میراث ساسانیان با آنکه بیشتر در غرب قلمرو ایران به کار آمد اما حرکتهای تازه از شرق این قلمرو آغاز شد. از عواملی که در شکوفایی فرهنگی سرزمینهای شرقی ایران از جمله ماوراءالنهر و خراسان تأثیر قابل توجهی داشت جادۀ ابریشم بود. تردد بسیار از این راهِ تجاری و ارتباطی مهمِ میان شرق و غرب باعث تأثیر متقابل میان فرهنگهایایرانی، یونانی - رومی، هندی و چینی شد و نتیجۀ این تأثیر متقابل شکوفایی فرهنگی سرزمینهای شرقی ایران بود.
پیش از اسلام نواحی بخارا و سمرقند را سُغد یا سغدیانا میخواندند. از سدۀ پنجم تا ربع اول سدۀ هشتم م «شکوفایی هنری بیسابقهای در این نواحی»[1] بوجود آمد. نقاشی سغدی دارای تنوع قابل توجهی بود و میتوان آن را بر حسب موضوع به چهار دسته تقسیم کرد: مذهبی، حماسی، تاریخی و روزمره و عادی.[2]
نقاشی با موضوع مذهبی
اینطور به نظر میرسد که دیوارنگارههای اولیۀ سغدی بیشتر به موضوعات مذهبی اختصاص داشته و ظاهراً قدیمیترین دیوارنگارهها که در آنها اعتقادات و مراسم مختلف مذهبی به تصویر درآمده در معابد عمومی پنجیکنت پیدا شده است[3] (تصویر 1). نقاشیهای مذهبی سغدیان با سبک اولیۀ نقاشی یونانی – ایرانی ارتباط صوری داشتهاند و از ویژگیهای این دسته از نقاشیهای سغدیان ترکیببندیهای بسته و متقارن را میتوان برشمرد.[4] به تدریج در دیوارنگارههای سغدی تغییراتی بوجود آمد. طوری که اگر «در دیوارنگارههای اولیه تناسبات نسبتاً طبیعی {است} و اندکی برجستهنمایی در پیکرها دیده میشود، در نقاشیهای متأخر رویکرد به شیوۀ خطی و دوبعدی {است} و معیارهای جدید تناسب و زیبایی و همچنین اهمیت مضمونهای دنیوی»[5] دیده میشود. این تغییرات در تصویرگری را میتوان در دیوارنگارهها با موضوعات حماسی، تاریخی و عامیانه دید.
نقاشی با موضوع حماسی و قهرمانی
در میان نقاشیهای سغدی مضمونهای حماسی و تاریخی بیشترین اهمیت را داشتند و نقاشیها با این مضمون عموماً در بخش میانی دیوارها تصویر میشدند. روایات حماسی متداول در میان سغدیان که بنمایۀ اغلب داستانهای پهلوانی را تشکیل میدادند احتمالاً توسط گوسانها اشاعه مییافتند.[6]
از جمله مشخصههایی که میتوان آنها را از ویژگیهای دیوارنگارههای حماسی و قهرمانی برشمرد این است که آنها غالباً در باریکههای ممتد تصویر میشدند و صحنههای قهرمانی به نحوی کنار هم قرار میگرفتند که بیننده میتوانست روایت را به صورت افقی دنبال کند. به عبارت دیگر در این نقاشیها توالی روایی وجود داشت (تصویر 2). بزرگی پیکرها و رنگهای درخشان در نقاشیها با مضامین حماسی آنها را از گونههای دیگر متمایز میکرد. در این نقاشیها هنرمند، قهرمانان و شخصیتهای افسانهای را با نشانههایی از فرّ و شکوه مانند هالۀ نور و شعلۀ آتش به تصویر میکشید[7] (تصویر 3).
نقاشی با موضوع تاریخی
در نقاشیهای با موضوع تاریخی اما، هنرمندان سغدی به جای بکارگیری نشانههای فرّ و شکوه در پی آن بودند تا در «بازنمایی مستندات تاریخی به جزئیات توصیفی و واقعگرایانه»[8] بپردازند (تصویر 4).
نقاشی با موضوع عامیانه و روزمره
بازنمایی رویدادهای روزمره و عادی زندگی برای هنرمند سغدی اهمیت ثانویه داشت و گویا این موضوعها بیشتر برای سرگرمی بودند و رفتار و اخلاق مردم را منعکس میکردند. احتمالاً شیوۀ ترکیببندی دیوارنگارهها با مضمون عامیانه «از نقاشی کتاب اقتباس شده {…} و پیوند قصهنگاری سغدی با کتابنگاری عربی دورۀ اسلامی در خور توجه است»[9] (تصویر 5).
دیوارنگارههای سغدی در عین مستقل بودن، از جریانهای فرهنگی منطقه نیز تأثیر پذیرفتند. برای نمونه در اسلحه و جزئیات لباس تأثیر ترکها و در «پیکرهای نازک اندام و دارای حرکات موقر، گاه سیمای سنخ مغولی»[10] دیده میشود. این تأثیرات زمانی که چینیان و ترکان رهبری سیاسی سغدیان را به عهده گرفته بودند، یعنی سدۀ هفتم م در نقاشی سغدی ظهور یافتند.
بعدها ترکان مسلمان با جذب الگوهای فرهنگی سغدیان عامل انتقال دستاوردهای هنری آنان به نواحی باختری شدند.
[1] پاکباز، نقاشی ایران از دیرباز تا امروز، ص 39.
[2] همانجا.
[3] همانجا. پنجیکنت در حوالی سمرقند قرار داشته که در طی چند قرن مهمترین مرکز تجاری و سوقالجیشی سغدیان بوده و در نهایت توسط اعراب در سال 150 ق سقوط کرده است. در دیوارنگارههای پنجیکنت صحنههایی همچون نبرد رستم و سوگواری بر مرگ سیاوش وجود دارد. در این دیوارنگارهها که متعلق به اواخر دورۀ ساسانیان است قراردادهایی در تصویرگری وجود دارد که در مصورسازی نسخههای اولیۀ شاهنامه فردوسی نیز بکار رفته است. نشانههایی از این دست و نوشتههای مورخان مسلمان نشان میدهد که مسلمانان در پایهریزی نقاشی دورۀ اسلامی از دستاوردهای هنری و سنتهای باستانی ایران و آسیای میانه بهره گرفتهاند. (پاکباز، دایرةالمعارف هنر، ذیل مدخل نقاشی ایرانی، ص 576).
[4] پاکباز، نقاشی ایران از دیرباز تا امروز، ص 41.
[5] همان، ص 39.
[6] گوسان هنرمندی بود که دستکم از زمان پارتیان تا اواخر ساسانیان در زندگی فرهنگی مردم نجد ایران نقش مهمی داشته است. «سنت گوسانها عمدتاً متکی بر روایات شفاهی بوده و هر گوسان برجستهای قادر بوده بر زیبایی این روایات بیفزاید {…} و آنها را در قالب شعر به همراه موسیقی و آواز بسراید». اهمیت گوسانها خصوصاً در خراسان بزرگ و ماوراءالنهر بیشتر به این دلیل بود که آنها عاملان پیوند و تداوم داستانهای حماسی کهن بودهاند. پاکباز، نقاشی ایران از دیرباز تا امروز، ص 41.
[7] همان، ص 41 و 43.
[8] همان، ص 43.
[9] همانجا.
[10] سیمای سنخ مغولی: «چهرۀ گرد، چشمان مورب و دهان تنگ». همانجا.