حسین کِشانی، ترجمۀ دنا شمسیزاده
حوزۀ تاریخ هنر اسلامی در کل بهیقین تابع بینشی رانکهای در تاریخ نگاری بوده است؛ زیرا به نظر میرسد تکلیف اصلی آن آشکار کردن فاکتهایی است تا با آن [بشود] تاریخی بیتا روایت کرد. [۱] رویکردهای تفسیری به ندرت از تاریخ هنری که اروین پانوفسکی در نظر داشت فاصله گرفته است؛ تاریخ هنری که در آن دریافت معنای آثار از راه بررسی فرم، خصوصیات فرهنگی و زمینۀ تاریخی حاصل میشود. اگر چه برآمدن [نظریههایی چون] نظریۀ انتقادی و نظریۀ فرهنگی فرانسوی [۲] در علوم انسانی پس از دهۀ ۱۹۷۰- آنچه «چرخش فرهنگی» میخوانند- خواه ناخواه بر رشتۀ تاریخ هنر اثر گذاشته، با این حال، مورخان هنر اسلامی تا حدودی از بررسی امکان به کار بستن این دیدگاههای نظری سر باز زدهاند. مطالعاتی جالب با اساس نظری به دست دانشورانی به انجام رسیده اما [این مطالعات] نسبتاً استثنائی است و دههها معوق مانده؛ چون پژوهش گرگوری مینیسال در باب تفسیر مینیاتورهای گورکانی[۳]، شانتی کاووری-باوئر در باب سیاستهای حافظۀ فرهنگی و حفظ معماری گورکانی[۴]، نانسی اوم در باب توسعۀ شهری بندر مُخا در یمن در سیاق فراملی شبکۀ بازرگانی اقیانوس هند [۵]، یا افسانه نجمآبادی و د. فرچایلد راگلز و هگنار واتنپو در موضوع جنسیت [۶]. تحقیق در رویکردهای تاریخی جهان، که از قضا پیشگام طرح آن مورخ اسلامی مارشال هاجسن [۷] بود، و نظریههای فراملیگرایی و جهانوطنی هنوز در حوزۀ تاریخ هنر اسلامی در مراحلی ابتدایی است. بررسی و ارزیابی مفروضات نظری حوزۀ [تاریخ هنر اسلامی]، بهطور جدی، از یک دهه و نیم پیش آغاز شد، و نسبت این حوزه با حوزههای وسیعتر تاریخ هنر و مطالعات اسلامی هنوز کاملاً وارسی نشده است.
با توجه به پیوند تجربی و دیرهنگامی که برخی محافل تاریخ هنر با گرایشهای فکری شکلدهنده به حوزۀ تاریخ هنر و علوم انسانی به طور عمومی برقرار کردند به نظر میرسد میان رشتههای تاریخ هنر اسلامی و گسترۀ عامتر علوم انسانیای که در گرداب چرخش فرهنگی افتاده ناهماهنگی فزایندهای وجود دارد. نمیشود این گمان را انکار کرد که نوعی محافظهکاری نظری یا حتی بیمیلی در این حوزه جریان دارد؛ از آنجا که میبینیم تعداد مورخین هنر اسلامی نسبت به [دیگر مورخان]، مثلاً مورخان هنر اروپایی، بسیار کمتر است یا اینکه تا همین اواخر هم کشورهای با اکثریت جمعیت مسلمان از همکاران [و بازیگران] اصلی در این حوزه نبودهاند. در نهایت عمق و تنوع هر گفتمان آکادمیک هم وابسته به تعداد و هم تمایل افراد سهیم در آن است. فارغ از علتهای ممکن، وسوسهانگیز است که فکر کنیم [در حوزۀ] تاریخ هنر اسلامی باید به طرق گوناگون عقب افتادگیها را جبران کرد تا بشود آن را در حکم رشتهای دانشگاهیْ بر جا نگاه داشت؛ شاید با رجوع به نظریهپردازان قرن بیستمی [نظریۀ] فرهنگی فرانسوی یا دنبال کردن دیگر خطوط فکری رایج.
با این حال، تحول تاریخنگاریانۀ مهمتری در شرف روی دادن است که ممکن است شکاف علمی (یا دانشگاهی) را عمیقتر کند. چرخش فرهنگی جایش را به چرخش دیجیتال میدهد. ظهور علوم انسانی دیجیتال (که به نام رایانش علوم انسانی یا پژوهش الکترونیک [e-research] هم خوانده میشود) اکنون برای مورخان امروز و آیندۀ هنر اسلامی در حکم چالش اساسی در تاریخنگاری مطرح شده است. اصطلاح عام «علوم انسانی دیجیتال» به استفاده از تکنولوژیهای رایانهای، بهخصوص پایگاههای داده، اینترنت و برنامههای گرافیکی برای تسهیل، اجرا و گزارش تحقیق در علوم انسانی دلالت دارد. لازم است توجه کنیم که تکنولوژیهای دیجیتال دیگر تنها ابزارهایی برای آرشیو کردن و تبادل اطلاعات نیست، بلکه این [تکنولوژیها] همچون ابزارهایی تحلیلی و عرصههای ارتباطیاند، و با مفروضات نظریای تثبیت شدهاند که غالباً از بررسیها مغفول مانده است. [اعمالی چون] امکان خواندن متون و مشاهدۀ تصاویر و ویدیوها در فضا و زمان گوناگون، در میان گذاشتن آن با دیگران و دریافتن پیوندهایی که بدون قدرت پردازش رایانهای ناآشکار است به سرعت شتاب میگیرد. دانشوران علوم انسانی دیجیتال در عوضِ همساز کردن خود با تکنولوژیهایی که دیگران مبدع آن بودند، بهطور فزایندهای، شروع به توسعۀ زیرساختهای دیجیتال مخصوص خودشان و طراحی تکنولوژیهایی کردهاند که به خدمت اهدافشان درآید.
علی رغم برخی تلاشهای ارزنده چون آرکنت[۸]؛ پروژۀ شاهنامه [۹]؛ پایگاه دادۀ میراث معماری اسلامی شاهزاده سلطانابن سلمان در مرکز تحقیقات تاریخ، هنر و فرهنگ اسلامی(ایرسیکا) [۱۰] ؛ پروژۀ مُهرهای کتابخانۀ چستر بیتی [۱۱]؛ بخشهایی از پایگاه دادۀ آرتستور [۱۲]؛ و پایگاه دادۀ [پروژۀ] «هنر اسلامی را کشف کنید» در مؤسسۀ غیردولتی موزۀ بدون مرز [۱۳]؛ همچنین تلاشهای موزهها و کتابخانههای ملی گوناگون در اروپا و امریکای شمالی مورخان هنر اسلامی در آینده نسبت به دانشوران هنر اروپایی، امریکایی و شرق آسیایی در زمینۀ بهرهمندی از این پیشرفتها در وضع بدتری قرار دارند که موجب عمیقتر شدن شکاف میانشان میشود. تلاشهای مورخان هنر اسلامی و حوزۀ بزرگترِ مطالعات اسلامی تا کنون در مقایسه با حوزههای دیگر از نظر مقیاس، استفاده از آنالیزورها، به کار گرفتن پیشرفتهترین تکنولوژیها، و زیرساختهای دیجیتالِ در حال ساخت ناچیز به نظر میرسد.
فهرستی از پروژههای بلندپروازانه و مبتکرانۀ اینچنین که در حوزههای دیگر علوم انسانی مقررشده شامل پروژۀ هنر است که گوگل، یکی از شرکتهای پیشگام در تکنولوژی، در سال ۲۰۱۱ آن را عرضه کرد. این [پروژه] [امکان] تعاملی پویا و با کیفیت دیجیتالی بالا را میان [مخاطبان] و کارهای برجستۀ [انجام گرفته] در موزههای اروپا و امریکای شمالی فراهم میکند. [۱۴] در ابتدا تکیۀ [چنین تلاشهایی] بر هنر اروپایی-امریکایی بود، البته کمکم مجموعههای هنر آسیایی نیز به آن افزوده شد؛ از جمله مجموعۀ موزۀ ویکتوریا و آلبرت لندن و اکنون موزههای جهان اسلام چون موزۀ هنر اسلامی قطر، و موزۀ ملی اندونزی. غیر از تاریخ هنر، پایگاه دادۀ آنلاین فوقالعادۀ کتابهای انگلیسی کهن [را میتوان نام برد] که ابتدا بهصورت شراکتی میان پروکوئست و دانشگان میشیگان و دانشگاه آکسفورد آغاز به کار کرد. [این پروژه] آرشیوی دیجیتال از کل بدنۀ کتابهای چاپی منتشرشده در انگلستان، ایرلند، اسکاتلند، ویلز و امریکای شمالی بریتانیایی از سال ۱۴۷۳ تا ۱۷۰۰ است. در بخشی از این مجموعه امکان انتخاب تصاویر، جستجوی متنی و ایجاد گروههای مشارکتی علمی آنلاین وجود دارد. [۱۵] پروژۀ کاملاً متفاوت دیگری وبسایت پیشرفتۀ هایپرسیتیز است که نقشههای گوناگون شهرهای مختلف، که در طول زمان پدید آمدهاند، را بر هم منطبق میکند و مکانهای درون نقشه را به دادههای متنی، بصری و ویدیوییِ مکملشان پیوند میدهد، البته در حال حاضر، تهران و قاهره تنها شهرهای جهان اسلامند که در این پروژه قرار دارند و نسبتاً دادههای تکمیلی کمتری برای آنها وجود دارد. [۱۶] اعضای این پروژه هماکنون مشغول توسعۀ ابزاری تعاملی به نام ژئوسکریباند که مکانهای یادشده در متون را به نقاط متناظرشان در لایههای نقشۀ شهرها مرتبط میکند.
