغ بررسی یک فرهنگ می‌رویم، اطلاعات زبان‌شناختی می‌تواند داده‌هایی را دربارهٔ فرهنگ و هستی‌شناسی آن در اختیار بگذارد؛ اما درک درست رابطه و تأثیر و تأثر این سه بر هم دشوار است.
وُرف بر مبنای این فرضیه و پس از مرگ ساپیر، مقاله‌ای با عنوان «عوامل زبانی در واژگان معماری هوپی‌ها2» منتشر کرد. خواندن و درک کردن این مقاله می‌تواند ما را نسبت به مسائلی چند در بررسی معماری بومی ایران حساس کند: چگونه به مقولهٔ زبان و معماری بنگریم؟ چه موضوعاتی در این زمینه قابل اعتناست؟ علاوه بر معنای واژگان، بررسی ساخت و شکل واژگان چگونه می‌تواند در درک مقوله‌های مربوط به معماری – احجام، فضاها، حقوق و مالکیت معماری و چیزهایی از این دست – راهگشا باشد.
غرضْ در این نوشته، بررسی یک نوع نگاه است.
مقاله با توضیحات و توصیفات کلی و ابتدایی پیرامون معماری هوپی آغاز شده است:
بناهای هوپی از سنگ است، و از خشت که در کشور ریوگراند3، مصالح غالب ساختمانی است در قلمرو هوپی‌ها استفاده نمی‌شود؛ سنگ را بدون ملات به کار می‌گیرند و کف‌ها و سقف‌ها از خاک کوبیده‌اند. سطح داخلی دیوارها را با گچ‌وخاک یا گچ‌وسیمان اندود می‌کنند و دیوارهای خارجی اغلب به صورت دیوار سادهٔ بنایی رها می‌شود. خانه‌های یک طبقه فراوان‌ترین‌اند؛ ولی خانه‌های دو طبقه نیز معمول است. پلکان و نردبان در قلمرو هوپی‌ها خارج از ساختمان به کار گرفته می‌شود. همهٔ انواع ساختمان، از مسکونی تا معبد به یکدیگر شبیه‌اند؛ جز ساختمانی موسوم به Pit House یا Kiva که در مراسم استفاده می‌شود. این ساختمان، از نظر شکل و سازه شبیه به دیگر بناهاست، جز اینکه به تمامی یا بخشی از آن در زمین فرو رفته است و دهانهٔ آن شبیه به لبهٔ یک چاه است، چاهی که سقفی را حمل می‌کند و بر آن سقف، روزنه‌ای است برای نردبان ورودی به ساختمان در زیر زمین.
پس از توضیحات و توصیفات مقدماتی، ورف بررسی واژگان معماری هوپی را آغاز، و از همان ابتدا واژه‌ها را دسته‌بندی کرده است:
در زبان هوپی، شمار چشمگیری واژه برای عناصر یا اجزای سازه‌ای ساختمان وجود دارد؛ از پی تا بام. واژه‌هایی که به نردبان، پنجره (برای نمونه پنجره بدون شیشه یا با شیشه)، دیوار (دیوار کاملاً ساخته شده، دیوار فروریخته و ... ) سقف و عناصری از این دست نسبت داده می‌شود. همهٔ واژه‌های هوپی از این دست، به عناصر و اجزای صلبِ سه‌بعدی منسوب است و مفهومی توده‌ای و هندسی دارد. هنگامی که به دقت به شمار واژگان معماری هوپی نگاه می‌کنیم، از نبود واژه‌ها و عبارات برای نامیدنِ فضاهای داخلی در شگفت خواهیم شد؛ واژه‌هایی چون اتاق، حجره، سرسرا، دالان، سردابه، زیرزمین، بالاخانه و واژه‌هایی از این دست، در معماری هوپی هیچ‌گونه برابرنهاده‌ای ندارد. این در حالی است که بناهای هوپی به فضاهایی گوناگون با کاربری‌های گوناگون تقسیم می‌شود.
