از دیرباز در اندیشه ایرانی مفهوم شهر حضور داشته است. جم بزرگترین پادشاه درشاهنامه و نخستین انسان در اسطوره های کهن ایرانی[۱] بنیان گذار شهری است برای حفظ حیات از نابودی؛ شهری سبز با آب و آتش و مکانی برای اجتماع بزرگترین، نیکوترین، بلندترین، خوشبوترین،...گونه های حیات از هر نوعی: ورجمکرد[۲].
اما ورجمکرد همان utopia نیست و کنار هم قرار دادن آنها با عنوان آرمانشهر و به ويژه به عنوان معادلی برای Utopia خاستگاه و چگونگی پیدایش آنها و در نتیجه ماهیت آنچه را که مطرح می سازند مبهم می سازد. Utopia که ریشه آن دو واژه یونانی «u» به معنای «نه» و «topos» به معنای «مکان» است به معنای ناکجا مطرح می شود. Utopia عنوان کتابی است که توماس مور اندیشمند انسان گرای انگلیسی در ۱۵۱۶ میلادی آن را منتشر کرد و« تصویربهترین حکومت ممکن» بود؛ چنان که در عنوان برگردان فرانسوی کتاب در ۱۷۸۰ میلادی آمده است[۳]. تصویری از مکانی نشان دهنده تمایل یا آرزو برای دگرگونی وضع موجود، نشانی از اندیشیدن انسان در آستانه عصر خرد به چگونگی تغییر جهان[۴]. چنین تصوری از شهر آرمانی با شهر اسطوره ای تفاوتی ماهوی دارد. شهر اسطوره ای به جهان اسطوره ها تعلق دارد. نمی توان تولد آن را به فرد یا کسان خاصی نسبت داد. اسطوره ها به اعتقاد زرین کوب در نزد كساني كه آنها را نقل كرده اند، اختراع صرف نبوده اند و هسته هايي از حقيقت را داشته اند[۵].یا چنان که کاسیرر می گوید اسطوره ها یکی از مشخصه های انسان است که وجه ممیزه وی نمادساختن است[۶]. اما این نمادسازی عینی کردن تجربه اجتماعی بشر است و نه تجربه ی فردی او[۷]. نمادی که در خود آرزوها، اندیشه ها و احساسات بشری را گنجانده است[۸]. چنین نمادسازی عینی کردن تجربههای بشری است که واقعیت دارند و باید آن را پذیرفت.[۹] با این رویکرد وقتی به ورجمکرد توجه می کنیم شیوه ای را که انسان ایرانی ارتباط خود را با محیط، موجودات، با انسان های دیگر تصور کرده است، چگونگی استقرارش را در این محیط و مکانی که برای استقرار خود متصور شده است را از منظر دیگری می فهمیم. اینها واقعیت های نحوه مواجهه انسان ایرانی با محیط پیرامون خود و چگونگی استقرار مطلوبش از دیرباز را به ما یادآور می شوند. در Utopia طبیعت چیزی نیست جز ابزاری برای پیروزی انسان و در نتیجه هرجا که مانع پیروزی انسان شود ـجنگل ها، کوه ها، صحراها، مرداب ها ـ باید از بین برود[۱۰]. تفکری که حاصل آن رفتار بشر دوران مدرن با محیط بوده است. در حالی که ورجمکرد بیان ذهنیت ایرانی نسبت به هماهنگی انسان است با طبیعت، با آهنگ آن همراه شدن و ترکیبی موزون با آن ساختن. اندیشه ای که مبنای شهرسازی ایرانی تا قبل از دوران مدرن بوده است. بنابراین اگرچه شاید به نظر برسد که بین طرح شهری منظم و قرینه آرمانشهری با طرح ورجمکرد[۱۱]، همانندی هایی وجود دارد اما آنچه در عمل حاصل می شود تفاوت هایی ماهوی دارد. هم در غایت و هدفی که دنبال می کند ، هم در شیوه ای که انسان در آن جای می گیرد و با محیط طبیعی پیرامون خود تعامل می کند و هم در خاستگاه آن.
«مسجد سنجیدهی قزوین: کارکرد و زمان ساخت» | لیلا قاسمی، زهره تفضلی
اسطوره و اسطورهشناسی نزد ژرژ فردریش کروزر | نخستین نشست از سلسله نشستهای سهراب
ایرانشناسی در قلمرو زبان آلمانی (دو گزارش تاریخی) | رودیگر اشمیت، مانفرد لورنتس
تاریخ هنر و نهادهایش: بنیادهای یک رشته (۱) | پارهای دیگر از کتابنگاشت توضیحی نظریههای تاریخ معماری و هنر
مهرداد قیومی بیدهندی
وبگاه تاریخپژوهی و نظریهپژوهی معماری و هنر
