سالیان سال است که انسان به دنبال مدینهی فاضله یا آرمانشهر خود میگردد. نگاهها بعضی مواقع نزدیک و بعضی مواقع از هم فاصله میگیرد. چه فارابی و چه بیکن همه به دنبال پاسخهای خود در آرمانشهر میگردند.
اولین قدم برای ترسیم مدینهی فاضله این است که ما چه انتظاراتی داریم؛ کدام کیفیتها و کمیتها را میخواهیم و کدامها را نمیخواهیم.
برای رسیدن به این موضوع طبعاً باید به شهری که در آن زندگی میکنیم نگاه و آن را تحلیل کنیم. برخی انتظارات ما مغفول مانده و برخی علیرغم انتخاب ما شکل گرفته است.
سؤال اساسی این است که چه کسانی و چطور باید بستر شکلگیری این آرمانشهر را فراهم کنند؟
در نگاه اول به نظر میآید که این انتظار از معماران میرود؛ اما مگر معمار میتواند بدون در نظر گرفتن عوامل فرهنگی بر این موضوع فائق بیاید؟ معمار خود نیز فردی از یک جامعه است و آرمانشهر موضوعی است که برای ایجادش باید یک ارادهی جمعی وجود داشته باشد. چه بسا شهرهایی که صرف ارادهی حاکمان ایجاد شده و چند سالی بیشتر دوام نیاورده است. شهر سامرای زمان خلافت عباسیان را میتوان یکی از بهترین مصادیق آن دانست.
معماری حاصل فرهنگ یک جامعه است پس نه تنها معمار بلکه هیچکس دیگر نیز نمیتواند به تنهایی عهدهدار ایجاد آرمانشهر باشد. ماریو بوتا بسیار دقیق این موضوع را مطرح میکند که کار معمار ساختن در بستر نیست بلکه کار او ساختن بستر است.
اگر مردم شهری اهل آن شهر نباشند مهم نیست که آن شهر از لحاظ کالبدی چقدر هوشمندانه و معمارانه طراحی شده باشد در هر حال محکوم به شکست است. ممکن است آن را مانند سامرا ترک کنند و یا حتی ترک نکنند ولی آن شهر آرمانشهر نخواهد بود.
معماری نمیتواند دروغ بگوید چون مانند آینهای (حداقل بخشی از) فرهنگ جامعه را منعکس میکند. اگر کسی بخواهد معماری را تغییر دهد باید ابتدا فرهنگ جامعه را تغییر دهد؛ برای همین است که تغییرات سریع و شتابزده در معماری خیلی پایدار نبوده است؛ مانند شهر چندیگار هند که لوکوربوزیه آن را طراحی کرد و یا شهر برازیلیا که اسکار نیمایر در برزیل طراحی کرد که هر دو امروزه بسیار متفاوتتر با شهر ابتدایی خود هستند، پس در واقع شهر را همهی مردم آن شهر میسازند.
حال به قسمت دوم سؤال میرسیم که چگونه مردم آرمانشهر خود را باید بسازند؟
شهر تجلیگاه کار گروهی است. هر قشری از جامعه قسمتی از بار شهر را به دوش میکشد. کسی آن را طراحی میکند، کسی آن را تمیز نگاه میدارد و کسی نظم و امنیت آن را برقرار میکند. در آرمانشهر هر چیز و هر کس در جای خود قرار دارد. آرمانشهر فقط یک کالبد نیست؛ بلکه تجلی یک فرهنگ است.
در تشکیل این آرمانشهر معماران به کمک سایر اندیشمندان به دنبال ایجاد تعلق و اهلیت در مردم شهر هستند. دیگر مسئله کالبد صرف نیست که غالباً در مباحث معماران مطرح است. مهم نیست شهر چه شکل و کالبدی داشته باشد مهم این است که انتخاب اصیل مردم شهر باشد. وقتی انتخاب اصیل شد دیگر مردم پای این آرمانشهر ایستادهاند. فقط در این صورت است که آرمانشهر از ناکجاآباد به شهری واقعی تبدیل میشود و ماندگار خواهد شد.
اشتراک مطلب
لینک کوتاه
درباره نویسنده
مهدیار امانی:
مطالب مرتبط