پس از دریافتن این موضوع، ورف در کارهای میدانی خود از آگاهی‌رسان‌ها دربارهٔ واژهٔ «اتاق» پرسیده و بی‌شک آگاهی‌رسان، واژه‌ای به عنوان ترجمهٔ معنای اتاق در اختیار پژوهشگران قرار داده است. نکتهٔ قابل توجهی که ورف دریافته این است که هیچ‌کدام از اندک واژه‌هایی که برای نامیدن فضاهای داخلی به کار می‌رود، اسم نیستند. یعنی گرچه فرد هوپی به لحاظ دستورزبانی می‌تواند بگوید: پنجرهٔ من، دیوار من، اما نمی‌تواند بگوید: خانهٔ من، اتاق من. این به دو سبب است و به نظر می‌رسد، علت زبان‌شناسی آن بر علت فرهنگی آن مقدم باشد؛ ساخت زبان هوپی این اجازه را به فرد هوپی نمی‌دهد که عبارت «خانهٔ من» را بسازد. در پی آن و در نتیجهٔ آن، در فرهنگ هوپی مالکیت بر روی فضای معماری بی‌معنی و مفهوم است. در عوض، زبان اجازه می‌دهد که فرد هوپی عبارت «پنجرهٔ من» را بسازد، اما در فرهنگ هوپی این مالکیت معنایی ندارد. ورف اشاره می‌کند که اگر روزی هوپی‌ها، عادت «داشتن» خانه را از غیربومی‌ها بگیرند، یا هنگام مهاجرت به دیگر روستاها، ناچار به اجارهٔ خانه شوند، چگونه عبارت «خانهٔ من» را خواهند ساخت؟ او اشاره می‌کند که اگر عبارت‌های «پنجرهٔ من»، «دیوار من» و عباراتی از این دست، که در دستور زبان هوپی امکان ساخته شدن دارند، در معنی مجازِ «خانهٔ من» استفاده شود، این ضعف زبانی برطرف خواهد شد؛ درست مانند واژهٔ Hearth انگلیسی به معنای آتشدان که در معنای خانه نیز به کار می‌رود.
در ادامه، ورف ویژگی‌ها و حالت‌های زبانی اندک واژه‌هایی را بررسی می‌کند که به فضای داخلی منسوب می‌شود:
این دست واژگان اسم نیست، بلکه قید است، آن هم قیدهای مکانی. به این معنی که این‌گونه واژه‌ها در ردهٔ واژگانی چون اینجا، آنجا، بالا، زیر، در جلوی، در پشت، شمال، جنوب، شرق، غرب و قیودی از این دست قرار می‌گیرند. به این ترتیب، واژهٔ هوپی مناسب برای «اتاق» معنایی قیدی دارد؛ یعنی همان‌گونه که هنگام استفاده از واژهٔ شمال می‌گوییم: در شمال، از شمال، به شمال و غیره، واژهٔ برابرنهادهٔ «اتاق» در زبان هوپی، به صورت «در اتاق» معنی می‌شود. این واژه در زبان هوپی همزمان برای نامیدن اتاق پشتی، کمد، طاقچه، اتاق، مهمان و انبار نیز به کار می‌رود. نزدیک‌ترین واژه برای این واژهٔ هوپی در انگلیسی Inner Room است؛ آن هم به شرطی که واژهٔ درون Inner را در دستگاه ادراکیِ هوپی‌ها تفسیر کنیم. درون در فرهنگ هوپی، معنایی چون «اتاق بعدی» یا «اتاق مجاور» دارد. این اتاق بعدی یا اتاق مجاور، هنگامی که به تقسیم فضا در خانهٔ هوپی می‌نگریم، خود را نشان می‌دهد (شکل 1)
در زبان هوپی و قریب به اتفاق زبان‌های یوتو آزتکی، مکان‌ها در دل فضا یا نواحی گوناگون فضا، به این ترتیب نام‌گذاری می‌شود. این‌گونه واژه‌ها در جمله نمی‌تواند به عنوان نهاد به انسان‌ها، حیوان‌ها، احجام و اشکال نسبت داده شود، بلکه همواره به صورت قید و در مفاهیم ارتباطی به کار می‌رود. به عبارت دیگر، واژگان مورد استفاده برای فضاهای داخلی در این زبان‌ها، فضا را به صورت یک شئِ قابل نامیدن و منسوب کردن به انسان‌ها نمی‌بیند؛ در این فرهنگ‌ها فضا «مکان‌یابی» می‌شوند و حتی اشیاء را نسبت به موقعیت‌شان به فضا می‌بینند و می‌سنجند. پس نمی‌توان با کمبود اسامی در واژگان معماری هوپی، آن را یک واژگان فقیر دانست، بلکه این قیود و پسوند‌های قیدی است که واژگان معماری هوپی را غنی می‌کند.
