موضوع یادداشت حاضر شرح سال های نخستین زندگی آرتر آپم پوپ، هنرشناس و پژوهشگر مشهور هنر ایران، است. انگیزه این یادداشت کمبود منابع، و گاه تناقض میان منابع موجود، پیرامون سالهای نخستین زندگی پوپ به زبان فارسی است. به عنوان مثال پیرامون علایق هنری، تحصیلات و زمینه کاری پوپ، پیش از آشنایی با هنر ایران، اطلاعات چندانی موجود نیست. در معدود منابع موجود نیز تناقض فراوان است، به گونه ای که حتی بر مواردی چون شخصیت آکادمیک پوپ و میزان و نوع تحصیلات وی نیز اتفاق نظر وجود ندارد. به عنوان مثال در بسیاری از زندگینامههای اینترنتی موجود، به زبان فارسی، در سوابق تحصیلی پوپ به تحصیلِ باستانشناسی و معماری در دانشگاه هاروارد اشاره شده، حال آنکه در زندگینامههای انگلیسی زبان خبری از این روایت نیست. به این دلایل و نیز دلیل دیگری که در پایان این یادداشت اشاره خواهم کرد، بر آن شدم تا موضوع یادداشت حاضر را به مقاطع آغازین زندگی پوپ اختصاص دهم. منبع این یادداشت عمدتا زندگینامه پوپ به قلم نوئل سیور است که بر دایرهالمعارف اینترنتی ایرانیکا در دسترس است[۱]، اما در موارد مقتضی منابع دیگری نیز مورد رجوع و استفاده شده است.
پوپ در ۱۸۸۱ در فنیکسِ ایالت رُد آیلندِ ایالات متحده به دنیا آمد. پس از تکمیل تحصیلات دبیرستان، در دانشگاه براون فلسفه خواند. در سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۰۶ لیسانس و فوق لیسانس خود را در فلسفه اخذ کرد. در هر دو دوره نفر اول بود و به دنبالش دوست و همکار سالهای اولیه زندگیاش الکساندر میکلجان، یکی از ده منتخب مدال آزادی آمریکا از سوی جان.اف.کندی، قرار داشت. او تحصیل دکترای فلسفه را نیز در دانشگاههای کرنل و هاروارد آغاز کرد اما آن را به پایان نرساند. در سال ۱۹۰۹ برای اولین بار ازدواج کرد و متعاقب آن به تدریس فلسفه در دانشگاه براون مشغول شد. در سال ۱۹۱۱ به کالیفرنیا مهاجرت کرد و تا سال ۱۹۱۷ در گروه فلسفه دانشگاه برکلی کالیفرنیا تدریس میکرد. او در دانشگاه برکلی فلسفه زیباشناسی تدریس میکرد و به اینترتیب این فرصت را یافت تا در سالهای پرماجرای تاریخ فلسفه در اوایل قرن بیستم، در یکی از معتبرترین دانشگاههای علوم انسانی در ایالات متحده، به عنوان یک صاحبنظر زیباییشناسی تخصص یابد. پوپ در همین زمان با مادام فوبی اپرسون هرست، مادر ویلیام رندلف هرست، روزنامهدار متنفذ آمریکایی و مجموعهداری که بعدها مشتری پوپ شد، آشنا شد. هنگامی که فهمید مادام هرست مجموعهای از فرشهای نفیس شرقی دارد، او را متقاعد کرد تا از فرشهایش در کلاسهای درس برای تدریس زیباییشناسی به دانشجویان استفاده کند. او همچنین نمایشگاهی از این فرشها در برکلی ترتیب داد. علاقه پوپ به فرشهای شرقی، از سالهای جوانی و طی سرزدنهای او به خانه عمهاش در بوستون، جرقه زده بود. او از آن زمان همواره نیازی را برای یادگیری درباره فرشها و بهبود دانستههای اندکش در اینباره از طریق بحثهای طولانی با تاجران و مجموعهداران فرش، حس میکرد، اما آشنایی با مجموعه مادام هرست و استفاده از آن در کلاسهای درسش دانش او از فرش را عمق و کیفیتی ویژه بخشید. در سال ۱۹۱۷ پوپ با فیلیس آکرمن، یکی از شاگردانش، آشنا شد. این آشنایی، و رسوایی متعاقب آن، به جدایی از همسر اولش و کنارهگیری از شغلش در دانشگاه در اواخر این سال انجامید. پوپ مدت کوتاهی را در سال ۱۹۱۸ در دانشگاه آمرست، که دوستش میکلجان رییسش بود، گذراند و این آخرین دوره فعالیت او در مقام یک استاد فلسفه بود.
