سدههای نخستین پس از هجرت در جهان اسلام، از هر نظر دورانی مهم و تاریخساز در تمدن اسلامی است. نه تنها مرزهای جغرافیایی که مرزهای ناپیدای علم و فرهنگ نیز طی همین سدهها توسعه و تثبیت یافت و در خلال همین فرایند توسعه و تثبیت بود که برخی از مهمترین مناسبات علمی و فرهنگی در جهان اسلام شکل گرفت. مقالة حاضر نگاهی دارد به یکی از همین مناسبات، یعنی مناسبات معماری و علوم، در این دوران تاریخساز و از این رهگذار میکوشد جایگاه معماری را در سلسلهمراتب علوم در جهان اسلام در قرون نخستین هجری روشن سازد. رهیافت مقاله به این مهم، رهیافتی تاریخی و منابع مورد اتکّاء آن متون طبقهبندی علوم در جهان اسلام است. پس از مروری مقدماتی بر اهمّ متون طبقهبندی علوم در جهان اسلام شش متن، شامل احصاء العلوم فارابی، رسائل اخوان الصفاء، الإعلام بمناقب الاسلام ابوالحسن عامری، اقسام الحکمه ابنسینا، مراتب العلوم ابنحزم و التعریف بطبقات الامم ابنصاعد اندلسی بهعنوان متون منتخب تحقیق مورد تجزیه و تحلیل جزئی قرار گرفت. این تحلیل نشان داد که در آغاز فیلسوفان مسلمان، بهویژه فارابی و اخوان الصفا، به معرفتهای ملازم با عمل نیز، که در نزد اهل صناعات است، توجه داشتند. این توجه به ویژه نزد فارابی برجستهتر بود و در ارتباط با معماری نمودی ویژه داشت. فارابی در احصاء العلوم از دو اصطلاح مرتبط با معماری، یعنی «صناعت بِناء» و «صناعت رئاست بِناء» یاد میکند. تحلیل آراء فارابی نشان میدهد که این دو اصطلاح با دو گونة مختلف عقل عملی و نتیجتاً با دو سطح مختلف عمل صناعی در ارتباط است. در یک سطح (بِناء) عمل صناعی صرفاً با نوعی مهارت عملی ملازم است اما در سطح دیگر (رئاست بِناء) علاوه بر مهارت، مستلزم نوعی دانش مقدم بر عمل نیز میباشد، از این رو فارابی رئاست بناء را در احصاء در زمرة علوم میشمرد، اما صناعت بناء را خیر. به این ترتیب تقسیمبندی فارابی دو پیامد مهم و متضاد دارد. از یک سو جایگاه مفهومی خاص از معماری را در سلسلهمراتب علوم رسمیت میبخشد و از سویی دیگر مفهوم عامّ معماری را بیرون از حوزة علوم مینشاند.
نقش این رویکرد، بهواسطة تشخیص و تمییز جنبههای علمی معماری از جنبههای عملی آن، در فهم جایگاه معماری در طبقهبندی علوم در قرون نخستین هجری بسیار مهم است. جنبههای علمی معماری معمولاً در دل علومی مانند حیل و مساحت و جرّ اثقال و نقل میاه است که اغلب آنها از شاخههای علم هندسهاند؛ اما جنبههای عملی معماری صناعتی عملی و خارج از تقسیمبندی و مراتب علوم است. بررسی متون طبقهبندی علوم در این دوره نشان میدهد که پس از فارابی رفتهرفته بیاعتنایی فیلسوفان به صناعات عملی قوت گرفت و اوج آن را میتوان نزد عامری و بهویژه ابنسینا دید. ابنسینا نهتنها در اقسام الحکمه سخنی از صناعت عملی نمیگوید؛ بلکه در شفاء نیز مهمترین تفاوت علوم طبیعی و صناعات را این میشمارد که اهل صناعات با صورت عقلی امور طبیعی کاری ندارند. از همین روست که وی صناعت را شایستۀ بحث در حکمت نمیداند و در چنین سیری، طبیعی است که بحث از صناعت معماری نیز مجالی نیابد.
از اواسط سدۀ پنجم، که نقد فلسفۀ یونانی بالا گرفت، کمکم در این نظام طبقهبندی هم تردیدها و اصلاحاتی شد. شاید نخستین عامل آن خود ابنسینا بوده باشد که در یکی از آخرین آثار خود، منطق المشرقیین، در حکمت مشاء چونوچرا کرد؛ و کوشید طرحی برای نظام طبقهبندی تازهای دراندازد که در آن، صناعات هم جایی دارد. ابنحزم، که مراتب العلوم او در این مقاله مورد بررسی قرار گرفته، صناعات را از آن جهت که در زمرۀ داناییهای انسان است، نوعی علم، البته علم دنیوی، شمرده است. این رأی به گونهای حادّتر در آثار ابوحامد غزالی نمود یافت؛ متفکری که از اساس با فلسفه مخالف بود و طرح طبقهبندی که درانداخت، به تحول جایگاه صناعات در طبقهبندیهای علوم در جهان اسلام انجامید. مقالۀ حاضر با ارجاعی اشارهوار به غزالی پایان مییابد.
Mehrdad Qayyoomi Bidhendi & Rouhollah Mojtahedzadeh. "The Place of Architecture in Knowledge. Classifications of the first Islamic Centuries." in Wiener Zeitschrift für die Kunde des Morgenlandes, Vol. 111 (2021).
- مشاهدهٔ فهرست مقالات در این شمارۀ مجله: