ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول
آن هایهوی و نعره مستانم آرزوست
باقی این غزل را ای مطرب ظریف
زینسان همیشمار که زینسانم آرزوست
هوشنگ ظریف از معدود استادانی بود که هم نزد استادان بزرگ شاگردی کرد و هم شاگردانش را به استادی رساند. حلقه ارتباط نسلهایی بود که گاه صدسال با هم فاصله داشتند؛ چنانکه از استادش، موسیخان معروفی، ۵۰ سال کوچکتر بود و در اواخر دوره معلمیاش شاگردانی داشت از خودش ۵۰ سال کوچکتر؛ بهاینترتیب، با بیش از پنج دهه تدریس، در شمار مؤثرترین معلمان تار در عصر حاضر است. در دوره رونق رادیو، نوازندگیاش در سایه شهناز و شریف افتاد و، در دوره شکوفایی مرکز حفظواشاعه، تحتالشعاع نسل بعد از خود بود. اما دقیق و مهربان، پرکار و بیهیاهو، متواضع و محترم، یک عمر، صحیح و با وسواس، شریف و با وجدان، مضراب به دست نوآموزان داد، آنان را که در میانه راه بودند برکشید، تکنوازی کرد و قطعه ساخت و در بهترین گروهنوازیهای دورهی خود حضوری موثر یافت و نشان داد که همه این فضائل را میشود باهم داشت و همه این کارها را میشود بهخوبی به انجام رساند. زخمهاش را دیگران هم برداشتند و پنجهاش را دیگران هم دارند؛ ایکاش از سلوک و ادب او هم چیزی نصیبمان شود.