×

جستجو

معماری با صناعت یا صنعت

به نام خدا
چندی پیش در کش‌وقوس یک طراحی معماری سؤالاتی برایم مطرح شدند. سؤالاتی که در ساحت عمل طراحی متولد شدند ولی برای بالندگی‌شان لاجرم باید به ساحت نظر سفر می‌کردند تا در رفت‌وبرگشت میان این دو ساحت نهان‌هایی را آشکار کنند. این دغدغه این گونه آغاز شد:
با جمعی از دوستان برای یک پروژۀ معماری می‌خواستیم فضایی مخیل و لطیف بیآفرینیم. برای ایجاد لطافت و بلورین کردن فضا بر آن شدیم که مطابق آنچه از معماری خودمان آموخته بودیم، ماده را از سنگینی، تراکم و جسمانیتش بزداییم و لطافت و سبکی‌اش را آشکار کنیم. یعنی در عمل یکی از تصمیم‌های طراحی‌مان مشبک و متخلخل کردن فضا در مقیاس‌های مختلف شد. پس از ایجاد تخلخل در شاکلۀ کلی بنا، برای مشبک کردن اجزاء خرد مقیاس‌تر تنها ابزاری که داشتیم استفاده از لیزر به‌مثابۀ یک چاقوی بسیار بسیار برنده بود. ابزار جدیدی که به ما امکان می‌داد مشبک‌های فلزی و سنگی و ... بیآفرینیم. نمونه‌هایی بسیار فاخرتر و ظریف‌تر از اخلافشان.
ابزارهای جدید و تأثیر و تأثر آنها بر معماری باب اندیشیدن به نسبت میان تکنولوژی (Technology) و معماری (Architecture) را به روی ما گشود و هزاران سؤال از این میان رویید.
امیدوارم در این دفتر یادداشت بتوانم این سؤالات را تنقیح کنم شاید آغازی شود برای تحقیقی ژرف‌تر.
چه نسبتی میان ابزار و اثر هنری تولید شده با آن ابزار وجود دارد؟ آیا ابزار تنها بر محصول (اثر هنری) اثرگذار است یا بر نحوۀ اندیشیدن هنرمند هم اثر می‌گذارد؟
آیا صنعت  امروز با صفت جهانی‌اش می تواند برای آفرینش هر معماری‌ای به کار گرفته شود؟ آیا می‌توان با در دست داشتن معیارهایی پاره‌هایی از صنعت جدید را انتخاب و گزینش کرد؟ یا  آن کلی است واحد و تجزیه‌اش خیالی خام؟
آیا مصنوعات یک جامعه عصاره و آیینه جهان‌بینی و ایدئولوژی آنان‌اند یا از آنها استقلال دارند؟ آیا میوه و محصول یک نظام جهان‌شناختی را می‌توان از ریشه‌اش برید و در جای دیگر پروراند و چیز دیگری برداشت کرد؟ آیا شواهدی وجود دارد که فرهنگ ما در طول تاریخ خود چنین هاضمه‌ای داشته باشد؟
نسبت صنعت امروز با صناعت دیروز چگونه است؟ آیا این دو ذاتاً متعلق به دو نگاه جهان‌شناختی‌اند و بنابراین جمع ناشدنی‌اند  یا از منظری دیگر بذرهایی که در اولی نطفه بوده در دومی میوه شده و لذا در جهاتی در امتداد هم هستند؟
آیا صنعت و تکنولوژی از علوم زاده می‌شوند یا از نیازهای بشری؟ آیا رابطۀ صنعت و علم و صناعت و حکمت در طول تاریخ یکسان بوده است؟ از منظر دیگر آیا صنعت مقدم بر نیازهاست یا مأخر؟ نسبت صنعت و رفاه چیست؟ آیا رفاه غایت صنعت است یا نتیجۀ آن؟ نسبت صناعت و رفاه چیست؟
نسبت صنعت و هنر چیست؟ آیا در دورۀ جدید غایت صنعت و هنر یکسان است؟ در گذشته نسبت صناعت و هنر چه بوده؟ آیا در دوران نامدرن صناعت و هنر در غایت مشترک بوده‌اند و اکنون از هم منفک شده‌اند یا هنوز هم با هم مشترک‌اند ولی آن غایت مشترک با غایت قبلی  به‌کلی متفاوت است؟ به همین علت است که آفرینش هنر به معنای قدیمش با صنعت به معنای جدیدش مورد سؤال قرار می گیرد؟
آیا ممکن است صنعت امروز را برای آفرینش هنر به معنای دیروز به کار گیریم؟ آیا این کار به علت تفاوت غایت و تفاوت‌های دیگر صنعت امروز و هنر دیروز در خود تضادی ذاتی دارد؟ اگر بگوییم این گونه است پس در عمل راه چاره چیست؟ آیا تنها راه علاج، احیای صناعت است؟ اصلاً احیای تمام‌عیار صناعت شدنی است؟ آیا می‌شود صنعت را به مثابۀ ابزار در نظر گرفت؟ آیا صنعت ابزار است یا تولیدات صنعتی ابزارند؟ آیا اصلاً صاحب ابزار، ابزار را هدایت می‌کند؟ یا ابزار صاحب ابزار را؟ آیا تقدم و تأخر این دو تغییریافتنی نیست؟
آیا برای تکنولوژی که امروزه بی حد و مرز جلوه می‌کند حدی وجود دارد؟ این حد از کجا می‌آید؟ اصلاً آیا تکنولوژی حد زدنی است؟ معماری به علت ویژگی‌های ذاتی‌اش قلمرویی است که از یک سو با تکنولوژی قرابت ویژه‌ای دارد و از سوی دیگر با آن بسیار غریبه است. آیا از این ویژگی منحصر به فرد معماری می‌توان برای حد زدن به تکنیک استفاده کرد؟ 
ادامه دارد...
 
 

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر