×

جستجو

یادداشتی بر کتاب «معماری و اندیشۀ نقادانه»

معماری و اندیشۀ نقادانه۱ كتابی است دربارۀ نقد معماری. اولین و مهم‌ترین ویژگی این كتاب، موضوع  كمیاب آن است، كه یقیناً بر كسانی كه علاقه‌مندند با ماهیت نقد آشنا شوند و در حوزۀ مباحث نظری به آن می‌پردازند امری آشكار است۲. دومین خصوصیت مهم كتاب آن است كه توسط یك معمار، دقیق‌تر بگوییم یك معلّم معماری۳، مشخصاً دربارۀ نقد آثار معماری نوشته شده است. بنابراین در میان بسیاری از متون دیگری كه به نقد ادبی، سینمایی یا هنرهای تجسمی اختصاص دارند از معدود متونی است كه به زمینۀ محدود و مشخص معماری می‌پردازد، و دیدگاه یك معمار را در این باره بیان می‌دارد. این در حالی است كه موضوع نقد در ادبیات و سایر رشته‌های هنری در بسیاری موارد مبنای استدلال‌ها و نتیجه‌گیری‌های مؤلف قرار گرفته ‌است؛ به این ترتیب وی توانسته به خوبی پیوند موجود میان معماری و دیگر رشته‌های هنری و ادبی را آشكار كند و از آن بهره گیرد. سومین نكته این است كه كتاب، مملو از مثال‌های نقد معماری است؛ پس علی‌رغم تذكرات متعدد نویسنده دربارۀ كمبود منابع نقد، این كتاب گنجینۀ ارزشمندی از مصادیق نقد معماری در اختیار خوانندگان قرار می‌دهد، آنان را با منتقدانی آشنا می‌كند كه به شكلی حرفه‌ای یا غیر‌حرفه‌ای به نقد معماری مشغول بوده‌اند، تصویری از جایگاه واقعی نقد معماری را در میان اهالی مغرب‌ زمین پیش چشم می‌آورد، و به طور ضمنی منابع فراوانی برای جستجوگران این زمینه مهیا می‌سازد. و بالاخره، چهارمین ویژگی كتاب آن است كه پس از گذشت قریب به سی سال از انتشار، ترجمۀ فارسی آن در اختیار خوانندگان فارسی‌زبان قرار گرفته و امكان استفادۀ آسان‌تر از مطالب این كتاب را برای آنان فراهم ساخته است. این همه، انگیزۀ نگارش این یادداشت مختصر بر كتابی است كه خواندن آن یقیناً بهرۀ زیادی به خوانندۀ علاقه‌مند می‌رساند.  


صحبت از هر كتاب ترجمه شده‌ای، محتاج آن است كه اولاً ، محتوای كتاب شناسانده شود؛ ثانیاً، كیفیت ترجمه معلوم گردد. بر همین اساس، آنچه در ادامه می‌آید به این نحو منظم شده است: در بخش ابتدایی و اصلی این یادداشت، محتوای كتاب توصیف می‌شود، در بخش دوم نكاتی دربارۀ محتوای كتاب ارائه می‌شود ، ودر پایان نیز ترجمه و نشر كتاب به طور مختصر موضوع بحث قرار می‌گیرد.


بخش اول: محتوای كتاب


كتاب، حاوی یك بخش مقدماتی، بدنۀ اصلی و یك بخش پایانی است. علاوه بر این سه، در نسخۀ ترجمه شده، «سخن ناشر» و «مقدمۀ مترجم» هم در شروع آمده ؛ كه در آنها مطابق آنچه معمول است، توضیحاتی درمورد انگیزۀ تهیه، ترجمه و نشر كتاب، نكاتی در معرفی نویسنده، اطلاعاتی مربوط به روال شكل گرفتن این كتاب، سخنانی دربارۀ ترجمۀ كتاب و امثال آن آمده است. در انتهای كتاب نیز یك «كتابشناسی» مفصل و «نمایه» دیده می‌شود.  


و اما مطالب اصلی كتاب، خود در قالب هشت فصل تنظیم شده‌اند. در دو فصل ابتدایی (مقدماتی)، یعنی «مقدمۀ مؤلف» و «نقد»، زمینۀ ورود به بحث فراهم شده است. سپس در سه فصل ابتدایی بدنۀ اصلی، یعنی «نقد معیاری»، «نقد تفسیری» و «نقد توصیفی»، نویسنده به شرح انواع نقد براساس نظمی كه خود او استنباط كرده است می‌پردازد. پس از آن «بلاغت زبان نقد» و «عرصه‌های حضور نقد» می‌آید؛ كه توضیحاتی است در حواشی نقد معماری برای شناسایی بهتر آن. و آخرین بخش (بخش پایانی) ،«پایان نقد»، یا بیانیۀ نویسنده در مورد نقد معماری است.


الف ـ بخش مقدماتی


در «مقدمۀ مؤلف»، ابتدا «وِین اَتو» دلایلی را كه موجب شده‌اند تا تحقیقی را در زمینۀ نقد معماری انجام دهد و منتشر كند بیان كرده‌ است ۴. این دلایل عبارتند از :


-  مهجور بودن نقد معماری


-  حضور نقد معماری در نشریات و جراید به طور مستمر


-  حضور پررنگ نقد در آموزش معماری


-  بی‌اعتنایی جامعه به نقش مؤثر نقد معماری در بهبود كیفیت محیط دست‌ساخته


در ادامۀ این بحث معلوم می‌شود كه « ... پیام اصلی این تحقیق این است كه منتقدین باید بیشتر آینده‌نگر و عاقبت‌اندیش و كمتر سیاستمدار و فرصت‌طلب باشند. 5». این پیام، كه بسیار كلی و بیشتر شبیه به یك پند اخلاقی است، برای آنكه متحقق شود می‌باید كه شكل روشن‌تری به خود بگیرد و به ارائۀ راه‌حلی عملی در نقد بیانجامد. اما نویسنده در همینجا متذكر می‌شود كه:« با وجودی كه در این مرحله از تحقیق، بیان فرضیه‌ای صریح الزامی است اما هدف اصلی، ایجاد شفافیت در مورد مقولۀ نقد می‌باشد.۶». پس با تعیین مقصدی نزدیك‌تر و قابل حصول‌تر، وی، هدف تحقیق را تبیین شیوه‌های نقد و شناساندن ابزار آن می‌شمرد، و ارائۀ تعریف نقد درست را در حد‌ّ بیان آرزوهایش رها می‌سازد و آن را به فرصت دیگری موكول می‌‌كند.


