خانه هم نشانه و هم ابزار سازمان و سامان یافتن است. این فضا، هسته اصلی برای رویدادهای مختلف زندگی است. از این روست که توصیف و تشریح فضاهای داخلی بخشی از توجه رمان نویسان و معلمان و فیلسوفان اخلاق را فرا میگیرد. بالزاک به میزان اشتیاق اهالی رابوردین به زندگی داخل اتاقهای نشیمن توجه میکند. زولا به وابستگی مردم به تختخوابها میپردازد. مارسل پروست از فانتزیهایی که در اتاقها شکل میگیرد، میگوید. به این ترتیب شعار جدیدی شکل گرفته بود: به من بگو چگونه زندگی میکنی، من خواهم گفت که چه کسی هستی!
خانه با ویژگیهای خاص خود، به عنوان حریمی جدا از جامعه و البته در مصالحه با آن بود که معمار طراح و سازنده آن محسوب میشد. معمار با سازماندهی اتاقها، تعیین موقعیت آنها، ابعادشان و نامگذاری آنها، به هر کدام از این مکانها، شخصیت متفاوتی میداد. او با طراحی این فضاها، روابط بین اربابان و نوکران، مردان و همسرانشان، والدین و کودکانشان را تنظیم میکرد.
خانه همچنین یک پناهگاه است؛ پناهگاهی از مزاحمتهای اطرافیان و همسایهها و جستجو و استنطاق دولتها. این موضوع در انقلاب فرانسه مطرح شد که این از حقوق بشر است که زمانی که تهدید میشود، پناهگاهی داشته باشد و بنابراین خانهها حد و حریم غیرقابل شکستن محسوب میشد و حملات شبانه به خانهها ممنوع شد. این در واقع طرح اولیهای از حریم خصوصی قانونی بود. در قرن ۱۹ مکان خصوصی به صورت معادلی برای حریم خصوصی مطرح شد و تلاش برای یافتن چیزی که در یک خانه شخصی و به صورت خصوصی رخ میداد، ممنوع شد. ورود به یک خانه، چه از طریق بازشدن قفل در و یا یافتن مجوز ورود از دربان رخ میداد، به همراه گذر از یک واسطه محدود کنندهی ورود بود و به معنای ورود به فضایی بود که هرکسی اجازهی ورود به آن را نداشت. با دقت در سازماندهی فضاها، میشود فضاهای خانوادگی و فضاهای عمومی را تشخیص داد. توجه به حریمهای خصوصی و عمومی در خانهها در نیمهی اول قرن ۱۹ به تغییرات معمارانه در سازماندهی و تعریف فضاها، منجر شد. خانواده باید در خانه که قلعهی او محسوب میشد، از جهان بیرون محافظت شود و افراد در اتاقهایش استقلال نسبی داشته باشند. آنطور که میشله نوشته است: « خانه باید از خانواده در برابر چشمان اربابان و یا دشمنان محافظت کند، چرا که این نگاهها زندگی یک زوج و کودکانشان را خراب می کند». تعاریف این چنین از حریمهای بین اربابان و نوکران، و زوجها و کودکانشان، بر معماری فضاها اثر میگذاشت.
اتاق خواب، یک پناهگاه و یک فضای محرمانه و خصوصی واقعی است. تغییر شکل و ماهیت آن، تاریخ اسرار خانه را افشا میکند؛ در واقع میتوان گفت اتاقی که برای خواب والدین در خانه اختصاص داده می شود، محرمانهترین فضاهاست. بالزاک دربارهی تختخواب مینویسد: تخت خواب ازدواج است! او تختهای دوتایی جدا از هم را مورد انتقاد قرار داده است. پیش از قرن هجدهم، حداقل در خانوادههای مرفه، اتاقهای جداگانه برای خانم و آقا در نظر گرفته میشد. اتاقی که به والدین اختصاص مییافت، به خصوص در میانه طبقهی بورژوا و متوسط جامعه، به تدریج رایج شد.
نقش فزایندهی کودکان در خانوادهها که منجر به افزایش تعداد پرستاران کودک در انگلیس ویکتوریایی شده بود، قبل از دههی ۱۸۷۰ م منجر به تغییراتی اساسی در معماری و امکانات خانههای فرانسوی، حتی به صورت پراکنده نشد. اتاق کودکان، فقط اتاق کوچکتری بود که با بقیه خانه در ارتباط مستقیم بود و مراقبت و کنترل کودکان را آسانتر میکرد. البته کودکان به راحتی داخل این اتاقهای کوچک نمیرفتند و بنابراین یا باید از آنها خواسته میشد و یا به اجبار و فرمان والدینشان میپذیرفتند که داخل اتاقشان بروند.
خانواده در قرن ۱۹ و در قلعهی مستقل خودش، تمامیتخواه است. افراد خانواده در درون آن کنترل می شدند و رازهای آنها جستجو و ممنوع میشد. مثلا برای یک زن متاهل دشوار بود که دفترچهی خاطراتی داشته باشد، چرا که فضای خصوصی مختص به او وجود نداشت. برای آفریدن فضاهای خصوصی نیاز بود که فردگرایی رشد بیاید و از استقلال مورد نیاز فیزیکی و ذهنی یک فرد آگاهی عمومی به وجود بیاید.