تنها زمانی که ممکن است!
اولین تغییرات جدی در ساختار خانهها با تعریف راهروهایی میان فضاهای مختلف و اتاقها و ملحقات اختصاصی آنها رخ داد. این تغییرات در پاسخ به این ذهنیت بود که فضا باید هم نیاز به فعالیتهای مستقل را پاسخگو باشد و هم فرد بتواند بین تنها بودن یا همراه گروه بودن قدرت انتخاب داشته باشد. ساختارهای فضایی جدیدی طراحی شدند تا روابط مالک با افراد مختلف و مهمانانش را کنترل و سازماندهی کنند. همچنین سازماندهی معمول در خانههای قرن پانزدهم و شانزدهم به تدریج با سازماندهی جدیدی که از دسترسی همسایگان به خانه اجتناب میکرد، جایگزین شد.
اختصاص حریم به خانه، در مجاورت همسایهها و یا حریم خصوصی افراد خانه نسبت به هم، یا نسبت به خدمتکاران در روزگار ما روندی معمول است و در سطوح مختلف رخ میدهد. اما آداب و رسوم و فعالیتهای روزانه ما که نیاز به خلوت و فضای خصوصی و تنهایی بیشتر دارند، همیشه به این شکل نبودهاند. در واقع این موضوعات وابسته به مفاهیمی ذهنی چون شرم جنسی و احساس نیاز به خلوت و حریم خصوصی بوده است که مورد توجه مورخان ذهنیت چون آریس و جین لوییس فلاندرین بود و آنها روند تغییر و تکامل این مفاهیم ذهنی را بررسی کردهاند. آریس مسالهی بازنمودهای این مفاهیم در زندگی روزمره را مطرح کرد و فلاندرین از این سخن گفت که نیاز به خلوتی که هیچ کس شاهد آن نباشد و یا احساس شرمی که به صورت روانی امروزه وجود دارد و به صورت یک نرم اجتماعی است قبل از قرن 18 به طور کلی وجود نداشته است.
برای مثال، ممنوعیت لختی در بسترهای مختلف اجتماعی و اصول اخلاقی مانند آن و تاثیری که بر زندگی روزمره و رویدادهای اجتماعی داشتند، بر معماری هم اثرگذار بود. یکی از وظایف کشیشان این بود که سقوط حاصل از وسوسههایی که از بی قیدی جنسی منتج میشد را محکم و مطرود کنند. از نمایش کودکان لخت در فضاهای خانگی اجتناب شد؛ برای پاسخگویی به این ذهنیت، باید درهایی از خانه بسته میشد و فضاهایی متمایز شکل میگرفتند. به تدریج فراهم کردن فضاهای خصوصی خانگی ضروری میشد. فلاندرین این فرضیه را مطرح کرد که تغییر در ذهنیت نسبت به زندگی خانوادگی و ظهور اخلاقیات برای انجام اعمال خصوصی و یک فضا که روابط خصوصی در آن آزادانه رخ دهد، به مکانی با ویژگیهای جدید انجامید. به تدریج کنترل اجتماعی جای اخلاقیات مذهبی را گرفت. البته این مسائل در میان همهی طبقات اجتماعی به یک شکل نبود و تفاوت بین طبقات اجتماعی بسیار بارز و مشخص بود و خانهها یکی از مهمترین نشانههای این تفاوت در طبقات اجتماعی به شمار میرفتند.
عدم نمایش صحنههای خصوصی یک خانه در خارج از حریمهای تعریف شده، ابتدا در میان طبقات اشرافی رایج شد. در واقع نیاز به تنها بودن، در عین عضویت در یک خاندان بزرگ و امکان داشتن حریمی جدا از رویدادهای زندگی روزانه، در آغاز نوعی مزیت محسوب میشد و برای همگان ممکن نبود. به نظر میرسد همزمان با آنکه تنها بودن یکی از مزایای زندگی اشرافی به شمار میرفت، اشراف به طور متناقضنمایی با تعداد زیادی از پیشخدمتها محاصره شده بودند. راهروهای دوگانه، لابیها و بخشهای جانبی اتاقها در یک سازمان فضایی ویژه، امکان برآورده شدن هردوی این خواستها را ممکن میکرد.
در همان زمان در مسکنهای مردم از طبقات متوسط، ازدحام و تراکم همچنان بالا بود. اتاقهای با چندکاربرد مختلف رایج بود و گاه اتاقهای دیگری به آنها متصل میشدند. خانههای افراد فقیر جامعه هم تا قرن هجدهم و شرایط مطلوبتر اقتصادی جامعه، تقریبا نسبت به قبل تغییری نکرده بود. فرنان برودل به مبلمان چنین خانههایی اشاره کرده است؛ تا قرن هجدهم زمانی که تجملگرایی تا حدودی توسعه یافت و در بعضی از نقاط مبلمانهای ویژه، نقاشی یا تزیین شده به کار رفتند مبلمان تقریبا هیچ چیز نبود یا بسیار حداقلی بود. تعداد زیادی از مورخان به فقر اسباب و اثاثیه در داخل خانهها اشاره کردهاند. در بعضی از گراورها بسیاری از اشیا بر روی زمین خالی قرار گرفتهاند. ساختار مسکنها به انتخاب درجهی ارتباط با دیگران در خانه مربوط میشد و اشراف مایل بودند که هم دسترسیشان به یک سبک زندگی مخصوص را به رخ دیگران بکشند و همزمان کمتر در چشم عموم ظاهر شده و ملاقاتهای کمتری برای حفاظت از حریم خود داشته باشند.