مسئله
مسئله مختصر است. چگونه سقفی برای حسینیۀ زاغرم تفرش بسازیم؟
پیچیدگی این مسئله پس از مداقه در کلمات آن روشن میشود.
تفرش چالهای در میان کوههاست. اقلیم نسبتاً سختی دارد. از جمله نقاط زیستی ایران است که در آن هم سرما زیاد است و هم آفتاب تند و هم باد شدید و هم تغییرات ناگهانی. از سوی دیگر تفرش از شهرهایی است که قرنهاست شیعهنشین است. از این رو عاشورا مهم است. عاشورا در فصلها میگردد. بنابراین هر سال رویداد اصلی حسینیهها که همۀ شهر مشغول آن میشوند، در آبوهوایی متفاوت است.
زاغرم در وسط دو بخش تفرش است. تفرش دو بخش دارد. یکی که شرق است فم میگویند و دیگری را طرخوران. زاغرم غربیترین محلۀ فم است. بنابراین از سوی دیگر همسایۀ زمینهای طرخوران است. در تفرش هر محله حسینیه دارد. در محرم هر یک از این حسینیهها مراسم مستقل دارند. در بعدازظهر روز عاشورا حسینیهها از طریق حرکت دستهها و نخلها بین محلهها به هم وصل میشوند. خوب برگزار شدن مراسم در هر محله جنبۀ اجتماعی محلی و شهری پیدا میکند. مثلا امروزه تعزیه در خلچان و میانده خوب برگزار میشود، حرکت نخل بزرگ ششناو از محلۀ ششناو به خلچان معروف است و بیرون آوردن نخل طرخوران از مسجد جامع پس از یک سال که در وسط شبستان، روی پایهها، میماند.
تا همین دو سال قبل تعزیۀ زاغرم هم برقرار بود. امروز پیرهای محله میگویند نه بزرگتر بالاسر مراسم است و نه جوانها مانند قدیم جایگاه اجتماعی خود را میدانند. با توجه به شواهد موجود حسینیۀ محلۀ زاغرم اولین حسینیهای است که در تفرش با سقف دائمی مسقف شده است.
حسینیه جایی است که مردم در آن جمع میشوند تا بخشهایی از مراسم عاشورا را برگزار کنند. اگر چه رویدادهای دیگری نیز در مواقع دیگر در آن روی میهد با این حال رویداد کلیدی همانی است که نامش بر این مکان است. این مکان دو وجه مهم دارد. یکی جمع شدن است و دیگری ذکر مصیبت. جمع شدن امری اجتماعی است. یعنی علت وجودی آن کنار هم زندگی کردن انسانهاست. ذکر مصیبت نهایتاً امری درونی و شخصی است. یعنی علت وجودی آن نیاز به تذکر و یادکردن و بهیادآوردن است در انسان (اگر چه به یادآوردنِ خاطرهای قومی باشد و یا معارفی فردی). حسینیه جایی است که رویدادی شخصی و درونی در انسانی، یعنی بهیادآوردن، همنشین رویدادی جمعی و بیرونی در او، یعنی همراهی با دیگری، شده است.
سقف هوای داخل را از عوارض محیط بیرون و نسبت به جابجایی هوا مصون نگاه میدارد. همچنین از عوارض آن محدود شدن نور است. از آنجا که رویداد حسینیهها مقطعی است معمولاً سقف پارچهای داشتهاند. با این حال امروز شاهدیم که در شهرها یا روستاهای کوهستانی، به تدریج، سقفها با مصالحی پردوامتر و بستهتر تجدید بنا شده است. مثلا تا چندین سال پیش سقف حسینیۀ بالا محلۀ برغان پارچهای بود. این سقف را با سقف بزرگ چوبی که با تمهید اختلاف ارتفاع بخشی در وسط نور میگیرد، جایگزین کردهاند. همچنین حسینیههای شهر دماوند کاملاً تجدید بنا شده و اساس بنای جدید آنها بر پایۀ سقف بوده است. از این رو شاهد سقفهایی بزرگ هستیم که حسینیه در آنها قرار گرفته است. وقتی در پی سقفهای بزرگ رفتهاند پاسخ متعارف سازهای امروز مشابه سقفهای کارخانهها و استخرها شده است. اینچنین است که سولهها یا سازههای فضاکاری در میان بافت شهرهای تاریخی میبینیم که حسینیه زیر آنها قرار گرفته. این سقفها فضایی یکدست پدید آورده است. نور از پنجرههایی در جدارههای بیرونی وارد میشود. هم به زیر سقف میتابد و هم مستقیم در فضا پخش میشود. از این رو پیرامون حسینیه نورانی و میان آن کمنور است. این کمنوری با نورافکنها و چلچراغهای وسط جبران شده است. راه حل دیگری که امروزه شاهدش هستیم اختلاف ارتفاع بخشی کوچک در وسط سقف است. در این تمهید نور از وسط وارد میشود. بنابراین شدت آن از وسط به اطراف کاسته میشود. با این حال نور تصفیه نشده و خامی است. خورشید هر جای آسمان که باشد طرف مقابل آن تابش مستقیم خواهد داشت. هر قدر تابش خورشید مایلتر باشد تمرکز نور بر بخش مقابلش در جمعی که پیرامون ایستاده یا نشسته شدیدتر است.
حال میتوان کمی مسأله را شفافتر دید. چگونه سقفی برای حسینیۀ زاغرم تفرش بسازیم؟
از آن رو که اقلیم تفرش سخت است، تصمیم گرفتند سقف دائمی بزنند. از عوارض سقف دائمی محدود شدن نور است. از سوی دیگر حسینیه همنشینی دو جنبۀ متفاوت انسانی است. یکی از تشیع تفرش و دیگری از ساختارهای اجتماعی محلۀ زاغرم تفرش نشأت میگیرد. کیفیت فضاهای حسینیه و پیوندشان میتواند در خدمت رویداد فضاها و همنشینی رویدادها قرار گیرد یا در تضاد با آن. سقف از عوامل مهم اثرگذار بر کیفیات فضایی است. پس سقفی که ساخته میشود میتواند برای حسینیه نباشد. میتواند برای تفرش هم نباشد. یا اینکه برای محلۀ زاغرم مناسب نباشد.
تدبیر
مردم محله از مدتی پیش از آغاز محرم برای تمرینها و هماهنگیهای مراسم جمع میشوند. هر کسی بسته به جایگاه اجتماعیش نقشی دارد. این نقشها هم به استعدادهای افراد و هم به جایگاهشان در میان مردم محله مربوط است. مثلا وقتی ازدواج میکنند جایگاهشان بسته به خانوادۀ همسر تغییر میکند. وقتی از کودکی به جوانی و میانسالی و کهنسالی میرسند نقششان در برگزاری مراسم متفاوت میشود. وقتی ثروتمند میشوند یا وقتی قدرتمند میشوند جایگاهشان کمکم تغییر میکند. حتی گاهی بسته به نقشی که در اینجا میگیرند جایگاه اجتماعیشان تأثیر میگیرد. مثلاً کسی که در تعزیه حضرت ابالفضل میخواند یا انعامی مفصل میدهد جایگاه خاصی مییابد. از سوی دیگر لازم است جایگاهی داشته باشد و استعدادهایی تا این نقش را بگیرد. پس هر دوی اینها بر هم اثر دارند.
اجتماع محله بر پایۀ خانوادههاست. از این رو صفههای حسینیه هم به نام آنهاست. همۀ اینها در معماری صفههای پیرامون حسینیه و راهروی بین آنها تا سکوی تعزیه متجلی است.
از سوی دیگر هدف مستمعین تعزیه کشف ادامۀ داستان و دریافت پیامی که نمیدانند نیست. چه بسا بینندگانی که به سالهای عمرشان نمایشهای تعزیه را دیدهاند و جملاتش را میشناسند. هدف تذکر است. نقشآفرینانش ذاکرند و بینندگانش مستمع. اینچنین است که برخی افراد از سه یا چهار ساعت تعزیه ساعتی در مجلس مینشینند. یا اینکه در حین اجرای آن اصراری بر دیدن پیوستۀ نمایش ندارند. گاهی دستهاشان را بر چشمهاشان میگذارند. یا گاهی سرشان پایین است و میاندیشند. گاهی میگریند. هدف تذکر است. تذکر امری که در ذهن و دلشان حاضر است.