در بهار ۱۹۱۸ درگیر مسایل مربوط به جنگ جهانی اول شد و به واشنگتن مهاجرت کرد. پس از جنگ، با اتکا به تجارب و روابط تازهای که کسب کرده بود، زمینه کاریش را از استاد دانشگاه به مشاور هنری تغییر داد. موفقیت او در اولین گامهای این تغییر، وی را به درگیری بیشتر با شغل جدیدش ترغیب کرد. او چندین ماه را به مطالعه و تامل جدی بر این زمینه شغلی صرف کرد و پس از آن با مهاجرتی حساب شده به نیویورک، در سال ۱۹۲۰، کارش را در این شهر آغاز کرد. او در همین سال با آکرمن ازدواج کرد و از همین زمان نیز آکرمن نه تنها شریک زندگی که شریکش در تجارت هنری بود. پوپ به تدریج توانست مشتریان مشهوری را، چون جان راکفلر، ادیث راکفلرمککورمیک، اوراس هَومایر، اتو کانز، ویلیام رندولف هرست و جرج هیوئیت مایرز، جذب نماید. به این ترتیب در اوایل سالهای ۱۹۲۰ مشغله پوپ از هر زمان بیشتر بود. او علاوه بر مشاوره و دلالی برای مشتریان سرمایهدارش، به اتکاء آشناییش با فرشهای شرقی، به ارائه مشاوره تخصصی در زمینه هنر اسلامی (یا به تعبیر رایج آن زمان محمدی) به موسسه هنر شیکاگو و در زمینه هنر ایران به موزه پنسیلوانیا در فیلادلفیا اشتغال داشت. به این ترتیب پوپ بهترین استفاده را از تخصصش، در حوزه جدیدی که هنوز در آمریکا ناشناخته بود، به عمل میآورد. در همین سالها او اولین نوشتههایش، که مجموعه مقالاتی درباره فرش بود، را در مجلاتی از قبیل "هنر و تزیین" و "نمایشگاه بینالملل" به چاپ رساند. این مقالات در سالهای اخیر موضوع مقالهای علمی راجع به پوپ توسط یوکا کادوی بوده است. سرانجام در سال ۱۹۲۵ پوپ با حمایت مالی و همکاری موسسه هنر شیکاگو برای اولین بار به ایران سفر کرد و سخنرانی مشهور خود را در انجمن آثار ملی ایران و در حضور مقامات ایرانی، از جمله رضاخان سردارسپه، ایراد کرد. فعالیت و مشغله پوپ از این مقطع به بعد برای علاقهمندان و محققان عرصه هنر ایران شناخته شده است و بازگویی آن در این مقال تکرار مکررات خواهد بود.
نکتهای که در پایان این نوشتار مایلم اشاره کنم آن است که دانستنیهای این چنینی پیرامون زندگی پوپ، و سایر محققان هنر ایران، چگونه میتواند در بازخوانی و فهم دوباره تاریخ هنر ایران موثر باشد. به عنوان مثال میتوان به این موضوع اندیشید که تجارب پوپ به عنوان یک استاد و صاحبنظر آکادمیک حوزه زیباشناسی فلسفی، آن هم در جو پرشور اوایل قرن بیستم، تا چه حد داوریها و تحلیلهای او از هنر ایران را جهت داده است؟ زمینه آشنایی پوپ با هنر شرق، یعنی فرش، تا چه حد خوانش او از هنر و معماری ایرانی را تحت تاثیر قرار داده است؟ آیا جنبه تجاری شخصیت پوپ و سلایق مشتریان سرشناسش، که اسامیشان را میدانیم و دست یافتن به زندگینامهشان نیز با ابزارهای اطلاعاتی امروزی کار دشواری نیست، در تالیفات و شیوه نقد هنری او نیز اثرگذار بوده است؟ پاسخ، یا پاسخهای احتمالی، به سوالاتی از این دست میتواند فهم ما را از شیوه تاریخنویسی و نقد آثار هنری در نوشتههای پوپ، که همچنان یکی از مهمترین منابع هنر ایران است، به افقهای جدیدی رهنمون کند.
Siver, Noel. “Pope, Arthur Upham”. in Encyclopædia Iranica (accessed on http://www.iranicaonline.org/articles/popearthurupham)