آدمی ادامۀ ابزار یا ابزار ادامۀ آدمی
اصطلاح «صنایع دستی» از چه زمانی وضع شد و منظور از آن چه بود؟ با اطلاق اصطلاح صنایع دستی به اموری چون فلزکاری، نساجی، قلمزنی، قالیبافی و ... پذیرفتهایم که این محصولات دستپروردۀ آدمی و محصول نبوغ و خلاقیت اوست. اما این اصطلاح وضع شد تا صنایع دستی را از قسم دیگر صنایع یعنی «صنایع ماشینی» متمایز کند. تا اینجا مسئلهای وجود ندارد. چون هنوز این اصطلاح نافی اهمیت آدمی نیست؛ ماشین میتواند همچون ابزاری جای ابزارهای سنتی مثل پتک و سندان و قلم را بگیرد. همانطور که پیش از این نیز در حیطههایی مثل لیتوگرافی این اتفاق روی داد و وجود ماشینِ چاپ نافی سرشتِ دستیِ لیتوگرافی نشد. اما به نظر میآید که به تدریج و خصوصا در دورۀ معاصر این بخشبندی به سوءتفاهمی عمیق انجامید. نخست اینکه در اذهان اثر از مؤثر فاصله گرفت؛ چه همه اتفاق دارند که دست ادامۀ وجود آدمی است ولی ماشین بسیار در معرض این است که ادامۀ وجود آدمی پنداشته نشود یا حتی بدتر آدمی آلت فعل ماشین دانسته شود. از قضا همین پندار دوم عمومیت یافت، به این معنی که صنایع ماشینی محصول فعل ماشین دانسته شد و نه عمل آدمی. دیگر آنکه به تدریج صفت «ماشینی» از «صنایع ماشینی» حذف شد و آنچه ذیل آن بود مطلق «صنعت» خوانده شد. این سبب شد که دامنۀ صنعت محدود به صنایع متکی بر ماشینآلات مدرن شود و همۀ آنچه پیش از این در زمرۀ صنایع بود در حاشیۀ آن و تحت عنوان «صنایع دستی» قرار گیرد.
این یادداشت تدبری است در بخشی از یادداشت «معنا و ماهیت صنایع دستی» از کتاب کوچهپسکوچههای روزمرگی اثر سید محمد بهشتی. این کتاب مجموعۀ ۶۰ یادداشت کوتاه در موضوعات مختلف است که غالبشان به نحوی به معماری، هنر، تاریخ معماری و شهر مرتبط است. در هر کدام از این یادداشتها در موضوعی ظریف از نظرگاهی بدیع تأمل میشود که هر کدام مشوق و مستمسک تفکر بیشتر و عمیقتر است. کتاب به تازگی توسط انتشارات روزنه راهی بازار شده است.