نویسندۀ كتاب در همین بخش تعریفی هم از نقد ارائه می‌كند، و هرگونه واكنش نسبت به اثر معماری را «نقد» آن اثر می‌شمارد۷. نگاه او به نقد، طبق اظهار خودش، كل‌نگر است و برای این امر دلایلی دارد. اول آنكه، نقد معماری تنها توسط بخش خاصی از جامعه انجام نمی‌شود وهمۀ گروه‌ها، از جمله استفاده‌كنندگان غیرمتخصص از آثار معماری نیز  به نوبۀ خود به كار نقد مشغولند، و از آنجا كه منتقدان حرفه‌ای در هیچ مدرسه‌ای تربیت نمی‌شوند، پس این شغل منحصر به افراد خاصی نیست. دوم آنكه، نقد‌های رسمی و حرفه‌‌ای چندان پرشمار نیستند و اساساً نقد معماری به نوشته‌های انتقادی محدود نمی‌گردد، بلكه برای آن از انواع بیان استفاده می‌شود؛ از جمله بیان تصویری. و بالاخره، آخرین دلیل وی اعتقاد شخصی او مبنی بر این است كه با برشمردن انواع واكنش‌ها در مقابل آثار معماری در زمرۀ نقد و«... فروریختن دیوارهای جداكننده مابین دسته‌های مختلف یك طبقه‌بندی مشخص ، [می‌توان] به بینش رضایت‌بخش و جدیدی دست یافت. ... هیچ تفاوت آشكاری، یا حداقل هیچ مرز مشخصی، میان فعالیتهای هنری، انتقادی یا عملی وجود ندارد. همۀ این فعالیتها را می‌توان پس از تطبیق با یكدیگر و حذف موارد مشترك، واكنش‌های هدفدار نامید .۸»


اَتو، در خلال بحثی كه در تأیید جامعیت نقد می‌كند، نظریۀ بسیار مهمی را نیز دربارۀ ارتباط بسیار نزدیك نقد، آموزش و طراحی معماری مطرح می‌كند، و برای آن از گفتۀ منتقد معروف ادبی، نورتروپ فرای، شاهد مثال می‌آورد: « " تعلیم یا تعلّم ادبیات غیرممكن است، آنچه می‌توان یاد داد یا یاد گرفت، نقد است"۹» . تذكر گذرا، اما بسیار مهم اتو بار دیگر به نقش مؤثر نقد در بهبود كیفیت طراحی معطوف است. در ضمن تذكر او  می‌تواند منشاء تحقیقات مفصل و شكل‌گیری نظریات مهم آموزش معماری نیز باشد.
 بدین ترتیب در «مقدمۀ مؤلف»  مقدمات ورود به بحث، همچون ارائۀ تعاریف، بیان اهمیت و جایگاه نقد، بیان فواید پرداختن به نقد و اهدافی كه در كتاب دنبال می‌شود، مهیا شده است. اما نویسنده این مباحث را در همینجا تمام نمی‌كند و بار دیگر در فصل بعدی، یعنی «نقد»، به طور مفصل به آنها توجه می‌كند.


اولین موضوعی كه در فصل «نقد» به آن توجه می‌شود، جایگاه نقد ، یا همان موقعیت‌هایی است كه در آنها نقد اتفاق می‌افتد. اتو، جایگاه‌های مختلف نقد را به این شكل دسته‌بندی می‌كند:


-  مقالات انتقادی، تفاسیر و ارزیابی‌های نشریات و ماهنامه‌های تخصصی و غیر تخصصی


-  تاریخ‌نگاری


-  آموزش طراحی در مدارس معماری


-  طراحی معماری 


فایدۀ نقد، موضوع بعدی است؛ و نویسنده بار دیگر فایدۀ نقد را نقش روشنگرانۀ آن برای جامعه و ارتقای كیفیت محیط دست‌ساخته برمی‌شمرد . شناخت شیوه‌های نقد ـ كه هدف تحقیق است ـ «... باعث می‌شود كه نقد، از وسیله‌ای برای تهدید كردن و ترساندن به ابزاری برای تولید كارهای بهتر تبدیل شود.۱۰».


پس از آن، دیدگاه نویسنده یا محقق در باب نقد شرح می‌شود. اتو معتقد است برای آنكه بتوانیم نقد را در جایگاه درست خود قرار دهیم باید «... نقد را به چشم یك رفتار بنگریم، نه یك قضاوت.۱۱». این دیدگاه، در بخش قبل نیز مطرح شده بود؛ آنجا كه نویسنده همگان را به نگاهی كل‌نگر به موضوع نقد فرا می‌خواند.


پس از توضیح مختصری دربارۀ ساختار فصل‌های بعدی كتاب، نویسنده، چند نكته را متذكر می‌شود. اول آنكه، بهتر است شیوۀ نقد را ابزار كار منتقد، و آن را از نیت وی جدا بدانیم۱۲. دوم، بدانیم كه «... نقد بیش و پیش از هرچیز وابسته به شخص منتقد است، نه به پدیدۀ مورد نقد.۱۳» . سوم آنكه، بدانیم «... نقد تنها یك جریان منفی ... نیست، بلكه ممكن است مثبت یا حتی بی‌طرف باشد.۱۴». تلقی نقد به مثابه یك رفتار انسانی و آگاهی از این امر كه نقد متأثر از شخص منتقد و جهان‌بینی و آرا و عقاید او است، و هدف از آن هم همیشه حمله و تخطئه نیست، به ما كمك می‌كند كه در مقابل آن سپر بیاندازیم و با دقت در محتوا، به تجربه‌آموزی مشغول شویم. با این تذكرات، اتو می‌كوشد همچنانكه منتقد را به آداب درست نقد دعوت می‌كند، مخاطب را نیز با او آشتی دهد؛ اگر چنانكه اتو می‌خواهد، شیوه‌های نقد را تنها ابزار كار منتقدین و بازی‌های آنان برای ابراز عقیده بدانیم ممكن است در اغلب مواقع به جای دفاع كردن و دلسرد شدن به تأمل در محتوای نقد مشغول شویم و بالاخره قبول كنیم كه چوب منتقدین هم ـ همچون معلمین ـ گل است!


بدین ترتیب با معلوم شدن دیدگاه و موضع نویسنده در باب نقد ، تنها این سؤال باقی می‌ماند كه «... براستی چه نوع اظهارنظرهایی در ردۀ نقد قرار می‌گیرند؟‌ نقد به طور كلی شامل مواردی نظیر: ارزیابی، تفسیر و توصیف كردن است.۱۵»، و همۀ انواع نقد را زیرمجموعه‌های این سه دستۀ كلی می‌شمارد.  سه فصل بعدی كتاب، با عناوین«نقد معیاری»، «نقد تفسیری» و «نقد توصیفی»، به شرح كامل این سه دسته و زیر مجموعه‌های آنها اختصاص دارد. ۱۶


ب ـ بدنۀ اصلی


با رسیدن به فصول مربوط به شیوه‌های نقد، تازه داستان اصلی كتاب آغاز می‌شود. نویسنده در این سه فصل هر یك از دسته‌های اصلی و سپس زیرمجموعه‌های آنها را با صبر و تأنی توضیح می‌دهد، و برای هر یك از محتوای این سه بخش، پیش از این مفصلاً در مقالۀ دیگری و در جای دیگر مورد بررسی قرار گرفته است۱۸؛ لذا بهتر است به جای تكرار مطالب ، خواننده را به مطالعۀ آن دعوت كرد. تنها از آن رو كه رشتۀ سخن نگسلد، خلاصه‌ای از تعاریف كتاب دربارۀ شیوه‌های نقد  به ترتیب زیر می‌آید:


1 ـ نقد معیاری، نقدی است كه در آن منتقد اثر معماری را براساس «معیاری» می‌سنجد . این معیار ممكن است نظری یا عینی باشد، از نظریات معماری و معتقدات منتقد سرچشمه گرفته شده باشد یا از درون خود اثر استخراج شده باشد؛ اما به هرحال، غالباً مورد توافق و مقبول منتقد است. زیرمجموعه‌های این شیوه از نقد عبارتند از :


-  نقد نظریه‌ای؛ كه در آن معیار سنجش، نظریه‌های كلی معماری است، همچون «تزئین جنایت است». منتقد میزان التزام اثر را به نظریه‌ای كه آن را راه صلاح می‌داند، می‌سنجد۱۹.


-  نقد منظومه‌ای؛ كه در آن ارزیابی اثر براساس معیارهای كلی انجام می‌شود؛ همچون معیارهای سه‌گانۀ ویتروویوسی ، یعنی « راحتی، استحكام و سرور». در حالتی خاص ممكن است معیار سنجش ، نظمی باشد كه از درون خود اثر ظاهر می‌شود . منتقد ، میزان وفاداری معمار به آن نظم را در موضوع نقد می‌سنجد۲۰.  