در بنای حسینیه صفهها در پیرامون و سکوی تعزیه در وسط است. در هر صفه خانوادهای گرد هم مینشینند و مجموعۀ صفه رو به سکوی میانی است. به این ترتیب هر انسان در اجتماعِ محله با همۀ ساختارهایش پیرامون رویدادی که متذکر در عالم درون اوست قرار میگیرد. در معماری حسینیه چیزی لازم است که امکان این همنشینی امر درونی و بیرونی هر انسان را فراهم کند.
تدبیری که در حسینیۀ زاغرم متجلی است اثر نور و روشنی بر کیفیات فضایی است. بالای سکوی میانی حسینیه با شیروانی جعبهای از نور ساختهاند. مقطع این جعبه مثلث است. از دو پنجرۀ مثلثی در اضلاع کوچک نور میگیرد. سقف تقریباً شرقی غربی است. بنابراین در بیشتر ساعات روز خورشید از این دو پنجره دیده نمیشود. نور در پایین جعبه توسط تیرهایی که یک متر یک متر قرار دارند میشکند تا یکنواخت بر صحنه بتابد. نور باید تصفیه شده باشد. بنابراین پنجرهها را با ترکیبی ساده از شیشههای رنگی و شفاف ساختهاند. جعبۀ نور این فرصت را فراهم خواهد کرد که نورهای رنگی ترکیب شوند و نور مطلوب حاصل شود. همراه این تدبیر پیرامون صحنه را تاریک کردهاند. در ارتفاعی پایینتر از جعبۀ نور میانی و در حلقهای بزرگتر، در ضلع طولی، پنجرههایی باز هم با شیشۀ رنگی قرار دارند در حدی که راهرو در جلوی صفهها برای رفتوآمد و نزدیک سکو برای نمایش روشن شود نه بیشتر. پشت صفۀ هر خانواده حجره است. حجرههای خانوادهها کمنورترین نقاطاند. نورهای کوچک مصنوعی آنجا را روشن میکند. این نورها برد کمی دارند.
حاصل این ترکیب نور و روشنی با ساختار صفهها و سکوی میانی این است که امر بیرونی و آشکار اجتماعی در تاریکی و امر درونی و پنهان هر انسان پیش چشمش و در روشنی قرار میگیرد بی اینکه مرز مشخصی میان این دو ترسیم شده باشد. یعنی نزد هر انسان امر آشکار در تاریکی و امر نهان در روشنی قرار میگیرد. با این تضاد هر دو امر در مقام تذکر همنشین میشوند. انسانها در اجتماع مینشینند. در همان تاریک روشن صفهها جایگاهشان را میان اجتماع پیدا میکنند و متوجه همزیستی با دیگرانند. همچنین شاهد صحنۀ تذکر دهنده در روشنی لطیف میان حسینیه خواهند بود. آنگاه که به دیدن و شنیدن تعزیه مشغولند در تاریکی نشستهاند و به روشنی مینگرند. گویی نور رویدادی که در روشنی است به درون افراد میتابد. هر کدام در عالم خود ماجرای عاشورا را شاهدند. همزمان افعالشان متذکر به اجتماع است. به این ترتیب در میان جمع نشسته و در همان حال دلشان جای دیگر است. پس همۀ جامعه در قامت کل ساختارش به امری مشترک، هر یک درون خود، مشغولند.
اینها چند بیتی است از کتیبۀ سنگی کنار یکی از دو ورودی حسینیۀ زاغرم:
بنا نهاد حسینیه چو خلد برین / برای تعزیۀ جد خود حسین شهید
تبارک الله از این دلنشین مقام رفیع / که هست قبلۀ حاجات و کعبۀ امید
اگر به چشم بصیرت کسی در آن نگرد / وقایعی که شنیدست میتواند دید
ستاده شیر خدا هادی طریق هدی / فراخته علم حمد بر سیاه و سفید
نشسته فاطمه با حور در عماری نور / به پای نخل و دهد خلق را به خلد نوید