دستهٔ سومِ واژگان معماری در زبان هوپی، آن‌هاست که برای نامیدن گونه‌های ساختمانی به کار می‌رود. در زبان هوپی فقط سه واژه برای گونه‌های معماری وجود دارد؛ واژه‌ای برای خانه، واژه‌ای برای ساختمانی که در آن نوعی فتیر ذرتی پخته می‌شود و واژه‌ای برای ساختمانی که در آن مراسم آیینی هوپی‌ها انجام می‌شود. در مقایسه با زبان انگلیسی که شمار فراوانی واژه برای ساختمان‌هایی چون مدرسه، کلیسا، دژ، برج، معبد، نمازخانه، تئاتر، مغازه، کاروانسرا، طویله و بسیارْ واژه‌هایی از این دست دارد، به نظر می‌رسد زبان هوپی با فقر واژگانی در این زمینه روبه‌روست. اما نگاهی نزدیک‌تر به فرهنگ هوپی پرتوی دیگر به مسئله می‌افکَند. در زبان انگلیسی ]هم‌چنین تا اندازه‌ای در زبان فارسی- نگارنده[، به صورت ناخودآگاه، نام نهادی که در یک ساختمان واقع می‌شود ]نهاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی- نگارنده[ و یا نحوهٔ تصرف و اشغال فضا، به ساختمان اطلاق می‌شود؛ برای نمونه، مدرسه ساختمانی است که در آن نهاد مدرسه واقع است، کلیسا ساختمانی است متعلق به نهاد کلیسا، بیمارستان ساختمانی است برای درمان بیماران و نهاد اجتماعی-درمانی بیمارستان، و چیزهایی شبیه به این. این موضوع در زبان انگلیسی یک امر «طبیعی» است و این امتزاج میان نهاد درون ساختمان با نام ساختمان به طور غیرمحسوس صورت می‌گیرد. در زبان هوپی این امتزاج وجود ندارد و آشکارا میان این دو – نهاد و ساختمان – تمایزی آشکار وجود دارد. در زبان هوپی به هر نحوهٔ تصرف فضا، هم‌چنین نقطه‌ای که از زمین یا کف که تصرف در آن رخ می‌دهد، خیلی ساده ساختمان – Ki.he – گفته می‌شود، و این یک امر کاملاً زبان‌شناسانه است و جز در متن زبان‌شناسی قابل بررسی نیست؛ یعنی نه می‌توان آن را به چیزی در فرهنگ نسبت داد و نه آن را با الگوهای دیگر معماری مقایسه و بررسی کرد.
می‌بینیم که یک مسئله در حیطهٔ معماری، چگونه می‌تواند با زبان پیوند یابد. گاهی در تفسیر موضوعاتی در حیطهٔ معماری، نیاز است به دیگر شاخه‌های دانش، آن هم به صورت کاملاً تخصصی رجوع کنیم. در این مورد، کار با بررسی واژگانی، ساختاری و نحوی زبان به انجام رسید؛ گاهی شاید لازم باشد که به ساحت‌های کارکردی، معنایی و ادراکی زبان نیز رجوع کنیم؛ این بستگی تام به موضوع مورد بررسی‌مان دارد.

[1] Edward Sapir (1884-1939); Benjamin Whorf (1897-1941). />
[2] Linguistic Factor in Terminology of Hopi Architecture; 1940. />
[3] Republic of the Rio Grande.

 

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
«مسجد سنجیده‌ی قزوین: کارکرد و زمان ساخت» | لیلا قاسمی، زهره تفضلی
در محله‌ی کهن راه‌ری در شهر قزوین، بنایی تاریخی با نام «مسجد سنجیده» وجود دارد. تاریخِ ساختِ این بنا و بانی آن نامشخص است. با در نظر گرفتن برخی شواهد کالبدی در بنا و برخی شواهد در گزارش‌های مرمتیِ بنا و نظر به اینکه برخی محققان پیشین با توجه به شباهت فرم بنا به مقابر، احتمال تغییر کارکرد این بنا را مطرح کرده‌اند، به نظر می‌رسد کارکرد اصیل بنا چیزی غیر از مسجد بوده و در دوره‌ای کارکرد آن تغییر یافته است. درباره‌ی کارکرد اصیل آن نظراتِ مختلفی وجود دارد.
اسطوره و اسطوره‌شناسی نزد ژرژ فردریش کروزر | نخستین نشست از سلسله نشست‌های سهراب
برگزارکننده: گروه پژوهشی میت‌اوخته، موسسه‌ی فرهنگی هنری کتاب‌آرایی ایرانی میزبان: نگارخانه‌ی لاجورد
ایران‌شناسی در قلمرو زبان آلمانی (دو گزارش تاریخی) | رودیگر اشمیت، مانفرد لورنتس
ایران‌شناسی در آلمان سنّتی غنی است و سابقه‌ای چندصدساله دارد. به‌واقع هیچ‌یک از حوزه‌های گوناگون پژوهش در تاریخ و فرهنگ ایران کهن، اعمّ از باستان‌شناسی،...
تاریخ هنر و نهادهایش: بنیادهای یک رشته (۱) | پاره‌ای دیگر از کتاب‌نگاشت توضیحی نظریه‌های تاریخ معماری و هنر
مهرداد قیومی بیدهندی
الیزابت منسفیلد، استاد تاریخ هنر در دانشگاه ساوت در سوانی امریکا، در این کتاب، مقالاتی را بر محور موضوع بررسی رشته‌ی تاریخ هنر را از...

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر