معماری گوتیک، علاوه بر آنکه یکی از مقاطع مهم تحول معماری در مغرب زمین است، به دلیل وجود پیوندهایی میان این معماری و معماری شرق، بهطورخاص شرق اسلامی، از منظر پژوهش در حوزه معماری اسلامی نیز حایز اهمیت است. مورخان هنر و معماری قرون میانه اروپا به جنبههای مختلف تعامل، و تاثیرپذیری این معماری از معماری همزمان خود در سرزمینهای اسلامی اشاره کردهاند. برخی پیشرفت در هنر طراحی و استفاده از اصول هندسه و تناسب را نتیجه مستقیم ترجمه اصول اقلیدس توسط آدلارد، فیلسوف انگلیسی قرن دوازدهم، از عربی به لاتین میدانند. (Cochrane, 1994 و Bulmer-Thomas, 1979) برخی دیگر تحول ناگهانی در نظام ساختوساز و تکنیک قوس تیزهدار، بهعنوان ویژگی تامّ معماری گوتیک، را نتیجه انتقال فناوری کاربردی از شرق میدانند و در این راستا به مواردی از انتقال مستقیم صنعتگران مسلمان، در خلال جنگهای صلیبی، از شرق به غرب نیز اشاره میکنند. (Harvey, 1972, 1986) مجموع این نظرات، به علاوه اشارات پراکندهای که مورخان هنر اسلامی به تعامل میان معماری جهان اسلام و غرب در قرون میانه داشتهاند، معماری گوتیک غرب را به نمونهای جذاب برای مطالعات تطبیقی و منبعی برای شناخت برخی جنبههای کمتر شناخته معماری دوران اسلامی بدل میسازد. بهاین جهت توجه به آثاری که در این حوزه به رشته تحریر در میآید برای پژوهندگان معماری سرزمینهای اسلامی، و از جمله معماری ایران دوران اسلامی، خالی از لطف نیست. این یادداشت با هدف معرفی یکی از این آثار به رشته تحریر در آمده است.
اثر مورد بحث مقالهای از ساتیاگو اوئرتا، معماری اسپانیایی و استاد مدرسه معماری دانشگاه پلیتکنیک مادرید، است.[۱] اوئرتا صاحبنظر سازههای بنایی است و کتابی نیز در مورد سازههای گوتیک، به زبان اسپانیایی، دارد. آنگونه که او در این مقاله نیز متذکر میشود مطالعه ابعاد فنی سازههای گوتیک موضوعی است که در غرب هم کمتر به آن پرداخته شده؛ بخشی از این کمتوجهی محصول کمبود منابع اولیه در این حوزه و بخشی نیز محصول کم دانشی معماران در حوزه سازههای تاریخی است. اوئرتا در این مقاله سعی میکند با رجوع به منابع اولیهای چون رسالات و بناهای عصر گوتیک اثبات کند که معماران گوتیک در مجموع از نوعی پشتوانه علمی، البته نه به معنای امروزین کلمه، برخوردار بودند. دانشی که بر پایه هندسه بنا شده بود و با قوانین خود تعادل نهایی بناها را تامین میکرد.
اوئرتا بحث خود را در یک مقدمه و چند عنوان سازمان میدهد. در مقدمه بحث او برخی اطلاعات کلی و پرسشهای اصلی پیرامون معماری گوتیک را عرضه میکند. سپس به بیان پارهای قواعد حاکم بر معماری گوتیک در محاسبه اجزاء سازههای این دوران، چون پشتبندها، طاقها و برجهای کلیسا، با استفاده از رسائل گوتیک متاخر در آلمان میپردازد. او پس از بیان ملاحظاتی پیرامون این قواعد از مهمترین بخش کار خود که معرفی رسالهای کمترشناخته از رودریگو خیل اونتانان [۲]، معمار اسپانیای قرن شانزدهم، است پرده برمیدارد. رودریگو خیل فرزند معماری از معماران گوتیک اسپانیاست و خود نیز در طراحی و مرمت شمار زیادی از بناهای گوتیک متاخر در اسپانیا دست داشته است. قواعد رودریگو مجموعهای از دستورالعملهای گوناگون برای طراحی اجزاء مختلف سازههای گوتیک، از ستون و پشتبند تا برجها و سنگ سرِطاق است.
آنگونه که اوئرتا نشان میدهد این قواعد صرفا بخشی از یک نظام معرفتی پیچیدهتر بودند که جز بوسیله اساتید فن قابل استفاده نبود. این قواعد در گستره جغرافیایی و تاریخی وسیعی شناسایی شده و شواهدی از کاربردشان در سراسر اروپا بهجامانده است. نکته حائز اهمیت در بحث اوئرتا آن است که علیرغم اینکه سرشت دانش سازه گوتیک هندسی است لزوما این دانش، در تمام ابعادش، تناسباتی نیست. بلکه بخشهایی از این دانش متکی بر نوعی محاسبات عددی است. از سوی دیگر از آنجا که این محاسبات عددی صرفا با نوع خاصی از مقیاسِ طول یا وزن، که مقیاس سنتی رایج در شمال اسپانیاست، جور درمیآید، نمیتوان آنها را کاملا غیرهندسی و محاسباتی دانست، بلکه آنگونه که اوئرتا شرح میدهد باید این دانش را نوعی دانش هندسی غیرتناسباتی دانست که از ویژگیهای خاص معماری گوتیک است و به خلق بناهایی عظیم با تناسباتی ظریف انجامیده که در تاریخ معماری غرب بیسابقه است. در ادامه برای حسن ختام این بحث و آشنایی بیشتر با حال و هوای مقاله ترجمه مقدمه مقاله عرضه میشود:
بنای کلیسا و کلیساهای جامع گوتیک کاری غیرحرفهای نبود. سازندگان قرون میانه "استادان فن" خود بودند. سازههای گوتیک این عنوان را تایید میکند؛ بهطوریکه حتی امروز، علیرغم پیشرفتهای بسیار خوب نظریه سازه، معماران و مهندسان اندکی جسارت آن را دارند که نامشان را بر کارهای مشابهی قرار دهند. و این خود معضلی را در کارهای بازسازی و تخصصهای سازهای رقم زده است.
دانش ایستایی در قرون وسطی آن اندازه توسعه نیافته بود که نوعی طراحی سازه علمی را میسر کند. محاسبه علمی سازه اساسا در قرن هفدهم، کارهای گالیله و هوک، ریشه دارد، اما شروع کاربردش به نیمه قرن هجدهم بازمیگردد. پس استادان گوتیک چگونه توانستهاند این قبیل سازههای عظیم را بسازند؟ آیا طراحی کلیساهای جامع گوتیک دستاورد اقبال محض و نتیجه نوعی فرایند آزمون و خطای کور بوده است؟ اگر چنین است پس تاریخ معماری گوتیک باید آکنده از بناهای ویران و فروپاشیده باشد؟ اما حقیقت چیزی جز این است. در تاریخ گوتیک فروریختنهایی هست، اما شمار آن در مقایسه با موفقیتها بسیار اندک است. از سوی دیگر تنوع فراوان طرحها و انواع کاملا جدید سازهها چنان است که هر نظریه داروینیستی مبنی بر بقای گونه مستعدتر را ابطال میکند. توسعه معماری گوتیک انقلابی و نوعی انفجار خلاقیت سازهای بود.
سازندگان صاحبفن گوتیک نوعی دانش تشریحی [۳]، نظریه و نظام معرفتی داشتند که به ایشان توانایی طراحی و ساخت ایمن سازههایشان را میداد. این دانش تشریحی "علمی" [۴]، به معنایی که ما امروزه از این کلمه مراد میکنیم، یا نوعی "دانش کاربردی"، که از قوانین عام و اصول علمی استنتاج شده باشد، نبود. این دانش مجموعه قواعد و رویههایی بود که بهطورتجربی از مشاهده بناهای موجود استنباط شده بود. این رویکرد تجربی رویهمرفته غیرعلمی هم نبود. هر ساختمان نوعی "آزمون موفق" و مشاهده تخریب یا فروپاشی سازهها هم سرشار از اطلاعات مفید بود. تکانهها و لرزشهای سازه بنّایی در خلال فرایند ساخت مطالعه و ارزیابی میشد. این فرایند پویا تصحیحاتی را پیش میکشید که استحکام بنا را تقویت میکرد و [گاه] ممکن بود به الگوهای جدید تعادل نیز راه بَرَد.
سرشت این دانش تشریحی قرون میانهای سازهها دقیقا چه بود؟ پاسخ این پرسش مشکل است. چنان دانشی بایست نوعی نظام معرفتی گسترده و پیچیده داشته باشد. ساختار یک کلیسای جامع گوتیک عملیاتهای فراونی را دربرمیگرفت: مساحی، مکانیک خاک، طراحی شالوده، قالببندی طاقها، طراحی طاق و پشتبند، سنگتراشی سهبعدی [۵]، نجاری، جرّاثقال، سازماندهی نیروی کار و نظایر آن. اینها کلیدواژگان امروزی برای [فهم] بخشی از فعالیتهای دخیل در ساخت کلیساست. سرپرست کار مجبور بود تصمیماتی برای تمام جنبههایی که احتمالا در آن مسیر پیچیده پیش میآمد، اتخاذ کند. عمق فهم این جنبهها از نتایج آن بهتر میتواند قضاوت شود. برای مثال کلیسای جامع بیوویاس [۶] را ملاحظه کنید. هرکسی میتواند امنیت طراحی، غیاب هرگونه شک و تردید و نوعی اراده را که تنها حاصل استادی در فرایندهای ساختوساز است، در آن درک کند. پس بناها نخستین منبع مایند و هر فرضیهای که سرشت این دانش تشریحی قرون میانهای را جستجو میکند، بایست شمار فراوانی کلیسا و کلیسای جامع را که از این قرون بهجامانده، چون مدرک، به کار گیرد. منابع مکتوب از دوران گوتیک بسیار نادر است و تنها شمار بسیار کمی نسخ خطی مربوط به طراحی ساختمان از این دوران بهجامانده، که بسیاری نیز متعلق به دوره گوتیک متاخر است. براساس آنچه تا کنون گفته شد، اطلاعات چندانی که به این دانش غنی و پیچیده ارجاع دهد وجود ندارد.
تنها آلبومِ ویلار اونکوور [۷] به عصر گوتیک کلاسیک، سالهای شگفتی که بهترین کلیساهای جامع ساخته شد، تعلق دارد. البته ویلار نسبت به موضوعات سازهای ساکت است. به این جهت بخش عمدهای از اطلاعات سازهای در نسخ خطی دوران گوتیک متاخر قابل بازیافتن است. بخشی از این اطلاعات [در منابعی است که] "رساله" [۸] نامیده میشود و اطلاعات راجع به تمام جنبههای درگیر در طراحی کلیساهای گوتیک را دربرمیگیرد. برخی دیگر تنها با جنبهای خاص سروکار دارند: طراحی خیزها و تیزهها یا حل مسائل هندسی معین. سرانجام بخشی از این دانش معطوف به مسائل سازهای است؛ که تا به امروز باقی مانده و منبعی فوقالعاده ارزشمند در فهم تفکر سازهای گوتیک است.
این دانش ویژه به کلیساهای جامعی چون میلان، شارتر و گرونا که بارها تحلیل شده اما کمتر نتایج این تحلیلها منتشر یا موردتوجه قرارگرفته است، مربوطند. این دانش سازهای در قالب قواعدی عملی کدگذاری و تدوین شده است. این قواعد برای بهدست آوردن، بهعنوان مثال، ابعاد پشتبندها یا مقاطع عرضی تویزهها به کار میرفت. این قواعد مبتنیبر ثبت و ضبط بیکموکاستِ ابعاد صحیحِ عناصر سازهای متفاوت بود. بنا به طبیعت ذاتیشان، این یادداشتها مختصر و مربوط به انواع سازهای معینی بودند. کاربرد قواعد گوتیک در یک بنای رنسانس، برای مثال، قطعا به فاجعه میانجامید: نیروی رانش یک طاق متقاطع گوتیک میتوانست کمتر از نصف نیروی رانش یک طاق آهنگ رنسانس باشد. [به این ترتیب] دوران گذار بهراستی بحرانی بود و شواهد مستند فراوانی هم در رسائل و هم در یادداشتهای بسیاری از کلیساها آسیبهای ناشی از کاربرد قواعد نادرست را نشان میدهد.
در این مقاله تنها برخی قواعد سازهای ویژه، مربوط به طراحی طاق و پشتبند و توصیههایی پیرامون طراحی برج بررسی شده است. سپس یک جنبه از کل فرایند طراحی و ساخت طاق را نیز بررسی خواهیم کرد. این بررسی مجزا کاملا دلبخواهی است، [زیرا] ساختمانسازی مجموعهای از فعالیتهای جدا از هم نیست.
کتاب نوشت:
Cochrane, Louise (1994). “Adelard of Bath: The First English Scientist. London: British Museum Press.
Bulmer-Thomas. I. (1979) “Euclid and Medieval Architecture”. In Archeological Journal. 136:1, 136-150
Harvey, John H (1972). The Medieval Architect. London: Wayland.
Harvey, John H (1986). “Geometry and Gothic Design” in Transaction of the Ancient Monuments Society. 30: 47-48
Huerta, Santiago (2006). “Geometry and Equilibrium: The Gothic Theory of Structural design”. In The Structural Engineer. Vol 84. Issue 2. pp 23-28.