×

جستجو

ردپای معماری ایرانی در تایلند؟

1)

 

در دورهم‌نشینی دوستانه‌ای که در عصر یک روز تابستان برای صرف چای با جمعی از همکاران دانشگاهی گرد آمده بودیم، صحبت از مذهب و زبان در جنوب‌شرق آسیا شد. حضور اسلام در کشورهای اندونزی، مالزی و حتی فیلیپین، پیش از تغییر مذهب به کاتولیک –که عمدتا ناشی از نفوذ و سیاست تفتیش عقایدِ اسپانیایی‌ها بود- بحث را به نقشِ تاریخی ایران در اشاعه اسلام در مناطق جنوب‌شرق آسیا کشید. حضور کلمات فارسی در زبان مالایی از جمله شواهدی بود که دوستان در اثبات ادعای خود جهت نفوذ و تاثیر فرهنگ ایران در منطقه جنوب‌شرق آسیا می‌آوردند؛ اشاره به شخصیت‌های برجسته ایرانی در تاریخ این منطقه از دیگر دلایل بود. در این میان یکی از دوستان به "شیخ احمد قمی" از شخصیت‌های متنفذ تایلند در قرن شانزدهم میلادی اشاره کرد. شیخ احمد تاجری سرشناس، با نفوذ فراوان، در دربار تایلند بود که علاوه بر اقتصاد تاثیراتی در فرهنگِ آن زمان تایلند نیز داشت؛ به طوریکه نوادگان او همچنان از خاندان‌های سرشناس در تایلند به شمار می‌روند. دایره صحبتهای آن روزمان به همان میز چای عصرانه محدود ماند...

 

2)

 

پس از مدتی زندگی در جنوب‌شرق آسیا، که به دلیل مشغله‌های فراوان با محرومیت از سفر و بازدیدهای معمولِ معمارانه‌ام همراه بود، فرصتی چندروزه و تقریبا ناگهانی برایم فراهم شد. به دلیل کمبود زمان، بدون برنامه‌ریزی و مطالعه قبلی، تایلند را که مقصدی در دسترس و آسان بود، برای سفر انتخاب کردم. مقصدم بانکوک و آیوتایا- پایتخت قدیم تایلند- بود. هرچند تصمیم سفر معمارانه به تایلند، کشوری که شهرتش عمدتا به‌واسطه خرید، تفریح و سواحل زیبایش است، برای بسیاری از دوستانم موضوع شوخی و خنده بود.

 

3)

 

پس از سه روز اقامت در بانکوک، کم‌کم، سفر معمارانه به تایلند برای خودم هم سوال برانگیز شد. معماری تایلند عمدتا معماری فضای بیرونی است، اما سفر معماری برای من همواره مرادف با سفر درون فضا و آشنایی با جاذبه پیچیده فضای داخلی معماری بود. قطعا فرهنگ غنی تایلند و معماریِ وابسته به آن در جای خود موضوع مناسبی برای مطالعه است، اما در یک سفر یک هفته‌ای آنچه که از نمونه‌های برجسته این معماری، از طریق کتابهای راهنما، می‌یافتم و بازدید می‌کردم، عموما بناهایی مجسمه‌مانند و یا مجسمه‌هایی (چون تمثال بودا) بود، که هیچیک برای من توجه‌برانگیز نبود. (تصویر 1) شاید هم سنت معماری ایرانی، که هر بنایش دنیایی از جلوه‌ها و جاذبه‌های داخلی است، باعث می‌شد آنچه می‌بینم در نظرم غیرمعمارانه بنماید. به‌هرروی بناهای یادمانی بانکوک به هیچ‌وجه کنجکاوی معمارانه‌ام را پاسخ نمی‌داد. تنها بنایی که در میان انبوه بناهای معرفی شده در کتب راهنما متفاوت می‌نمود و چشمم را گرفت، معبدی با نام محلی Wat Phra Kaew بود که ترجمه آن به انگلیسی Temple of Emerald Buddha (معبد بودا؛ زمرد سبز) می‌شد. این معبد جزیی از مجموعه کاخ بزرگ (Grand Palace) بود که متاسفانه در زمان بازدید من، به دلیل برگزاری مراسمی از سوی دولت، امکان بازدید آن از نزدیک وجود نداشت، با این وصف از محوطه کاخ بزرگ تعدادی عکس از آن تهیه کردم. این بنا، و چندین بنای کوچک دیگر در این مجموعه، بدان جهت که شباهت بصری زیادی با تالارهای صفوی داشت توجه‌ام را جلب کرد؛ تالارهای صفوی یکی از موضوعات موردعلاقه و چندساله تحقیقاتی است که به همراه همکار گرامی جناب آقای مجتهدزاده در حال انجام آنم. یافتن این شباهت، که در جزییات نیز کیفیت تزییناتِ صنایع دستی اصفهان را در ذهنم زنده می‌کرد، مهمترین دریافتم از معماری بانکوک بود. (تصویر2,3,4)

 

4)

 

بازدید سه‌روزه بانکوک، جز مورد فوق، یک درس هم برایم داشت. اگر بار دیگر به تایلند بازگردم، نه بر بناهای بزرگ و شاهکارها، که بر بناهای مردمی و شهرهای کوچک تمرکز خواهم کرد.

 

5)

 

در راستای برنامه سفرم به توری یک‌روزه جهت بازدیدِ آیوتایا، پایتخت قدیم تایلند، ملحق شدم. امیدوار بودم در این شهر کوچک آنچه به دنبالش بودم بیابم. آنچه در وهله اول دیدم معماری مذهبی-حکومتی مشابه بانکوک، در مقیاسی کوچکتر، بود. در حقیقت آیاتویا الگوی بانکوک بوده است. اغلب آثار به جا مانده مجسمه‌ها و معابد توپر مجسمه‌مانندی بود که از دستبرد گذر زمان در امان مانده بود. مابقی دیوارهای مخروبه فضاهای معماری و بناهای فروریخته مجموعه‌های شهری بود که چون اسکلتی عریان از پیکری فرسوده، بیش از معماران، باستان‌شناسان را خوش می‌آمد. (تصویر5) در محوطه آخرین مجموعه تاریخی مورد بازدید، ناامیدانه درحال قدم زدن به سمت ماشین برای بازگشت به بانکوک بودم، که با یک خانه چوبی تایلندی مواجه شدم. خانه را از مکانی دیگر، جهت بازدید توریست‌ها، به این محوطه منتقل کرده بودند. فرصت چندانی برای بازدید نبود. گرمای طاقت‌فرسا همراهان بازدید را خسته و بی‌انرژی کرده بود، و همه برای رسیدن به ماشین و بازگشت به بانکوک بی‌قرار بودند؛ اما من گویی بالاخره فضایی معمارانه را یافته بودم. فضایی از جنس زندگی! پس از سه روز بازدید از معماری‌های مجسمه‌وار و مجسمه‌های باستانی، به شدت مشتاق بازدیدِ بنایی بودم که امکان لمس زندگی و تجسم رفتارهای انسانی از فضا را مهیا می‌کرد. از گروه جدا شدم و برای بازدیدی کوتاه وارد خانه‌ای با هویت کامل معماری شرق آسیا در بیرون شدم، به این امیدکه بنا دنیایی ناشناخته و جالب از معماری تایلندی را پیش چشمم می‌گشاید، اما با ورود به بنا کاملا شگفت زده شدم. (تصویر6)

 

6)

 

گویا در خانه‌ای کویری در ایران بودم که به جای مصالح معمول معماری ایرانی با چوب ساخته شده بود. هرچند خانه، به سبک خانه‌های بومی جنوب‌شرق آسیا، بر سکویی فراتر از سطح زمین قرار گرفته بود، اما حس فضایی و ویژگی‌های داخلی آن چنان بود که گویی با یک خانه حیاط مرکزی ایوانی در ایران مواجه‌ بودم. حتی ترتیب فضاها و نحوه چینش آنها (از منظر اصلی و فرعی) همچون خانه‌های ایرانی بود. این واقعیت که حیاط مرکزی هیچگونه توجیه اقلیمی در آن منطقه نداشت، حس قویتری از حضور یک فرهنگ ِ معمارانه غیربومی را تداعی می‌کرد. شاید همین امر باعث شده بود سقفی چوبی در حیاط افراشته شود، اما عدم تماس این سقف با جداره‌ها و جدایی آن از دیوارهای پیرامونی همچنان ماهیت حیاط‌گونه و حس مرکزی آن را حفظ و تقویت کرده بود. حضور در فضایی ایرانی، آن هم در قلب پایتخت تاریخی تایلند، مرا به فضای صحبت‌های آن مهمانی چای عصرانه برد. صحبتهایی با محوریت نفوذ فرهنگ ایرانی در جنوب‌شرق آسیا و شخصیت جالب و کمتر شناخته شیخ احمد قمی، ایرانی پرنفوذ در تایلند... بعدتر دانستم به سکونت و تجارت در آیوتایا -  که در زمان او دربارتایلند در آن مستقر بوده- اشتغال داشته و مقبره وی نیز همچنان در این شهر واقع است.

 

متاسفانه فرصت مناسب برای عکاسی و یا برداشت و کروکی از بنا وجود نداشت. ماشینِ گروهِ بازدید در گرمای طاقت‌فرسا منتظر من بود و من پس از گرفتن چند عکسِ سریع و سرسری از بنا، (تصویر7,8) شتابان به سوی ماشین دویدم.

 

 7)

 

اگر در آینده فرصتی دست دهد، بی‌تردید به یافتن ریشه‌های پیوند بناهایی که در بانکوک و آیوتایا، آنچنان قوی، مرا به یاد معماری سرزمینم انداخته بود، خواهم پرداخت. بناهایی با ‌شباهات آشکار به معماری مناطق مرکزی ایران که دیدن آنها خارج از ایران، و حتی گاه در برخی مناطق ایران بزرگ، دور از ذهن می‌نماید.

 

8)

 

برایم روشن نیست آیا نگاه من، که شکل گرفته در بستر فرهنگ ایرانی است، تنها شباهت سازی بصری بین این دو معماری در ذهن ایجاد کرده؛ و یا حس و چشمان آشنای من با معماری ایرانی قادر بوده سرنخ‌های ارتباطات واقعی بین این دو معماری (ایران و تایلند) را بیابد. به هر روی، داستان شیخ احمد قمی و نقش اقتصادی-فرهنگی که او در قرن شانزدهم، یعنی مقارن صفویان، در دربار تایلند ایفا کرده است، تا حد زیادی مجابم می‌کند که این ارتباط، موضوعی شایسته تحقیق است.

اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
«مسجد سنجیده‌ی قزوین: کارکرد و زمان ساخت» | لیلا قاسمی، زهره تفضلی
در محله‌ی کهن راه‌ری در شهر قزوین، بنایی تاریخی با نام «مسجد سنجیده» وجود دارد. تاریخِ ساختِ این بنا و بانی آن نامشخص است. با در نظر گرفتن برخی شواهد کالبدی در بنا و برخی شواهد در گزارش‌های مرمتیِ بنا و نظر به اینکه برخی محققان پیشین با توجه به شباهت فرم بنا به مقابر، احتمال تغییر کارکرد این بنا را مطرح کرده‌اند، به نظر می‌رسد کارکرد اصیل بنا چیزی غیر از مسجد بوده و در دوره‌ای کارکرد آن تغییر یافته است. درباره‌ی کارکرد اصیل آن نظراتِ مختلفی وجود دارد.
اسطوره و اسطوره‌شناسی نزد ژرژ فردریش کروزر | نخستین نشست از سلسله نشست‌های سهراب
برگزارکننده: گروه پژوهشی میت‌اوخته، موسسه‌ی فرهنگی هنری کتاب‌آرایی ایرانی میزبان: نگارخانه‌ی لاجورد
ایران‌شناسی در قلمرو زبان آلمانی (دو گزارش تاریخی) | رودیگر اشمیت، مانفرد لورنتس
ایران‌شناسی در آلمان سنّتی غنی است و سابقه‌ای چندصدساله دارد. به‌واقع هیچ‌یک از حوزه‌های گوناگون پژوهش در تاریخ و فرهنگ ایران کهن، اعمّ از باستان‌شناسی،...
تاریخ هنر و نهادهایش: بنیادهای یک رشته (۱) | پاره‌ای دیگر از کتاب‌نگاشت توضیحی نظریه‌های تاریخ معماری و هنر
مهرداد قیومی بیدهندی
الیزابت منسفیلد، استاد تاریخ هنر در دانشگاه ساوت در سوانی امریکا، در این کتاب، مقالاتی را بر محور موضوع بررسی رشته‌ی تاریخ هنر را از...

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر