استاد اخوییان متولد سال ۱۳۰۵ هستند و اکنون نود ساله. کتاب تیشهداری: گذری بر آثار استاد محمدقاسم اخوییان، معمار سنتی خراسان را آقای محمدمهدی اخوییان نوشتهاند و فرهنگستان هنر چاپ کرده است. در فصلی از این کتاب به عنوان «گفتههای یک تیشهدار» سخنانی مستقیماً از استاد نقل شده است که جواهر تراش خورده است. سه بند از آنها را انتخاب کردهام و بی توضیحی در ادامه نقل میکنم. انشاءالله عمرشان طولانی باشد.
آجرهای من الگو ندارند، تماماً خیالی هستند، انگار کسی دست مرا میگیرد و روی آجر خط و طرح ایجاد میکند. تا آجر تراش دست به تیشه دو دم خود نبرد و آن را در دستانش نگیرد ذهنش و خیالش یاریاش نمیکند. زمانی که آجر زیر تیشه آجر تراش می آید، خیالش با آجر ارتباط برقرار میکند. اگر خاک این آجر از آدم معصیت کار باشد، زیر تیشه آجر تراش دوام نمیآورد یا شکل بدترکیب به خود میگیرد، طوری که آجرهای دیگر آن را قبول نمیکنند. اما اگر خاک آدم مؤمنی باشد، و آجر تراش هم مؤمن باشد، تیشۀ او فقط گرد و غبار از چهرۀ آجر میزداید و اضافات آن را جدا میکند. هر چیزی که او (خاک کسی که آجر شده) به آن عشق داشته است، به صورت نقش بر آجر کشیده می شود.
وقتی انسان میرود سرکورههای آجرپزی، اگر خوب بتواند گوش بدهد از سوختن آجرها نالهها و صداها شنیده می شود. در آنجاست که متوجه میشود عالم دیگری هم هست، آجرها حرف میزنند، دادمیکشند، شکایت می کنند، آواز میخوانند، مناجات می کنند. این آجرها انسان را سوق میدهند به سوی آخرت، هر یک از این آجرها اعمالشان در همین دنیا مشخص می شود، اگر اعمال خوبی داشته باشند روی آنها نقشی زده میشود و در داخل مساجد و مکانهای مقدسی به کار برده می شوند، ولی اگر اعمال خوبی نداشته باشند. به صورت ساده داخل چاهها یا در دیوارهٔ کوره کار می شوند تا جوابگوی اعمالشان باشند.
هر آجری رنگی دارد، آوازی دارد، شخصیتی دارد و این به ما نشان می دهد که باید هشیار باشیم و آنچنان در دنیا عمل کنیم که بعدها اگر خاک ما آجر شد و زیر دست اجرتراش افتاد، زیر ضربات تیشۀ آجرتراشی صدای دلخراشی از آجرمان در نیاید. صدایمان باید آهنگین و دلنواز باشد تا ندایی شود و تیشه دار روی ما نقشی الهی بزند.
اخوییان، محمدمهدی. تیشهداری: گذری بر آثر استاد محمدقاسم اخوییان، معمار سنتی خراسان. تهران: فرهنگستان هنر، ۱۳۸۷.
آجرهای من الگو ندارند، تماماً خیالی هستند، انگار کسی دست مرا میگیرد و روی آجر خط و طرح ایجاد میکند. تا آجر تراش دست به تیشه دو دم خود نبرد و آن را در دستانش نگیرد ذهنش و خیالش یاریاش نمیکند. زمانی که آجر زیر تیشه آجر تراش می آید، خیالش با آجر ارتباط برقرار میکند. اگر خاک این آجر از آدم معصیت کار باشد، زیر تیشه آجر تراش دوام نمیآورد یا شکل بدترکیب به خود میگیرد، طوری که آجرهای دیگر آن را قبول نمیکنند. اما اگر خاک آدم مؤمنی باشد، و آجر تراش هم مؤمن باشد، تیشۀ او فقط گرد و غبار از چهرۀ آجر میزداید و اضافات آن را جدا میکند. هر چیزی که او (خاک کسی که آجر شده) به آن عشق داشته است، به صورت نقش بر آجر کشیده می شود.
وقتی انسان میرود سرکورههای آجرپزی، اگر خوب بتواند گوش بدهد از سوختن آجرها نالهها و صداها شنیده می شود. در آنجاست که متوجه میشود عالم دیگری هم هست، آجرها حرف میزنند، دادمیکشند، شکایت می کنند، آواز میخوانند، مناجات می کنند. این آجرها انسان را سوق میدهند به سوی آخرت، هر یک از این آجرها اعمالشان در همین دنیا مشخص می شود، اگر اعمال خوبی داشته باشند روی آنها نقشی زده میشود و در داخل مساجد و مکانهای مقدسی به کار برده می شوند، ولی اگر اعمال خوبی نداشته باشند. به صورت ساده داخل چاهها یا در دیوارهٔ کوره کار می شوند تا جوابگوی اعمالشان باشند.
هر آجری رنگی دارد، آوازی دارد، شخصیتی دارد و این به ما نشان می دهد که باید هشیار باشیم و آنچنان در دنیا عمل کنیم که بعدها اگر خاک ما آجر شد و زیر دست اجرتراش افتاد، زیر ضربات تیشۀ آجرتراشی صدای دلخراشی از آجرمان در نیاید. صدایمان باید آهنگین و دلنواز باشد تا ندایی شود و تیشه دار روی ما نقشی الهی بزند.
اخوییان، محمدمهدی. تیشهداری: گذری بر آثر استاد محمدقاسم اخوییان، معمار سنتی خراسان. تهران: فرهنگستان هنر، ۱۳۸۷.
اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط