در نیمسال دوم سال تحصیلی ۱۳۹۷ برای درس انسان، طبیعت، معماری در دانشگاه آزاد اسلامی مشهد با ذکر این مقدمه که بهتسامح سه مؤلفۀ اصلی سازندۀ فرهنگ جغرافیا، تاریخ و جهانبینی است، و شناخت و رابطۀ این هر سه در چارچوب این درس میگنجد، پروژۀ عملی را برای روشنتر شدن مفهوم فرهنگ در ذهن ایشان تعریف کردیم. در ادامه برای پروژۀ عملی دانشجویان تحقیقی با عنوان «خانۀ خوب چه خانهای است؟» با هدف شناخت تصور از خانۀ خوب در اذهان عموم مردم و تأثیر فرهنگ آنها بر این ذهنیت تعریف شد. هر کدام از دانشجویان باید با چهار نفر به منزلۀ چهار نماینده از چهار خانواده مصاحبه میکردند و سؤالهایی که از پیش در اختیارشان گذاشته شده بود را از ایشان میپرسیدند. متن حاضر، اولین نمونۀ این مصاحبههاست:
◽️پارهای از مصاحبۀ نیکی وزیرینژاد با خانم ۳۵ سالۀ خانهدار
-از نظر شما خانۀ ایرانی چطور خانهای است؟
همیشه ما خانۀ ایرانی را به این میشناسیم که حیاط داشته باشد، در حیاطش هم حوض داشته باشد، یک جایی هم باشد برای نشستن دورِ همدیگر. بهخاطر اینکه در ایران آبوهوا معمولاً خوب است؛ یعنی خیلی تعداد کمی از روزهای سال هست که هوا خوب نیست. بقیۀ روزهای سال همۀ ایرانیها دوست دارند با هم بیایند بنشینند در حیاط صحبت کنند، چای بخورند، دورِ هم بنشینند. قبلاً البته بیشتر بوده تا الآن.
[...] بعضی از طرحها را که آدم میبیند میفهمد که ئه! این خانه ایرانی است؛ مثلاً پنجرههایش حالت قوس دارد. یا مثلاً شیشههای رنگی فقط در خانههای ایرانی استفاده میشود، یا مثلاً کاشی. کاشیکاری بیشتر در خانههای ایرانی بوده است. البته الآن دیگر داریم به سمتی میرویم که خانههای همهجا شبیه هم شده؛ غربی و شرقی و اینها شبیه هم شده است. اینهایی که من میگویم مربوط به قبلاً است. اگر چنین خانهای ببینم میگویم «ئه! این خانۀ ایرانی است.»
[...] یکی دیگر [از ویژگیهای خانۀ ایرانی] این است که داخلش فرش داشته باشد. وقتی از داخل خانهای عکس میگیرند که خانه فرش دارد آدم میفهمد ایرانی است. وقتی فرش ندارد آدم باز فکر میکند شاید غربی باشد. ایرانیها همۀ خانه را فرش میکنند.
[...] آدم خیلی در خانههای قدیمی احساس آرامش دارد. خانههای قدیمی چون روی زمین قرار دارد از زمین انرژی میگیری. حالا نمیدانم این است یا چیزی دیگری؟ ولی کلاً [در] خانههای قدیمی که خیلی بالا نرفتیم، در ارتفاع نرفتیم، روی زمین قرار داریم، جلویت یک فضای بازی است، خیلی آدم در آنها احساس آرامش دارد. خانههای قدیمی را دوست دارم چون چسبیده به حیاطشان است. در را باز میکنی به حیاط وارد میشوی. در اتاق نشستی جلوی رویت چهارتا درخت و سبزه و گل و اینها داری میبینی. من عاشق اینها هستم. [...] خیلی حیاط را دوست داشتم؛ هم قبلاً، هم الآن. هم اینکه طبیعت را خیلی دوست دارم. ولی خب الآن دیگر حیاط نداریم؛ سعی میکنیم همان تراسهایمان را شبیه حیاط کنیم که نزدیک به رؤیاهایمان بشود.