-  نقد گونه‌ای؛ كه در آن معیار سنجش، خصوصیات مشتركی است كه آن گونۀ خاص از بنا یا فضای طراحی شده می‌باید داشته باشد، همچون خصوصیات مشترك میان مدارس یا بیمارستان‌ها۲۱.      


-  نقد كمـّی؛ كه در آن معیار سنجش، اعداد و ارقام است. در این نوع نقد، كاركرد اجزای مختلف بنا و حتی كیفیت فضا نیز به اتكای معیارهای عددی و ضوابط كمـّی سنجیده می‌شود۲۲.


2 ـ نقد تفسیری ، نقدی است كه براساس تفسیر شخصی منتقد شكل می‌گیرد. منتقد در نقد تفسیری تلاش می‌كند مخاطب را با رأی خود همراه سازد و او را به قبول دیدگاه خود ترغیب می‌كند. زیرمجموعه‌های این شیوه از نقد عبارت‌اند از:


-  نقد جانب‌دارانه؛ نیت اصلی منتقد در چنین نقدی برانگیختن تحسین مخاطب نسبت به اثر است ، و برای این منظور می‌كوشد تا بر دیدگاه مخاطب و استنباط او تأثیر بگذارد۲۳.


-  نقد القایی؛ این شیوه‌ای است كه منتقد به كار می‌بندد تا مخاطب را با احساس خود نسبت به اثر همراه سازد، اما برای این منظور ابداً از استدلال‌های عقلانی بهره نمی‌گیرد بلكه هم‌ّ خود را صرف تهییج مخاطب می‌كند۲۴.


-  نقد ذوقی؛ این شیوه را منتقدی به كار می‌بندد كه اساساً كار زیادی با اثری كه نقد می‌كند ندارد، بلكه نقد برای او بهانه‌ای است برای‌ آنكه قطعه‌ای ادبی، شعر یا اثری هنری خلق كند۲۵.


3 ـ نقد توصیفی، نقدی است كه می‌كوشد به مخاطب كمك كند تا واقعیت اثر را درك كند ، و لذا بیش از دیگر انواع نقد ، بر پایۀ واقعیات بنا می‌شود . زیرمجموعه‌های این شیوه از نقد عبارتند از:



 نقد تشریحی؛ در نقد تشریحی منتقد بی‌آنكه ظاهراً قضاوتی كند تنها به شرح اوصاف اثر می‌پردازد، و لذا بسیاری اصلاً آن را نقد نمی‌انگارند. در نقد تشریحی ممكن است خصوصیات و شكل ظاهری اثر شرح شود (نقد تشریحی وجوه ایستا)۲۶، نحوۀ فعالیت درون اثر بازگو شود (نقد تشریحی وجوه پویا) ۲۷، یا داستان شكل‌گیری اثر حكایت گردد (نقد تشریحی روالی) ۲۸ .

نقد زندگینامه‌ای؛ در این شیوه منتقد به جای آنكه به اثر بپردازد ، صاحب اثر یا معمار را موضوع كار خود قرار می‌دهد ، و با بیان سرگذشت و شرح احوالات وی می‌كوشد تا مخاطب را با شرایط درونی معمار و انگیزه‌های او كه بر خلاقیتش مؤثر است آشنا سازد۲۹.
 نقد زمینه‌ای؛ در این شیوه هم مانند قبلی، منتقد بیشتر متوجه زمینه‌های شكل‌گیری اثر است. اما این بار او به شرح زمینه‌های بیرونی می‌پردازد، و شرایط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، و گره‌ها و گشایش‌هایی كه بر روند كار تأثیر می‌گذاشته‌ است را بیان می‌دارد۳۰.


در فصل بعدی، یعنی «بلاغت زبان نقد»، فنونی كه معمولاً در بیان منتقدان به كار بسته می‌شود بررسی می‌شود. اتو، ابتدا دربارۀ مشكلاتی كه در بیان منتقدین وجود دارد توضیحاتی می‌دهد. به زعم وی، مهم‌ترین مشكل، فقدان زبان مشترك میان منتقد و مخاطب او است. معیارها و مراجع نقدها معمولاً وضوح ندارند و به طور ضمنی بیان می‌شوند. نقل قولی كه وی در ابتدای بحث از گوتس‌هالك Gotshalk آورده ، به خوبی این مطلب را بیان می‌كند: « زبان نقد، زبان مقایسه‌های پنهان است. ...به طور كلی زبان نقد، چه توصیفی و چه تفسیری، بر پایۀ سابقۀ ذهنی منتقد از مجموعه‌ای از استانداردها و معیارها استوار است. البته گاه، منتقد در بیان این معیارها، آن قدر مبهم عمل می‌كند كه زبان وی چیزی فراتر از احساس تأیید یا عدم تأیید به مخاطب منتقل نمی‌كند.۳۱».


مشكل بعدی آنجا خود را می‌نمایاند كه بازی‌های كلامی و فن بیان آنچنان تشعشع خیره‌كننده‌ای بیابد كه موضوع نقد را به كلی در سایه قرار دهد و از نظرها پنهان كند؛ در چنین وضعی ممكن است « ...تنها چیزی كه در نقد می‌بینیم، تكنیك آن نقد باشد. وقتی چنین موردی اتفاق بیافتد، نقد، فرصت شكل‌دهی و تأثیرگذاری بر آینده را از دست خواهد داد.۳۲» اتو در تذكر ظریفی كه در پایان این فصل می‌دهد می‌گوید با آنكه «خود نقد نیز گاهی، قابل نقد می‌شود. خود نقد می‌تواند تفسیر، توصیف یا قضاوت شود. ... [اما] هدف غایی نقد، خود، مورد نقد قرار گرفتن، نیست، بلكه مهم‌ترین هدف آن، تأثیرگذاری است.۳۳». یكی از كارهایی كه می‌تواند در برقرار شدن تفاهم میان منتقد و مخاطب مفید باشد، آشنایی با فنونی است كه منتقدین در كار خود به كار می‌بندند؛ كاری كه در همین فصل از كتاب، اتو بدان همت گماشته است. در اینجا نیز همچون فصل‌های قبل، مثال‌هایی از نقد‌های نوشتاری یا تصویری با متن همراه شده‌اند تا در روشن شدن مطلب مؤثر افتند .


از مطالعۀ فصل «بلاغت زبان نقد»، انواع فنونی كه اتو از تجزیه و تحلیل مصادیق نقد بیرون كشیده معلوم می‌شود. به نظر نمی‌رسد كه منظور نویسنده، دسته‌بندی فنون و تعیین چارچوب نگارش نقد باشد، بلكه بیشتر می‌كوشد با ارائۀ این اطلاعات به مخاطبان نقد آنان را در مقابل این شعبده‌های منتقدین مسلح كند. آنچنانكه در كتاب آمده، یكی از فنونی كه ممكن است منتقدین در بیان استفاده كنند استعاره است؛ یك عبارت استعاره‌ای گاه می‌تواند جایگزین چندین سطر توضیح، توصیف و تفسیر باشد۳۴ . اشارات كنایی، طنز یا حتی گاه هجو، یكی دیگر از شیوه‌های بیان منتقدین است۳۵. استفاده از این شیوه همیشه به نوشتن هجویات و كنایات محدود نمی‌شود، كاریكاتورها هم می‌توانند به بیان تصویری نظرات منتقد كمك كنند. ممكن است منتقد به اثر معماری جان ببخشد و او را به سخن درآورد و با این كار نكاتی كه می‌خواهد بیان كند را از زبان او بگوید۳۶. گاه منتقدین برای توضیح ماهیت یك اثر از تركیب‌های دوتایی استفاده می‌كنند. معمولاً یكی از این دو درست و دیگری نادرست انتخاب می‌شوند، تا مخاطب خود، با مقایسۀ آنها و تعقل، موضوع را دریابد۳۷. فن دیگری كه در بیان برخی منتقدین دیده می‌شود، كنار هم نشاندن موضوعات متضاد است، تا از مقایسۀ آنها تعبیر درست بیرون بیاید. گاه دو موضوع متضاد در ظاهر شبیه به یكدیگرند، و این سرانگشت 


گره‌گشای منتقد است كه ماهیت متضاد آن دو را به مخاطب می‌شناساند۳۸. در این شیوه استفاده از تصویر گاه كارآمدتر از نوشته است. ممكن است منتقدی با پررنگ یا كم‌رنگ نشان دادن جلوه‌ای از یك اثر آن را تفسیر كند . نقدهای تصویری جایگاه مهم این شیوۀ بیان هستند. گاه منتقد در جریان نقد خود اصطلاحی را اختراع می‌كند كه با آنكه برای مخاطب ناآشنا است، اما می‌تواند مفهوم مورد نظر را به بهترین نحو منتقل سازد. چه بسا كه این اصطلاحات در میان معماران و حتی در بین مردم متداول ‌و ماندگار شده است۳۹.
فصل بعدی كتاب، یعنی «عرصه‌های حضور نقد»، به جایگاه نقد می‌پردازد. با این بحث، اتو نشان می‌دهد كه همچنانكه در بخش مقدماتی كتاب نیز گفته، نقد معماری به مقالات یا نوشته‌های انتقادی جراید و مطبوعات مختلف محدود نمی‌شود؛ نقد معماری با همۀ زندگی معماران درآمیخته است و از همه جا سرك می‌كشد و حضور خود را نشان می‌دهد، حتی از گفت‌وگوهای درونی یك معمار با خودش. جایگاه‌های حضور نقد را براساس تحلیل اتو می‌توان بدین ترتیب دسته‌بندی كرد:


-  نقد اثر توسط خود معمار


-  نقد اثر توسط كسانی كه قدرت تصمیم‌گیری بر طرح دارند


-  نقد اثر توسط كسانی كه به طور تخصصی نقد می‌كنند


-  نقد اثر توسط معماران و همكاران


-  نقد اثر توسط مخاطبان غیرمتخصص 


شرح نقد اثر توسط معمار، به ریزه‌كاری‌های روانشناسانه‌ انجامیده و انواع نداهای درونی را كه محتمل است از درون معمار سربرآورند و مانع یا مشوق او در كارش شوند بررسی می‌كند (همچون نداهای سركوب‌گر، دوستانه، مضطرب و عبرت‌آموز). اگر از این جزئیات صرف‌نظر شود آنچه می‌ماند ، ارزیابی‌های معمار از كار خودش در حین طراحی است: آیا به اهداف برنامه نزدیك شده‌ام؟ آیا فضاهای مورد نیاز را تأمین كرده‌ام ؟ آیا اصول طراحی ومعیارهای كمـّی را رعایت كرده‌ام؟ آیا استفاده‌كنندگان از این فضاها در آنها احساس آسایش می‌كنند؟ آیا همكاران من در این كار تناقض‌های اصولی خواهند یافت؟ آیا در هزینه‌ها شرط انصاف را به جا آورده‌ام؟ آیا مصالحی كه برای كارم انتخاب كرده‌ام در دسترس است؟ و هزاران هزار از این «آیا»ها. هرچه معمار تبحر بیشتری داشته باشد و آگاهانه‌تر به ارزیابی كار خود بنشیند، نتیجۀ كار او موفقیت‌آمیزتر خواهد بود.  


 كسانی كه می‌توانند بر روند طراحی مؤثر باشند نیز با ارزیابی‌های مشابهی به نقد اثر معماری می‌نشینند. اتو مصداق این نوع نقد را اظهار نظرهای مدیران دفاتر یا مدرسین معماری می‌داند. اگرچه كه در توضیحات مفصل خود، تنها بر نقد آموزشی متمركز می‌شود و انواع آن را بررسی می‌كند. او با مثال‌هایی انتقادهای مستبدانۀ برخی مراكز آموزش معماری را تصویر می‌كند۴۰، اما متذكر می شود كه: «...نمی‌توان با پیش‌داوری و بدون هیچ توجیهی، همۀ استادان معماری را در جایگاه منتقدان استبدادی فرض كرد. نقد استادان را می‌توان، به نوعی، در زمرۀ نقد كارشناسانۀ افراد متخصص نیز قرارداد ...۴۱». سپس وی به پیامدهای نقد تحكم‌آمیز و تخصصی در آموزش معماری می‌پردازد و اولی را موجب ضعف و ناتوانی دانشجویان و دومی را باعث پیشرفت آنان معرفی می‌كند۴۲.


منتقدان حرفه‌ای كه نظریاتشان مرتباً در جراید و مطبوعات به اطلاع عموم می‌رسد، متخصصانی هستند كه اگرچه در طرح تصمیم‌گیرنده نیستند، اما به دلیل تبحری كه در تغییر اذهان عمومی دارند بر آن تأثیر می‌گذارند؛ دست كم می‌توان گفت به دلیل تخصصی كه دارند به نوعی به وجدان بیدار جامعه تبدیل شده‌اند و در نتیجه نبض جامعه در دست آنها است. قبول میزان تأثیر منتقدین حرفه‌ای ممكن است برای كسانی مشكل باشد، اما این موضوع به خصوص در جوامعی كه اصحاب مطبوعات صاحب اقتداری هستند واقعیتی است كه در جای خود نتایج خوب و بدی را به همراه دارد. با آنكه بسیاری، به این گروه از منتقدان مطبوعاتی بی‌اعتمادند و آنان را مغرض و متعصب می‌پندارند، اما تذكر اتو دربارۀ برخی از آنان كه حقیقتاً به اصلاح جامعه می‌اندیشند نیز كاملاً بجا است: «به عنوان مثال، مك‌كیو و ... روزنامه‌نگارانی بودند كه به لزوم ایجاد توجه عمومی و نیز گسترش مباحث عمومی ، برای پیشرفت فیزیكی شهرهایی نظیر لوئیس و ...پی برده بودند.۴۳» .
ارزیابی‌های هیئت داوران مسابقات معماری و گفت‌وگوهایی كه در حاشیۀ این مسابقات در می‌گیرد، «رایج‌ترین و رسمی‌ترین جایگاه برای نقد همكاران در عرصۀ معماری است.۴۴». ارزیابی طرح‌های معماری توسط معمارانی كه مورد مشورت قرار می‌گیرند، مقالاتی كه معماران درمورد آثار همكارانشان در مجلات تخصصی نوشته می‌شود، و مكالمات درون گروهی در یك دفتر معماری را هم باید مصادیقی از نقد توسط همكاران دانست. برخی دفاتر معماری، نقد آثار خود را با نظمی دقیق دنبال می‌كنند. به عقیدۀ اتو چنین كارهایی«...نه تنها نشان‌دهندۀ تمایل آنان به ایفای مسئولانه‌تر نقش خود، بلكه به دلیل پیشگیری از ارزیابیهای ...منفی پس از ساخت بنا، توسط دیگران .. . ۴۵» است.


و بالاخره آخرین گروه منتقدین، استفاده‌كنندگان غیرمتخصص و مردم عادی هستند. ممكن است این گروه، خود به نقد بناها و فضاهایی كه در آنها زندگی می‌كنند مشغول نشوند، یا حداقل این كار را آگاهانه انجام ندهند، اما پاسخ‌های آنان به پرسشنامه‌ها و نظرسنجی‌ها را باید نمونه‌ای از نقد دانست. علاوه بر این، هرگونه واكنش مردم به فضاهای ساخته شده هم مصداقی از نقد است:«...اضافه شدن آثار انگشتان بر پنجره، آشغالها در ساحل و صفهای طویل مردم، همه نشان‌دهندۀ انتقادی بدون تعمد، نسبت به امكانات موجود یا طراحی ساختمانها است.۴۶». همچنین تغییراتی كه مردم با گذشت زمان در فضا ایجاد می‌كنند نیز از زمرۀ همین واكنش‌ها، یا نقد آنان نسبت به فضا محسوب می‌شود:«اغلب ساكنان، ...به این نكته اشاره كرده‌اند كه شرایط نامطلوب خانه‌ها به هنگام تحویل، آنان را مجبور به تغییر دكوراسیون و تزئینات داخلی كرده است.۴۷». گاه ممكن است این واكنش‌ها به اعتراض‌ تبدیل شوند: «والدین بیش از چهل تن از شاگردان مدرسه‌ای ... از رفتن فرزندان خود به آن مدرسه ممانعت كردند ... دانش‌آموزان ... بین ساختمانها می‌دویدند ... شیشه‌ها را می‌شكستند و ...۴۸». اتو معتقد است نقد استفاده‌كنندگان به دلیل آنكه معمولاً پس از ساخت بنا اتفاق می‌افتد نمی‌تواند سازنده باشد، اما خاطرنشان می‌كند كه اگر طراحان در حین طراحی و پیش از ساخت به خواسته‌های استفاده‌كنندگان توجه كنند می‌توانند از بروز مشكلات بعدی جلوگیری كنند.


ج ـ بخش پایانی


«پایان نقد»، به قول نویسنده «...در حقیقت آغازی دوباره است.49»؛ چرا كه در آن اتو دوباره به بحث مقدماتی خود باز می‌گردد و سخنانی درباب نقد درست (نقد آینده‌نگر) می‌گوید. او نقدی را كه آینده‌نگر نیست، چیزی جز تراوشات فكری گذرا نمی‌داند: «درحقیقت این آینده‌نگر بودن نقد است كه... می‌تواند سرچشمۀ تحولات و تغییراتی در جریان آن بوده و نقد معماری را از سایر نقدهای ادبی و هنری متمایز گرداند.۵۰» .سپس او به وجوه تمایز نقد معماری از نقد ادبی و هنری می‌پردازد و در حالی كه دو گروه اخیر را بر روند خلاقیت بی‌اثر می‌داند ، نقد ادبی را صاحب توانایی ایجاد تغییر در روند طراحی بناها و فضاهای زندگی مردم می‌شمارد. او ساده‌انگاری در مورد نقد معماری را مجاز نمی‌داند :«برای تأكید بیشتر بر نقش یگانۀ نقد معمارانه ، منتقد باید توجه بیشتری به مسائل مرتبط با آینده از خود نشان دهد و به ارائۀ قضاوتهای گونه‌ای طبقه‌بندی شده ، یا تفاسیر مربوط به گذشته قناعت نكند. حد مطلوب منتقد باید استفاده از گذشته و حال برای ادارۀ بهتر آینده باشد. ۵۱» .


بر همین اساس است كه اتو یكی از وظایف نقد معماری را آگاه كردن مخاطبان از آنچه كه در زمان حال می‌گذرد برمی‌شمرد و با مثال‌هایی می‌كوشد ربطی میان دسته‌بندی‌هایی كه از انواع نقد در فصل‌های قبلی انجام داده و وظیفۀ اصلی نقد ایجاد كند؛ ظاهراً او از میان انواع نقد، «توصیف» آثار را صاحب ویژگی‌هایی می‌شمرد، اما مطالبی كه مطرح می‌كند وضوح كامل ندارند. سپس در حمایت از نقد آینده‌نگر، اقوال مخالفان و موافقان نقد معماری را بازگو می‌كند و پاسخ‌هایی نیز به آنان می‌دهد. اما مهم‌ترین حرف خود را در بند پایانی كتاب می‌زند، آنجا كه می‌گوید:«در خاتمه، ما اطلاعات بسیار مبسوط و فراگیری برای درك یا حتی آموزش منتقدان داریم. ما به عنوان یك هدف، "واكنش هدف‌دار آینده‌نگر" را داریم و روش‌های كافی برای استفاده در هر موقعیتی و همچنین روشهای كافی برای رسیدن به هر نتیجه‌ای ـ در كلام و نه در عمل ـ را در اختیار داریم.۵۲». پس با معلوم شدن هدف نقد و آشنایی با شیوه‌های كار، هنگام آن است كه « ... نقد كنیم و به نقد با پشتكاری بیشتر و اعتقادی راسخ‌تر ادامه دهیم.۵۳».




بخش دوم: نكاتی دربارۀ كتاب


اتو محصول نهایی كتاب  و تحقیق خود را فراهم كردن مصالح مورد نیاز برای نقد می‌داند، هرچند خود وی نیز در «عملی بودن» این امر تردید دارد. نگاهی دوباره به محتوای كتاب در شش فصل پایانی لازم است تا به ما نشان دهد كه حقیقتاً در این كتاب چه گذشته است؟ در وهلۀ اول، كاری كه توسط وین اتو انجام شده، یعنی بیرون كشیدن شیوه‌های نقد از دل مصادیقی كه از اینجا و آنجا گردآوری شده‌اند، دسته‌بندی آنها و نهایتاً قرار دادن هر دسته در كشوی مخصوص به خود، نظمی در خانۀ آشفتۀ نقد معماری برقرار می‌كند كه می‌تواند موجب آرامش ساكنین این خانه باشد. حاصل كار كتاب آن است كه شیوه‌های مختلف نقد معلوم شد، و فنون بیان، یا به قول اتو، «دام»های منتقدین برملا گشت. با بحث جایگاه نقد، خوانندگان كتاب صاحب شامۀ تیزی شدند كه هر جا بوی نقد به مشام برسد می‌توانند آن را تشخیص دهند و با آن روبه‌رو شوند.


 مهم‌ترین درسی كه از این كتاب می‌توان گرفت آن است كه نقد را یك «رفتار» بدانیم و به همین جهت با نگاهی كل‌نگر به آن بنگریم. اما آیا نویسنده، خود به نگاه كل‌نگری كه ترویج می‌كند پایبند است؟ روشی كه او برای شناساندن شیوه‌های نقد انتخاب كرد چیست؟ آیا برگزیدن بخش‌هایی منتخب از مصادیق نقد، و سپس بیرون كشیدن شیوۀ مستتر در آنها می‌تواند به تعریفی جامع از نقد بینجامد؟ و با قبول فرض اولیه كه «نقد، یكی از رفتارهای انسان است»، آیا می‌توان با برگرفتن برش‌هایی از این رفتار به ماهیت كلی آن دست یافت؟


تجزیه و شرحه‌ شرحه كردن مصادیق نقد ، و سپس بیرون كشیدن انواع شیوه‌ها اگرچه در انتقال آگاهی‌هایی درمورد نقد مفید است، اما نقاط ضعفی هم در منظومۀ پیشنهادی ایجاد می‌كند. اگر دسته‌بندی اتو از انواع نقد را مجدداً مروری كنیم در می‌یابیم كه اولاً، انواع شیوه‌های معرفی شده با یكدیگر هم‌ارز نیستند. مهم‌ترین دلیل، همان است كه خود اتو در فصل اول كتاب می‌گوید:«...نقد بیش و پیش از هرچیز وابسته به شخص منتقد است ...۵۴». همین امر است كه موجب می‌شود وی در توضیح نقد تشریحی كه زیرمجموعۀ نقد توصیفی است و در پاسخ به آنان كه معتقدند توصیف یك اثر هیچگاه به معنای نقد آن نیست تذكر دهد كه:« ...نقد تشریحی با وادار كردن ما به دیدن وجوه خاصی از اثر و پدیدۀ مورد نقد و تمركز روی آن وجوه، حداقل امكان شكل‌گیری تجربه‌ای تازه و فهمی جدید از اثر را برای ما به وجود می‌آورد.۵۵ ». سپس در چند سطر بعد می‌گوید:«این نوع نقد، در جلب توجه خواننده به نكته‌ای خاص، ممكن است كار را تا آنجا ادامه دهد كه نوعی نقد تفسیری، القایی و جانبدارانه از میان كار سر بر آورد.۵۶». انواع نقد تفسیری نیز خود، از مبانی فكری وسلایق منتقد نشئت می‌گیرند؛ پس در ساده‌ترین شكل نقد، یعنی نقد توصیفی، و حتی در انواع دیگر آن، یعنی نقد تفسیری جای پای معیارها و معتقدات منتقد دیده می‌شود. به این ترتیب آیا می‌توان نقدی یافت كه به ترتیبی معیاری نباشد؟ 


 
ثانیاً ، یافتن نقدی كه براساس تنها یكی از شیوه‌ها شكل گرفته باشد كاری سخت و حتی غیر ممكن است . همین امتزاج توصیف و تفسیر كه اتو نیز به آن اشاره كرده است، منتقدان را به بندبازی دائم میان این دو وا می‌دارد. در حقیقت، اگر موشكافانه به مصادیق نقد بنگریم نمی‌توانیم به روشنی مرز قطعات مختلفی كه بر اساس یكی از شیوه‌ها نگاشته شده است را دریابیم؛ اتو، خود، در جایی از كتاب اشاره‌ای به این مطلب می‌كند:« ... در دانشكدۀ ویسكانسین ... به دانشجویان خلاصه‌ای از بخشهای دوم تا چهارم داده شده بود، تا براساس آن طبقه‌بندی، نقدها و قضاوتهای ...استادان درمورد طرحهای دیگر دانشجویان را مورد ارزیابی قرار دهند۵۷... البته انتظار می‌رفت كه دانش‌آموزان با مشاهدۀ دقیق و...به فهم بهتری از...ماهیت عملكرد منتقد نایل شوند كه: روند كار یك معلم ـ منتقدِ نوعی، ...تركیبی است از توصیف...قضاوت...و درنهایت تفسیر. ۵۸». واقعیت آن است كه دسته‌بندی اطلاعات حاصل از مصادیق نقد، كه ابتدا تنها «مسیر كار» محقق یا همان نویسندۀ كتاب برای تبیین نقد معماری به نظر می‌رسد ، در خلال بحث به «هدف اصلی تحقیق» تبدیل می‌شود و اصالتی می‌یابد. هدفی كه محقق همه جا مصرانه به دنبال حصول آن است و گاه دستیابی به آن فایده‌ای هم به حال تحقیق ندارد؛ مانند آنچه در طبقه‌بندی دقیق و موشكافانۀ فعل وانفعالاتی كه در درون معمار در حین نقد آثار خودش رخ می‌دهد و وجوه مختلف روح او را به نمایش می‌گذارد و لذا كار را، بی‌دلیل، به تحلیلی روانشناسانه تبدیل می‌كند.


و حال‌، مهم‌ترین سؤال این است كه آیا می‌توان با استفاده از این طبقه‌بندی شیوه‌ها و با آگاهی از آنچه در مورد فنون بیان و جایگاه‌های مختلف نقد گفته شد، نقد معماری انجام داد؟ اتو، با چشیدن خوراك‌هایی كه پیش از این توسط دیگرانی طبخ شده، به مصالح و مواد اولیۀ آنها پی برده است؛ و اگر منصف باشیم باید بگوییم كه در این كار ذائقه و چشایی خوبی هم داشته است. اما فقدان دستور پخت، مانع از آن است كه خود وی یا كسان دیگری كه همراه او شده‌اند بتوانند بار دیگر از آن مصالح اولیه، خوراكی تهیه كنند؛ نتیجه آنكه سفرۀ نقد همچنان بی رنگ و بو مانده و به جز مجموعه‌ای از مواد خام چیزی در آن وجود ندارد. نقد، درست به همان دلیل كه «یكی از رفتارهای انسانی» است، پیچیدگی‌ها و ظرایف بسیاری دارد. تردیدی كه در چند بند پیش دربارۀ كل‌نگر بودن كار اتو مطرح شد تنها به خاطر روش كار او نیست، كه با دقتی علمی به تجزیۀ مصادیق نقد می‌پردازد و عناصر اصلی آنها را كشف می‌كند. بلكه به این دلیل است كه در این تجزیۀ علمی رشتۀ پنهانی كه عناصر را به هم پیوند می‌داده گسسته است. این رشتۀ پنهان، بر خلاف نظر نویسندۀ كتاب هرگز نمی‌تواند مسئله‌ای جزئی همچون فن بیان باشد؛ چرا كه فن بیان امری شخصی است، و نمی‌توان قاعده و دستور كلی برای آن وضع كرد. آنچه مجموعۀ این عناصر، ابزار كار، یا همان شیوه‌ها را در نظمی كلی به هم می‌پیوندد قاعده‌ای است كه منتقد در نحوۀ تقرب به آثار معماری، و تأویل آنها به كار می‌بندد. همین بخش مهم است كه در این كتاب ناگفته مانده، و به همین خاطر است كه نگاه اتو به نقد معماری «كلی» به نظر نمی‌رسد. در فقدان چنین بحث مهمی دربارۀ شیوه‌های تأویل آثار، آنچه باقی می‌ماند و می‌توان دربارۀ آن توصیه‌هایی كرد اخلاق منتقد و وظایف او است؛ و این همان كاری است كه اتو چه در ابتدای كار و چه در پایان آن، انجام داده است : توصیه به نقد آینده‌نگر ، و نقدكردن و نقدكردن و نقدكردن.


بخش سوم: چند نكته دربارۀ ترجمه و نشر كتاب


حمایت از ترجمۀ كتابی در زمینۀ نقد و انتشار آن توسط انتشارات فرهنگستان هنر، نوید آغاز فصل نقد و نقادی را می‌دهد. واقعیت آن است كه اگر بخواهیم فرهنگ نقد را گسترش دهیم، شایسته همین است كه كار را از جمع‌آوری ونشر آنچه تاكنون دربارۀ نقد اندیشیده شده شروع كنیم. قدم بعدی آن خواهد بود كه جایگاه مناسبی برای آنان كه در عمل به كار نقد مشغولند مهیا سازیم، و امكان همراهی‌شان با این قافله را فراهم نماییم. به همین دلیل است كه امیدواریم در ادامۀ نشر این كتاب، شاهد انتشار منظم و دنباله‌دار رشته نقدهای معماری، و بحث و تبادل نظر درمورد آنها در مجلات و كتاب‌های وابسته به فرهنگستان هنر نیز باشیم.


