در میان مطبوعات غیرمعماریِ دورهٔ پهلوی دوم، یکی از مجلاتی که جسته و گریخته، اما علاقهمندانه و پیگیر به مسائل روزِ هنر و معماری میپرداخته است، مجلهٔ علم و زندگی است. این مجله که به سردبیری خلیل ملکی1 منتشر میشد، پیش و بیش از آن که یک مجلهٔ سیاسی باشد، یک مجلهٔ فرهنگی بود؛ چه این که مسائل روزِ سیاسی هم در این مجله با نگاهی فرهنگی ارائه میشد.
یکی از مطالب مورد توجه در این مجله، مصاحبهای است با مهندس هوشنگ سیحون که در شمارهٔ 2، دورهٔ دومِ مجله، در اردیبهشت 1332 به چاپ رسیده است.
***
ملاقاتی با یک معمار جوان و هنرمند
«هر کس با استفاده از مصالح جدید ساختمانی و توجه به رویهٔ نوین معماری،
بنایی بپردازد که احساس شود مدتهاست چنین اثری وجود داشته است یا به عبارت بهتر،
در نظر اول، بنا عادی جلوه کند،
حق دارد از کار خود راضی باشد».
اگوست پره- معمار بزرگ و معاصر فرانسوی
ساعت سه بعد از ظهر بود که به دفتر کار مهندس سیحون وارد شدم. ایشان با وجود کارهای ضروری که در پیش داشتند با نهایت گرمی مرا پذیرفتند و مصاحبهٔ ما که بیشتر صورت مذاکره داشت آغاز شد. سازندهٔ آرامگاه بوعلی و استاد جوان دانشکدهٔ هنرهای زیبا، گرچه در محافل معدودی که با معماری و هنر سر و کار دارند، شهرت بسیار دارد ولی تا کنون چنان که باید به جامعه معرفی نشده است. دفتر کار مهندس سیحون با اینکه بیشتر به اتاق مرد عمل و فعالیت شبیه است، به خوبی حکایت از ذوق و پیشهٔ او میکند. میزی با دوسیههای قطور و کتابها و جزواتِ در همریخته، چند قطعه حجاری ظریف و کوچک و نقشههایی که به دیوار آویخته شدهاند و چند کوزهٔ سفالی که ارمغان مسافرتهای متعدد ایشان است، این دفتر را زینت میبخشد. در حالی که فنجان چای خود را به هم میزدم، نخستین سئوالی را که طبعاً (مطرح) کردم این بود که آیا رابطهٔ فن معماری با هنرهای زیبا بیشتر است یا با علوم و صنایع؟
آقای مهندس که خود حیران بودند از کجا شروع کنند، زیرا مطالب گفتنیِ بسیار داشتند، رشتهٔ سخن را به دست گرفتند و گفتند:
«البته به عقیدهٔ من فن معماری یکی از رشتههای مهم هنرهای زیباست و شاید تعجب کنید اگر ادعا نمایم که این فن با حجاری و موسیقی و نقاشی و حتی شعر، رابطهٔ معنوی نزدیک دارد؛ ولی نباید فراموش کرد که معماری هنری است که جنبهٔ اجتماعی و عملی بسیار دارد و مسائل اقتصادی و علمی در آن مؤثر است. از این لحاظ، هنر مزبور کمتر تفننی است. معمار در عین این که بنای خود را برای آیندگان میسازد و طبعاً باید حس زیبایی را در آنها بینگیزاند، نمیتواند جنبهٔ عملی و آسایش بشری را از یاد ببرد. هر نوع ساختمان – اعم از منازل و ابنیهٔ عمومی و بقعهها و معابد مذهبی – برای سکونت یا استفادهٔ بشر آماده میشود.
در هر بنا جمعی باید ساکن باشند، در آن آمد و رفت و کار کنند و مقداری از عمر خویش را در آن بگذرانند. همین مسئله، یعنی برآوردن احتیاجات انسانی و وجود افراد بشری، جنبهٔ اجتماعی و عملی فن معماری را نشان میدهد. تصدیق میکنید که نقش معمار در بنیانگذاری تمدن و تهیهٔ رفاه و آسایش افراد اجتماع تا چه اندازه مهم است. شاخص و معرف اکثر تمدنهای مرده یا موجود، سبک و ترقی فن معماری است.
ما غالب دورههای درخشان تمدن ملل را از روی شیوهٔ معماری و ساختمان ایشان میسنجیم. هر دوره از ترقی علمی و فکری یا هر نهضت هنری و تحول اقتصادی با پیشرفتی در زمینهٔ معماری همراه است».
چون آقای مهندس گذشته از اقامت طولانی که برای تحصیل در اروپا کردهاند، سالهای اخیر نیز سفری به آنجا رفتهاند، بیاختیار پرسیدم:
به عقیدهٔ شما اکنون از نظر معماری در کدام یک از کشورهای جهان بیشتر کار میشود و ارزش هنری این آثار چیست؟
ایشان اظهار کردند: «پس از جنگ و ویرانیهای حاصل از آن، نهضتهای ساختمانی در غالب کشورهای اروپایی توسعه یافته است. روی هم رفته در اروپای غربی در سه کشور ایتالیا و فرانسه و آلمان، ساختمانهای زیادی (ساخته) شده است.
در آلمان آن اندازهای که جنبهٔ احتیاج مردم و نظر عملی اهمیت دارد، مسئلهٔ زیبایی و ابتکار مورد توجه نیست. کارهایی که در فرانسه میشود، جز به ندرت، غالباً به همان روش قبل از جنگ است. فقط در ایتالیا که سرزمین دیرین معماری است کارهای تازه و قابل ارزشی شده است.
ظاهراً در ممالک شرقی اروپا، خاصه لهستان، نقشههای وسیع تجدید ساختمان (Reconstruction) اجرا شده است و کارهایی که انجام گرفته بیشتر از نظر کمیت واجد اهمیت است.
روی هم رفته از لحاظ تازگی در فن معماری و جستجوی تناسب و زیبایی، هیچ یک از کشورهای جنگدیده به پای ایتالیا نمیرسد.
از ملل جنگدیده که بگذریم، کشورهای امریکای جنوبی که از معرکه دور بودهاند، به پیشرفتهای سریعی در زمینهٔ معماری نو (مدرن) نائل شدهاند. در برزیل هماکنون کارهای عظیمی که کاملاً تازگی دارد انجام میشود. جالب توجه است که معماری این کشور، نه فقط زیر نفوذ اروپا نیست، بلکه معماری قاره قدیم را تحت تأثیر قرار داده است.
امروزه معماران برزیلی پیشرو و سرآمد این فن محسوب میشوند. ایشان خود را از قید سنتی که اروپاییان هنوز به آنها گرفتارند رها ساخته و از آهن و بتن مسلح با اشکال پلاستیک که تازگی دارد، استفاده به عمل میآورند. از این جهت، کارهایی که فرانسویان در افریقا خاصه در مراکش کردهاند نیز بسیار جالب توجه و تازه است».
در این موقع آقای مهندس متوجه سئوالی که ممکن بود بکنم شدند و اضافه کردند:
قطعاً عنوان معماری نو (مدرن) مانند نقاشی جدید، موجب کنجکاوی شما شده است. خلاصهٔ توضیحات ایشان که کاملاً جنبهٔ فنی داشت این بود که معماری جدید، دنبالهٔ معماری قدیم و زادهٔ تکامل آن است.
اصول زیبایی و تناسبات با گذشت زمان چندان تغییر نکرده (است)؛ فقط کشف و استعمال مصالح جدید و احتیاجات تمدن کنونی، معماری نو را به وجود آورده است. یک بنای خوبِ جدید – لااقل کار استادان – همان قدر برای اهل فن لذتبخش و زیباست که پارتنون یونان یا مساجد قدیم و کلیساهای اروپایی.
معماری کنونی نتیجهٔ تحول منطقی معماری قرون گذشته است که با مقتضیات زندگی دورهٔ ما و احتیاجات بشر امروز وفق میدهد؛ این امر نیز تابع محیط و مکان است و با اقلیم و طرز زندگی و ذوق و سابقهٔ تمدن هر کشوری بستگی دارد.
یکی از استادانی که عقاید او در مغربزمین مورد مباحثات زیاد واقع شده (است) و از پیشروان و صاحبنظران فن معماری کنونی به شمار میرود، لوکربوزیه (Le Corbusier) معمار سویسی الاصل است که فعلاً در فرانسه اقامت دارد. در نظر بسیاری از مردم، لوکوربوزیه در عالم معماری همان وضعی را دارد که پیکاسو در میان نقاشان. معمار مزبور که کتب زیادی هم در تشریح نظریات خود نگاشته و چندین بنای عظیم و اصیل به یادگار گذاشته، «معماری اشتراکی» را تبلیغ میکند. به این معنی که طرفدار ساختمان منازل مسکونی بسیار بزرگ و مرتفع در دامن طبیعت است و میخواهد از فضای کم، حداکثر استفاده را به عمل آورد، آب و نور و هوا و سبزه را به رایگان در اختیار همه بگذارد! او در واحدهای ساختمانی خود میخواهد دویست الی سیصد خانوار را جا بدهد و از آخرین وسایل و کشفیات برای رفاه و آسایش ایشان استفاده کند. «کوی روشنایی» (Cité Lumineuse) که او در نزدیکی بندر مارسی ساخته (است)، این منظور را تأمین میکند. نظریات این استاد عالیمقدار که مرد ابتکار است، با وجود فریبندگی و تازگی از ایراداتی چند خالی نیست. به طور کلی باید در نظر داشت که نمیتوان افراد بشر را که دارای شخصیت و سلیقه و ذوق و حرفهٔ متفاوت هستند، نمرهگذاری کرد و تحت شرایط یکسان درآورد؛ گرچه به نفع ایشان باشد. هنوز هم در عموم کشورها، افراد به استقلال و آزادی فردی و آسایش شخصی و خانوادگی خود دلبستهاند. کسانی که در روز کار یکنواختی را انجام میدهند، مایلند کانون خانواده و زندگی داخلی ایشان یکنواخت و کسالتآور نباشد و مجبور به زندگی در محیطهایی که با سلیقهٔ ایشان سازگار نیست نباشند.
از این گذشته، هر ساختمان را باید در مجموعهٔ کلی که عبارت است از کوی و محله و شهر و محل تجمع افراد، قرار داد. شهری که مطابق عقاید لوکربوزیه ساخته شود (در صورت عملی شدن نظریات او) گو این که کاملاً مجهز و مرفه خواهد بود، عاری از تنوع و زیبایی است و زندگی دائمی در آن ملالآور خواهد شد».
(ادامه دارد.)
[1] خلیل ملکی از اعضا و تشکیلدهندگان جبههٔ اول ملی بود که در ملی شدن صنعت نفت نقشی فعال داشت. او پس از انشعاب از حزب توده، حزب نیروی سوم را تشکیل داد. مجلهٔ علم و زندگی از نشریاتی است که به سردبیری او منتشر میشد.