در تایوان دو پروژۀ آرشیوی دیجیتال بزرگ تهیه کردهاند: برنامۀ یادگیری الکترونیک و آرشیوهای دیجیتال تایوان (تلدپ)؛ برنامهای بلندپروازانه و بینرشتهای است که در آن از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ با هزینۀ ۲۴۷ میلیون دلار آرشیو ملی دیجیتالی از تنوع بیولوژیک و اکولوژیک و فرهنگی تایوان ایجاد کردند و در نظر دارند آثار فرهنگی تایوان را، که در سراسر دنیا پخش شده، جمعآوری و دیجیتال کنند. [۱۷] پروژۀ مرتبطتری به تاریخ هنر اسلامیْ تأسیس مرکز تحقیقات علوم انسانی دیجیتال در دانشگاه ملی تایوان در سال ۲۰۰۶ است، که در آن کتابخانۀ دیجیتال تاریخ تایوان (تی اچ دی ال) را ساختهاند؛ وبگاهی که در آن مشغول آرشیو کردن جامع اسناد مربوط به تایوان در طول دورۀ مینگ و چینگاند؛ اسنادی چون قبالههای زمین، آرشیوهای قضایی، آمار مستعمرهنشین ژاپنی، و مدارک و اسناد احزاب سیاسی و جنبشهای اجتماعی در تایوان. [۱۸] در مجموع، این تلاشهای جامع در آرشیوکردن دیجیتال همواره توام با ابزارهای مبتکرانۀ تازهای برای تحلیل و دیگر اعمال رایانهای شده است که به ما کمک میکند دادهها را حلاجی کنیم و گواهی بر پذیرا بودن سریع نه تنها تایوان، بلکه [کل منطقۀ] آسیا-اقیانوسیه از علوم انسانی دیجیتال است. اگرچه این تلاشها صرفاً ماهیت تاریخ هنری ندارند، ولی نشانگر شالوده و زیرساختهایی است که مورخان آیندۀ اروپا و آمریکای شمالی و آسیای شرقی میتوانند بر آن تکیه کنند. ابتکارات اساسی و زیربنایی دیجیتال مشابهی برای مطالعات جهان اسلام چه زمان صورت میگیرد و چه کسی متولی ایجاد آن خواهد شد؟
طرحی در حال شکل گرفتن است. مناطق و حوزههایی که میتوانند حامیان دولتی، شرکای صنعتی، منابع و تجارب علمی کاربرد رایانه را گرد هم آورند در خط مقدم تحول دیجیتال جای خواهند داشت. [این تحول] سلسلهمراتب دولتهای ملی و نظامهای اقتصادی پیشرفته و صنعتی شدۀ جهان و اولویتهای آنها را بازمینماید. همین حالا هم دانشآموختگان و محققانی، که در حوزههای خاص فعالیت میکنند، میتوانند بخش زیادی از پژوهششان را دورادور و [با کمک امکانات دیجیتال] مدیریت کنند و [در نتیجه] هزینههای سفر و کارهای وابسته به آرشیوشان را کاهش دهند. آن دسته از اهالی حوزههای رشتۀ علوم انسانی و تاریخ هنر که با جریان تحول دیجیتال همراه شوند، قادر خواهند بود، بدون دردسر، هزاران متن درجه اول و تصویر مربوط به قرون گوناگون را بررسی کنند، تحلیلهای آماری بر انبوهی از دادهها انجام دهند، روابط پیچیده را با جغرافیای مشخصِ تصویری مجسم کنند و اقسام جدیدی از دانشپژوهی ایجاد کنند. اگر به اندازۀ کافی پایگاههای دادۀ بهسامان و مناسب از متون تاریخی و متون ترجمهشده و تصاویرِ حاوی دادههای باکیفیت و ابزارهای تحلیلی متناظرشان نداشته باشیم، طرز نوشتن تاریخ هنر اسلامی به طور فزایندهای از حوزههایی از تاریخ هنر ــ که بیشتر پذیرای تحول دیجیتال شوند ــ فاصله خواهد گرفت. در این مقاله، استدلال میکنیم که معضل تاریخنویسیای که مورخان هنر اسلامی با آن مواجهاند بهسادگیِ در نظر گرفتن و بهکار بستن چارچوبهای نظری جدید حل نمیشود؛ بلکه ژرفنگری و شرکت در طراحی توسعۀ زیرساختهای دیجیتال علمی، پایگاههای داده و ابزارهای تحلیلی [لازم] است که در عین روبرو شدن با میراث آرشیوی این حوزه، بهطور خاص با گرایشات موخان هنر اسلامی هماهنگ باشد.
*این نوشته ترجمۀ بخش آغازین مقالۀ زیر است:
Keshani, Hussein. "Towards Digital Islamic Art History", in Journal of Art Historiography: Islamic Art History issue, No. 06, eds. Moya Carey and Margaret Graves (June, 2012). [https://arthistoriography.files.wordpress.com/2012/05/keshani.pdf]