ذكر این نكته به جا است كه ترجمۀ كتاب «معماری واندیشۀ نقادانه» از جمله كارهای سهل و ممتنع است؛ با آنكه متن در ظاهر روان و ساده به نظر می‌رسد، اما وجود مثال‌های فراوانی كه هریك به قلمی و زبانی نگاشته شده، ترجمه را بسیار مشكل می‌كند. برخی از این مثال‌ها آكنده از زبان‌بازی‌های انگلیسی است و ترجمۀ آنها تبحر مترجمی حرفه‌ای را می‌طلبد. مترجم كتاب، كه خود نیز دانش‌آموختۀ رشتۀ معماری است، در فهم و درك مفاهیم كتاب و انتقال آن به خوانندگان موفق به نظر می‌رسد، به خصوص در بخش‌های میانی كه به معرفی انواع نقد می‌پردازد. زبان فارسی او زبانی قابل خواندن ، دنبال كردن و فهمیدن است. برای ما كه در زمانه‌ای زندگی می‌كنیم كه زبان فارسی سلیس و روان حكم كیمیا دارد، خواندن متنی چنین، در جای خود، ارزشمند است؛ هرچند كه همین متن را هم می‌شد با صرف اندكی حوصله و دقت از آنچه هست بهتر كرد. توضیحات و اضافات و پانوشت‌های مكرر مترجم، اگرچه ممكن است با آداب ترجمۀ حرفه‌ای كاملاً مطابقت نكند، نشانۀ علاقه‌مندی مترجم به موضوع كتاب و وسواس او در هدایت خوانندگان در مسیر تجربه‌ای است كه خود، از خواندن كتاب به دست آورده است. البته كار، بی‌اشكال نیست. اشتباه در تلفظ اسامی، جاافتادگی‌ها و اضافات بی‌دلیل، تغییر در نحوۀ آرایش مطلب نسبت به نسخۀ اصلی در بخش‌هایی از كتاب، و یكدست نبودن ترجمه از مهم‌ترین اشكالات آن هستند، كه امیدواریم در چاپ‌های بعدی برطرف شوند.


و نكتۀ آخر اینكه، درست است كه متن تخصصی معماری را معماران بهتر از غیر معماران درك می‌كنند، اما ترجمه نیز قواعدی دارد كه خوب است به آنها توجه شود. تربیت «معماران مترجم» كاری است پرفایده، كه برازندۀ نهادهایی چون فرهنگستان هنر است. نقش ویراستاران در این كار بسیار اهمیت دارد. ویراستاری، اگر از تصحیح كتابت و علامت‌گذاری فراتر رود، از جایگاه‌های مهم نقد به شمار می‌آید، و ویراستار كه اولین خواننده و منتقد مترجم یا نویسنده است می‌تواند در یكدست كردن متن، و اصلاح نگاه مترجم به مسئلۀ ترجمه سهم بزرگی را  بر عهده بگیرد. سخن آخر اینكه، بزرگترین پاداشی كه مترجم جوان، علاقه‌مند و مستعدی چون خانم مهندس انجم شعاع می‌تواند بگیرد، آن است كه كار او را بخوانیم و نقد كنیم و نقد كنیم و نقد كنیم.


* این نوشته در خبرنامۀ فرهنگستان هنر شمارۀ ۴۳ در صفحات ۶۶ تا ۷۱ منتشر شده است.


 

۱. معماری واندیشۀ نقادانه/ مؤلف وین اتو؛ مترجم امینه انجم شعاع، ‌تهران: فرهنگستان هنر،۱۳۸۴.

Architecture and Critical Imagination/ Wayne Attoe ,C1978.

۲. ن‌.ك‌. به «صور نقد معماری در كتاب معماری و اندیشۀ نقادانه» ، حمیدرضا خویی ، خیال۳ ـ پاییز ۱۳۸۱ ، ص‌.۱۴۰.
۳. ن‌.ك‌. به «معماری واندیشۀ نقادانه» ، مقدمۀ مترجم.
۴. مترجم نیز توضیحاتی دربارۀ این تحقیق و نحوۀ انجامش در مقدمۀ خود آورده است.
۵. «مقدمۀ مؤلف»، ص ۲۰.
۶. همان.
۷. « ... در تعریفی جامع‌تر ، نقد چیزی است كه همۀ ما همواره با آن در ارتباط بوده و حتی گاه به طور ناخودآگاه بدان مشغولیت داریم.» همان ، ص۱۹.
۸. همان ، ص۲۹.
۹. همان ، ص۲۸.
۱۰. .«فصل اول: نقد»، ص۳۴.
۱۱. همان.
۱۲. « شناخت روش‌های گوناگون نقد ، امكان تفاوت قائل شدن بین "روش" و "نیت" نقد را برای ما فراهم می‌آورد. بدین معنا كه به روش نقد منتقد ، فقط به چشم یك ابزار و تدبیر ... بنگریم.»  همان، ص ۳۵.
۱۳. همان ،  ص۴۴.
۱۴. همان.
۱۵. همان. ص۴۵.
۱۶. مطالب دومطالب دو فصل اول ، همانطور كه مشهود است نكات اساسی و زیربنایی تحقیق وین اتو را معلوم می‌دارند؛ اگرچه كه با ترتیب روشنی به دنبال هم چیده نشده‌اند و گاه ممكن است خواننده را سردرگم و ناامید كنند، و لذا صبر وی را می‌طلبند. 
۱۷. خود این مثال‌ها ـ كه نشانه‌های جد‌ّی بودن نقد در میان اروپائیان و آمریكائیان‌اند ـ بسیار خواندنی و گاه نیز غبطه ‌برانگیزند.
۱۸ .«صور نقد معماری در كتاب معماری و اندیشۀ نقادانه» ، حمیدرضا خویی ، خیال۳ ـ پاییز ۱۳۸۱.
۱۹. « از جمله نظریه‌های دوباره رواج یافته‌ای كه در ... بسیار یافت می‌شود، این است كه ساختمان‌های تاریخی دارای ارزش معمارانه، باید حفظ ... شوند. ... تالار شهر بستون، تنها به این دلیل یكی از بارزترین نمونه بناهای عمومی است كه "سعی در تقلید كوركورانه از گذشتۀ كلاسیك خود نداشته و..."» ، ص۵۵.
۲۰. «این ساختمان از بیرون بوضوح ، نوید دهندۀ جهان فردا است....اما این جهان‌فردا ،در داخل بنا به هیچستان می‌انجامد....» ، ص۸۴.
۲۱. «فضای بانك باید... بزرگ و وسیع باشد...شركت‌های مورتگیج و تراست...از لحاظ پاسخگویی مطلوب به این مسایل ، از نمونه‌های بارزند.» ، ص۹۰.
۲۲. «...آیا شما احساس می‌كنید ساختمانهای...با هم تركیب شده‌اند؟ خیر۸۲٪ ...شما چه اسمی برای تركیب...پیشنهاد می‌كنید؟ ...تركیب خوشه‌ای۲٪ ... حیاطهای جمعی ۷٪...» ، ص۱۰۸.
۲۳. «شایلر با عوض كردن استعارۀ فهم اثر، بدین صورت كه ما به نمایشگاه به چشم یك صحنۀ نمایش بنگریم نه یك شهر، مخاطبان را متقاعد می‌كند كه ... از نگاه او به نمایشگاه بنگرند.» ، ص۱۱۵، ۱۱۶.
۲۴. «ای لندن ، من از روده‌های تو پایین رفتم ، از میان دهانت، از میان لبهای آلوده‌ات ، از بین سنگفرش‌های شكسته و ترك خورده‌ات ...» ، ص۱۳۰.
۲۵. «در سالهای اخیر برخی ساختمانهای بزرگ با عناوین عجیب و خنده‌داری چون:"صدف گوهردار...،دروازه بزرگ بازی كراكت، كیك عروسی وارونه ... نامیده شده‌اند.» ، ص۱۵۱، ۱۵۲.
۲۶. «...ساختمان دارای یك باغ در فضای داخلی مشتمل بر دوازده طبقه می‌باشد. این پارك تراس‌دار بسیار بزرگ با ۱۶۰ فوت ارتفاع،...» ، ص۱۵۹.
۲۷. «"پناهگاه‌عمودی" اصطلاحی است كه همسر من در مورد این بنا به كار می‌برد. این واژه از اصطلاحات شكار روباه در انگلستان است. هنگامی كه شخصی خسته از خرید و... ( مانند روباهی زخمی و...) به دنبال مكان گرمی ...می‌گردد، هیچ جا را مناسب‌تر از... مراكز خرید سرپوشیده ... پیدا نخواهد كرد....» ، ص۱۶۹، ۱۷۰.
۲۸. «در حقیقت ، روند رو به رشد شهر هارلم ، بیشتر در نواحی حاشیه‌ای صورت گرفته است. به طوری كه ارزش زمین ، در این نواحی و همسایگیها بیشتر شده و...» ، ص۱۷۵.
۲۹. «در سالهای بعد رایت ، تأثیرات زیاد این بازیها ... را روی خود دریافته بود. این گونه بازی‌های پازلی نه تنها برای او، آشنایی ملموس و سریعی با انواع مختلف شكلها ، به وجود می‌آوردند،...» ، ص۱۸۱.
۳۰. «...پیامدهای این تصمیم وحشتناك ، تنها آن میلیون‌ها دلاری نبود كه برای ساختن دوباره چیزهایی كه ویران شدند ، به كار رفت...»، ص۱۸۹.
۳۱. « فصل پنجم : بلاغت زبان نقد» ، ص۱۹۳.
۳۲. همان ، ص۲۱۹.
۳۳. همان.
۳۴. « این ساختمان ، یكی از معدود بناهایی است كه بعد از اتمام ، شبیه یك تابلوی نقاشی به نظر می‌رسید. این بنا آن قدر دوبعدی به چشم می‌آید كه ...» ، همان ، ص۱۹۴، ۱۹۵.
۳۵. «...برای یك معمار پرمشغله، هیچ چیز مضحك‌تر از تقاضای مصرانۀ ارباب رجوع ، برای ایجاد "یك سبك ابتكاری معماری" نیست. واقعاً كه ! انگار او هیچ موضوع بهتر دیگری برای فكر كردن نداشته و فقط باید به موضوع طراحی بیندیشد!...»، همان ،ص۱۹۹.
۳۶. « ـ من گفتم :"صبح به خیر، شما می‌توانید مرا به ساختمان گمج راهنمایی كنید؟"ـ ساختمان جواب داد:"من خودم بنای گمج هستم ،...» ، همان ، ص۲۰۲.
۳۷. یك سایبان دوچرخه،یك ساختمان است.حال آنكه كلیسای جامع لینكلن،...یك معماری است،...»، همان ، ص۲۰۸، ۲۰۹.
۳۸. «رابرت گودمن ، به تقلید از منتقدان طراحی، از صنعت كنار هم قرار دادن نقل قولهایی از دانیل موینیهان و آدولف هیتلر ـبرای رسیدن به این نتیجه كه ...این دو نفر بسیار شبیه به یكدیگر فكر می‌كنند ـ استفاده كرد» ، همان ، ص۲۱۰.
۳۹. «جالب اینجا است كه بعد از اینكه مجلۀ آركیتكچرال ریویو ، از واژۀ سابتوپیا (حومه‌نشینی + آرمانشهر) به عنوان تیتر اصلی ... استفاده كرد ، این واژه بسرعت بین مردم رواج یافت» ،همان، ص۲۱۸.
۴۰. « به ‌یاد‌ دارم‌‌ روزی ... دانشجویی پس از آنكه پروژۀ وی به صورت جدی توسط یك منتقد،مورد استهزا و تمسخر قرار گرفت غش‌كرد و بیهوش شد….» ، «فصل ششم : عرصه‌های حضور نقد»، ص۲۳۳.
۴۱. همان ، ص ۲۳۳.
۴۲. « به هر حال ، تا زمانی كه نقد مقتدرانه در مجبور كردن دانشجویان به پیشبرد كارها مؤثر باشد ، این تداوم در وابستگی و اتكا به قدرتی دیگر ، زمان به استقلال رسیدن دانشجویان در تصمیم‌گیریها و برقراری ارتباط صحیح با دیگر منتقدان را به تأخیر خواهد انداخت.» ،همان ، ص۲۴۰.
۴۳. همان ، ص۲۴۵.
۴۴. همان، ص۲۳۵.
۴۵. همان ، ص۲۶۵.
۴۶. همان ، ص۲۷۱.
۴۷. همان،ص۲۷۴.
۴۸. همان، ص ۲۷۵.
۴۹. «پایان نقد» ، ص۲۷۷.
۵۰. همان.
۵۱. همان، ۲۷۸، ۲۷۹.
۵۲. همان ، ص۲۸۵.
۵۳. همان.
۵۴. «فصل اول: نقد» ، ص۴۴.
۵۵. «نقد توصيفی» ، ص۱۵۸.
۵۶. همان ، ص۱۵۹.
۵۷. «عرصه‌های حضور نقد» ، ص۲۳۶.
۵۸. همان ، ص۲۳۸.
اشتراک مطلب
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
«مسجد سنجیده‌ی قزوین: کارکرد و زمان ساخت» | لیلا قاسمی، زهره تفضلی
در محله‌ی کهن راه‌ری در شهر قزوین، بنایی تاریخی با نام «مسجد سنجیده» وجود دارد. تاریخِ ساختِ این بنا و بانی آن نامشخص است. با در نظر گرفتن برخی شواهد کالبدی در بنا و برخی شواهد در گزارش‌های مرمتیِ بنا و نظر به اینکه برخی محققان پیشین با توجه به شباهت فرم بنا به مقابر، احتمال تغییر کارکرد این بنا را مطرح کرده‌اند، به نظر می‌رسد کارکرد اصیل بنا چیزی غیر از مسجد بوده و در دوره‌ای کارکرد آن تغییر یافته است. درباره‌ی کارکرد اصیل آن نظراتِ مختلفی وجود دارد.
اسطوره و اسطوره‌شناسی نزد ژرژ فردریش کروزر | نخستین نشست از سلسله نشست‌های سهراب
برگزارکننده: گروه پژوهشی میت‌اوخته، موسسه‌ی فرهنگی هنری کتاب‌آرایی ایرانی میزبان: نگارخانه‌ی لاجورد
ایران‌شناسی در قلمرو زبان آلمانی (دو گزارش تاریخی) | رودیگر اشمیت، مانفرد لورنتس
ایران‌شناسی در آلمان سنّتی غنی است و سابقه‌ای چندصدساله دارد. به‌واقع هیچ‌یک از حوزه‌های گوناگون پژوهش در تاریخ و فرهنگ ایران کهن، اعمّ از باستان‌شناسی،...
تاریخ هنر و نهادهایش: بنیادهای یک رشته (۱) | پاره‌ای دیگر از کتاب‌نگاشت توضیحی نظریه‌های تاریخ معماری و هنر
مهرداد قیومی بیدهندی
الیزابت منسفیلد، استاد تاریخ هنر در دانشگاه ساوت در سوانی امریکا، در این کتاب، مقالاتی را بر محور موضوع بررسی رشته‌ی تاریخ هنر را از...

وبگاه تاریخ‌پژوهی و نظریه‌پژوهی معماری و هنر